Dictiornary-Farsi | submission of a claim | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 81 (6 milliseconds)

English	Persian
submission of a claim	تسلیم دادخواست


Other Matches

self submission	تسلیم
submission	فرمان بردار
submission	تمکین
submission	موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
submission	تکمین
submission	تفویض
submission	مطیع
submission	تابع
submission	تسلیم
submission	واگذاری تفویض
submission	فرمانبرداری اطاعت
submission	افهاراطاعت
submission	انقیاد
submission	سلطه پذیری
submission	افهار نظریه
submission	تابع [مطیع]
submission	فرمانبردار
public submission	مناقصه رسمی
official submission	مناقصه عمومی
submission hold	خفه کردن
submission hold	کانستنس یاشکستن دست از مفصل تاارنج
dominance submission	سلطه گری- سلطه پذیری
submission hold	شی مه
ascendance submission	سلطه گری- سلطه پذیری
claim	درخواست
non claim	فروگذاری از اقامه دعوادرمدت قانونی
having a just claim	ذیحق
re claim	مجددا ادعا کردن
re claim	تقاضای مجدد
cause of claim	منشاء دعوی
claim	قرارداد رسمی خرید اسب
claim	مطالبه کردن
claim	طلب ادعای خسارت کردن
claim	دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claim	ادعاکردن
claim	مطالبه
claim	دعوی
claim	ادعا
claim	مدعی به مطالبات ادعا کردن
claim	خواسته
claim	طلب
claim	دادخواست
set up claim to	دعوی کردن
statement of a claim	افهار نامه
to claim somebody's life	کسی را قتل کردن
to claim somebody's life	کسی را کشتن
small claim	ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
I have no claim to this house.	نسبت به این خانه ادعایی ندارم
to claim somebody's life	کسی را هلاک کردن
To claim against (sue) someone.	از کسی ادعای خسارت کردن
waiving a claim	اسقاط دعوی
to claim somebody's life	جان کسی را ستاندن
waive one's claim	از ادعای خود صرفنظر کردن
relinquishment of a claim	اسقاط دعوی
relinquishment of a claim	ترک دعوی
give up one's claim	رضایت دادن
counter claim	دعوی متقابل
claim under a guarantee	مطالبه تحت ضمانتنامه
claim of insurance	ادعای اخذ بیمه
claim of compensation	ادعای خسارت
claim frame	فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
claim for restitution	دعوی استرداد
claim for indemnification	ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
advertising claim	شعار تبلیغ
lay claim to	ادعا کردن
object of claim	مدعی به متنازع فیه
loss of claim	فقدان غرامت
object of claim	مدعی به
object of claim	خواسته
relinquish a claim	ترک دعوی کردن
put in a claim for something	مدعی مالکیت چیزی شدن
object of claim	خواسته دعوی
object of claim in respect of which	فرجام خواسته
object of claim in respect of which	court supreme
claim guarantee form	مطالبه پرداخت ضمانتنامه
object of claim in respect of which	the to made is appeal an
baggage claim area	محلتحویلساک
First prove that you are a brother , then claim th. <proverb>	اول برادریت را ثابت کن بعد ادعاى ارث کن .
. She dropped her demands (claim).	دست از تقاضاهای خود برداشت
He lays claim to learning.	ادعای علم وفضل می کند

submission of a claim

تسلیم دادخواست