English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
structural form شکل بنیانی
structural form شکل اولیه معادلات در سیستم معادلات هم زمانی در اقتصاد سنجی
Other Matches
structural ساختاری
structural ساختمانی
structural وابسته به ساختمان
structural وابسته به بنا
structural بنیادی
structural ساختی
structural requirement نیاز استاتیکی
structural psychology روانشناسی ساخت گرا
structural member عضو ساختمانی
structural logic منطق ساختی
structural joints درزهای استخوان بندی ساختمان
structural joints درزهای ساختمانی
structural section مقطع سازهای
structural steel تیر فولاد یا اهن ساختمانی
structural unemployment بیکاری بنیادی
structural valley دره احداثی
structural unemployment بیکاری ساختاری
structural transformation تغییر شکل ساختمانی
structural timber الوار ساختمانی
structural steel فولاد سازهای
structural steel فولاد ساختمانی
structural inflation تورم ساختاری
structural graph گراف ساختاری
structural formula فرمول ساختاری
structural design طرح و محاسبات ساختمانی
structural damage خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
structural crack ترک ساختمانی
structural concrete بتن سازهای
structural concrete بتن ساختمانی
structural analysis محاسبات طرح ساختمانی
imperfect structural ساختمان ناتمام
structural drawing نقشه ساختمانی
structural design طرح ساختاری
structural draftsman نقشه کش ساختمانی
structural failure نقص یا ضعف سازهای شکست در برابر نیرو یا بار
structural formula فرمول گسترده
structural equilibrium تعادل بنیانی
structural factor ضریب ساختمانی
structural equilibrium تعادل ساختاری
structural engineering مهندسی محاسب
structural element بخش سازهای
commercial structural steel فولاد ساختمان تجارتی
aviation structural mechanic مکانیک بدنه هواپیما
commercial structural steel فولادسازهای تجارتی
condensed structural formula فرمول ساختاری فشرده
structural steel sheet ورق فولاد ساختمانی
structural steel work اسکلت بندی فلزی ساختمان
form تشکیل دادن
three form فرم تریو
re form دوباره درست کردن
in form اماده
in form خوش حالت
out of form غیراماده
out of form بدحالت
form طریقه
form قسم
form تصویر وجه
form طرز ورفتار
form ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
form ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form کد چهار حرف که نوع داده را به صورت فایل RIFF مشخص میکند
form دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
form وسایل جانبی که مربوطه به خروجی چاپگر هستند.
form یات مربوطه را وارد میکند
form حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
form یات هر آدرس وارد آن شود مثل نام و آدرس و شغل
form صورت دیس
form 1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
form سابقه فعالیت اسب
form امادگی
form برگه ورقه
form فرم
form تشکیل دادن ساختن
form بشکل دراوردن
form قالب کردن
form پروردن
form شکل گرفتن سرشتن
form روش
form صورت
form شکل قالب
form صفحهای از صفحات کامپیوتری
form ایجاد یک شکل
form شکل
form نوع
form فراگرفتن
form نظم فرم
form شکل دادن
form ورقه
form ترکیب
form ریخت
form ساخت
power form تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
proposal form فرم درخواست بیمه
pyranose form شکل پیرانوزی
quadratic form شکل درجه دوم
quadratic form معادله درجه دوم
radial form شکل ستارهای
proposal form فرم پیشنهاد
standard form صورت متعارف
reduced form فرم تعدیل شده
sight form نمونه رصد
sentential form صورت جملهای
slip form قالب لغزنده
solemn form طریقه رسمی
solemn form در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
resonance form شکل رزونانسی
reduced form فرم تقلیل یافته
staggered form شکل نامتقابل
sliding form قالب بندی کشویی
to form a plot اسباب چینی کردن
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
to set a form فرم بستن
tooth form شکل دندانه
true form فرم واقعی
turnaround form شکل برگشت
wave form شکل موج
wave form شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
sixth form دورهی آماده سازی برای دانشگاه
Form without substance . صورت بدون معنی
registration form فرم ثبت نام
eye-form [شکل کیسه ماهی برای عبور نازک نور]
to form into groups دسته بندی کردن
to form into groups گروه بندی کردن
to melted in to another form بطور غیر محسوس تبدیل شکل دادن
substance and form جوهروعرض
symbolic form علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
tendering form ورقه پیشنهاد
tendering form برگ پیشنهاد برگ درخواست
the precatory form صیغه تمنی یا در خواست
to form a habit عادتی پیداکردن
to form a habit تشکیل عادت دادن
to form a notion تصور کردن
to form a notion اندیشه کردن خیال بستن
to form a plot توط ئه دیدن
form-piece [تکه های سنگ در مشبک کاری]
pausal form دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
form letter فرم نامه
executable form فرم قابل اجرا
executable form شکل قابل اجرا
executable form برنامهای که به کد ماشین ترجمه یا کمپایل شده باشد تا پردازنده بتواند اجرا کند
erythro form شکل اریترو
endless form ورقه بی انتها
end of form انتهای ورقه
eclipsed form شکل متقابل
die form شکل دادن حدیدهای
fanfold form ورقه با تای بادبزنی
field form نمودار میدان
form feed خورش ورقه
form factor ضریب شکل
form drag پسای شکل
form drag مقاومت ناشی از شکل جسم
form determinant تعیین کننده شکل
form block بلوک فرمکاری
form alignment هم ترازی ورقه
die form فشردن
form cutter دستگاه فرز پروفیل
coding form ورقه برنامه نویسی
canonical form شکل رزونانسی
canonical form صورت متعارفی
boat form قایقی شکل
application form برگ درخواست
life form زی نمود
form letters فرم نامه
coding form فرم برنامه نویسی
coil form مغزی پیچک
continuous form ورقه پیوسته
continued form دنباله
complement form فرم متمم شکل متمم
complement form صورت متمم
complement form صورت متممی
cold form در حالت سرد شکل دادن
coil form شکل بوبین
coil form نوع بوبین
form feed تغذیه کاغذ
natural form وضع بدن هنگام تیراندازی
in due form بطرز شایسته
furanose form شکل فورانوزی
order form نمونه سفارش نامه پر نکرده
keto form شکل کتو
meso form شکل مزو
gauche form شکل کج
in a tabular form بشکل جدول یافهرست
in a topic form بصورت عنوان
in binding form به وجه ملزم
boat form شکل قایقی
matter and form جوهر و عرض
normal form صورت هنجار
normal form صورت عادی
normalized form صورت هنجار
free form نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
form utility مطلوبیت شکلی
form lining پوشش قالب بندی
form line خط بین نقاط هم ارتفاع
form line خط متساوی البعد
form insulation عایق کاری قالب
form grind سنگ زدن در مقطع طولی
form mill فرز کردن پروفیل
form utility کیفیتی که دراثر جمع اوری و بسته بندی مواد اولیه
form utility در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
form work کفراژ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com