English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
summary court دادگاه بدوی
summary court دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
Other Matches
summary باشتاب
summary خلاصه وضعیت
summary اختصاری
summary خلاصه مختصر
summary انجام شده بدون تاخیر
summary موجز اختصاری
summary مختصر
summary خلاصه
summary ملخص
the above was a summary مراتب فوق
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
summary judgment حکمی که علیه ضامن صادر میشود
intelligence summary خلاصه اطلاعاتی
summary card کارت خلاصه
summary conviction حکم محکومیت صادره ازدادگاه بخش بدون دخالت هیات منصفه
summary areas مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
summary jurisdictions محاکمات اختصاری
vehicle summary فهرست پیاده شدن خودروها فهرست ترتیب و مشخصات خودروهای ستون
summary trial محاکمه اختصاری
intelligence summary خلاصه وضعیت اطلاعاتی
daily movement summary خلاصه وضعیت حرکت کشتیهادر روز یا کالاها
summary of monthly statement خلاصه صورت وضعیت ماهیانه
daily position summary خلاصه وضعیت محل کشتیهادر روی اب
It is for the Court to fix the terms. [ The terms are a matter for the Court to fix.] این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
court عشق بازی کردن
the court above محکمه بالاتر
court دادگاه
court خواستگاری
court دادگاه افهار عشق
court زمین ورزشهای محوطهای
right court زمین سرویس سمت راست
court of a محکمه استیناف
court دربار
court حیاط
to take somebody to court کسی را محاکمه کردن
out of court محکوم علیه
out of court داد باخته
ad court زمین سرویس سمت چپ تنیس
court محکمه
court بارگاه
to appear before the court در دادگاه ظاهر شدن
the superme court دیوانعالی کشور
municipal court دادگاه شهرداری
police court ضابطین شهربانی
playing court زمین بازی
peace court صلحیه
municipal court دادگاه داخلی
tennis court زمین تنیس
superior court دادگاه عالی
superior court دادگاه تمیز
supreme court دیوان عالی کشور
open court محکمه عمومی
supreme court دیوان تمیز
out door court زمین هوای ازاد
tennis court 07/32 در59/01 متر
open court دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند
peace court دادگاه بخش
police court کلانتری
provost court دادگاه پادگانی
ball is in your court <idiom> [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
probate court محکمه امور حسبی
probate court دادگاه وصایا و ارث
prize court شعبهای از دادگاه اداره نیروی دریایی که باامور....کاردارد
president of the court رئیس دادگاه
practice court دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
police court محکمه خلاف
police court دادگاه خلاف
rear court انتهای زمین
religious court محکمه شرع
service court محل فرود سرویس
service court محل فرود سرویس اسکواش
squash court زمین بازی اسکواش
dut of court ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
provost court دادگاه فرمانداری نظامی یا نیروی اشغالی
The ball is in your court. <idiom> حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
ante-court [اولین صحن در خانه های بزرگ]
to bring somebody before the court [s] کسی را دادگاه بردن
court rug فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
to have recourse to a court به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
to apply to a court به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
to settle out of court به توافق رسیدن خارج از دادگاه
base-court حیات بیرونی
contempt of court اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
The ball is in your court. <idiom> حالا نوبت تو است.
court division بخش دادگاه
court division دادگاه
court style سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
contempt of court توهین به دادگاه [جرم جنایی]
out of court settlement توافق بدون محکمه [حقوق]
kangaroo court <idiom>
volleyball court 9 در 81 متر
volleyball court زمین والیبال
trial court دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
trailer court محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
traffic court دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
traffic court دادگاه عبور و مرور
traffic court دادگاه تخلفات رانندگی
to put out of court از دستور خارج کردن
to put out of court شایسته مطرح کردن ندانستن
to pay court عرض بندی کردن
court shoe رجوع شود به pump
court shoes رجوع شود به pump
kangaroo court دادگاه پوشالی
hold court <idiom> همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
High Court دادگاهویژهجرائممهم
crown court دادگاهیدر انگلستانو ولز
court of law دادگاه
right service court داورسرویسراست
court referee داورزمینبازیسرپوشیده
centre court حیاطمیانی
law court دادگاه قضایی
kangaroo court دادگاه مندرآوردی
kangaroo court دادگاه غیرقانونی
to court favour توجه و التفات کسی را طلب کردن
motor court متل
court yard حیاط
court of first instance محکمه بدایت
court of first instance دادگاه شهرستان
court of appeals دادگاه استیناف
court material دادگاه نظامی
court martiall شورای نظامی
court martiall دادگاه نظامی
court martial در دادگاه نظامی محاکمه کردن
court martial دادگاه نظامی
court martial محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
court games بازیهای محوطهای
court card سرباز
court of first instance دادگاه بدوی
court of grievances دادگاه مظالم
court tennis تنیس داخل سالن
court session جلسه دادگاه
court procedure محاکمه
court plume پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
court order قرار صادره از دادگاه
court of review دادگاه تجدید نظر
court of record در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
court of record دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
court of province دادگاه استان
court of justice دادگاه
court of iquiry دادگاه رسیدگی
court card بی بی
court card صورت :شاه
court of appeal دادگاه استیناف
court of appeal محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
court of appeal دادگاه استان
court of inquiry بازپرسی
court of inquiry دادگاه تفتیش
court of inquiry کمیسیون تحقیق
court-martials دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialling دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialled دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martial دردیوان حرب محاکمه کردن
court of appeal دادگاه پژوهش
court of appeal دادگاه عالی محکمه استیناف
assize court محاکم سیار جنایی
country court دادگاه بخش
contempt og court اهانت به دادگاه
commercial court دادگاههای صنفی
clerk of the court کاتب
circuit court دادگاه استیناف
circuit court دادگاه منطقهای
master of the court مدیر دفتر دادگاه
juvenile court دادگاه نوجوانان
change court تعویض زمین
base court حیاط بیرونی یاعقبی
assize court دادگاه جنایی
juvenile court دادگاه اطفال
international court دادگاه بین المللی
front court محوطه جلو خط سرویس اسکواش
lower court محکمه تالی
grenade court میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
odd court زمین سرویس سمت چپ
mid court وسط زمین
half court زمین سرویس
half court قسمت سرویس زمین تنیس
high court of دیوانعالی تمیز
high court of دیوانعالی کشور
left court زمین سرویس سمت چپ
kangoroo court دادگاه محلی
kangoroo court دادگاه پوشالی و پرهرج ومرج
jurisdiction of the court صلاحیت دادگاه
judicial court دادگاههای دادگستری
judicial court محاکم عدلیه
inns of court کانون چهار انجمن قانونی درلندن که حق دارندمردم رااجازه وکالت بدهند
front court نیمهای که به ان حمله میشود
magistrates court دادگاه جنحه
deuce court زمین سرویس سمت راست تنیس
disciplinary court محمکه انتظامی
cross court بسمت مخالف زمین در قطر
criminal court دادگاه جنایی
criminal court راز و نیاز کردن
disciplinary court دادگاه انتظامی محکمه اداری
military court دادگاه نظامی
moot court دادگاه تمرینی دانشجویان حقوق
criminal court عشق بازی کردن
criminal court محکمه جنائی
martial court دادگاه نظامی
district court دادگاه بخش
district court صلحیه
appeal to the supreme court فرجام خواستن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com