Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
superior court
دادگاه عالی
superior court
دادگاه تمیز
Other Matches
superior
فرادست
superior
رئیس
superior
بالادست
superior
عالی
superior
مافوق بالارتبه
superior
برتر
superior
ممتاز
superior
ارشد برتر
superior
مافوق
superior
بالاتر
superior
بالایی
superior planets
سیارههای علوی سیارههای فراگرد
superior conjunction
مقارنه علوی
superior conjunction
مقارنه خارجی
superior colliculus
برجستگی زبرین
superior planets
سیارات برین
superior umbilicus
فرورفتگیپیشین
superior cymbal
سنجبالاتر
superior planets
سیارههای خارجی
Mother Superior
رئیس بنیاد مذهبی
superior order
دستور مافوق
superior number
عدد بزرگتر
superior order
امر مافوق
respondeat superior
مسئوولیت را از امر بخواهید
superior mesenteric vein
سیاهرگمافوققسمتپایین
superior nasal concha
حفرهپیشینبینی
superior vena cava
رگاصلیبهقلب
superior dental arch
قوسپیشیندندان
superior mesenteric artery
سرخرگمافوققسمتپایین
It is for the Court to fix the terms.
[ The terms are a matter for the Court to fix.]
این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
out of court
محکوم علیه
court
زمین ورزشهای محوطهای
court
محکمه
court of a
محکمه استیناف
out of court
داد باخته
court
دربار
court
عشق بازی کردن
court
دادگاه
to appear before the court
در دادگاه ظاهر شدن
ad court
زمین سرویس سمت چپ تنیس
to take somebody to court
کسی را محاکمه کردن
right court
زمین سرویس سمت راست
court
خواستگاری
court
دادگاه افهار عشق
the court above
محکمه بالاتر
court
حیاط
court
بارگاه
to pay court
عرض بندی کردن
the superme court
دیوانعالی کشور
to put out of court
شایسته مطرح کردن ندانستن
to court favour
توجه و التفات کسی را طلب کردن
tennis court
07/32 در59/01 متر
police court
ضابطین شهربانی
playing court
زمین بازی
tennis court
زمین تنیس
peace court
دادگاه بخش
supreme court
دیوان تمیز
out door court
زمین هوای ازاد
supreme court
دیوان عالی کشور
open court
دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند
peace court
صلحیه
police court
کلانتری
president of the court
رئیس دادگاه
prize court
شعبهای از دادگاه اداره نیروی دریایی که باامور....کاردارد
probate court
دادگاه وصایا و ارث
provost court
دادگاه پادگانی
provost court
دادگاه فرمانداری نظامی یا نیروی اشغالی
rear court
انتهای زمین
religious court
محکمه شرع
police court
محکمه خلاف
probate court
محکمه امور حسبی
service court
محل فرود سرویس
service court
محل فرود سرویس اسکواش
squash court
زمین بازی اسکواش
summary court
دادگاه بدوی
summary court
دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
police court
دادگاه خلاف
front court
محوطه جلو خط سرویس اسکواش
practice court
دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
to put out of court
از دستور خارج کردن
ante-court
[اولین صحن در خانه های بزرگ]
to bring somebody before the court
[s]
کسی را دادگاه بردن
ball is in your court
<idiom>
[نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
court rug
فرش تالاری یا درباری
[این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
to have recourse to a court
به دادگاه رجوع کردن
[حقوق]
to apply to a court
به دادگاه رجوع کردن
[حقوق]
base-court
حیات بیرونی
contempt of court
اهانت به دادگاه
[جرم جنایی]
The ball is in your court.
<idiom>
حالا نوبت تو است.
court division
بخش دادگاه
court division
دادگاه
court style
سبک کورت
[دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
contempt of court
توهین به دادگاه
[جرم جنایی]
to settle out of court
به توافق رسیدن خارج از دادگاه
out of court settlement
توافق بدون محکمه
[حقوق]
kangaroo court
دادگاه پوشالی
court shoes
رجوع شود به pump
court shoe
رجوع شود به pump
volleyball court
9 در 81 متر
volleyball court
زمین والیبال
trial court
دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
trailer court
محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
traffic court
دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
traffic court
دادگاه عبور و مرور
kangaroo court
دادگاه غیرقانونی
kangaroo court
دادگاه مندرآوردی
law court
دادگاه قضایی
kangaroo court
<idiom>
hold court
<idiom>
همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
High Court
دادگاهویژهجرائممهم
crown court
دادگاهیدر انگلستانو ولز
court of law
دادگاه
The ball is in your court.
<idiom>
حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
right service court
داورسرویسراست
court referee
داورزمینبازیسرپوشیده
centre court
حیاطمیانی
traffic court
دادگاه تخلفات رانندگی
criminal court
عشق بازی کردن
court of first instance
دادگاه بدوی
court of first instance
محکمه بدایت
court of first instance
دادگاه شهرستان
court of appeals
دادگاه استیناف
court material
دادگاه نظامی
court martiall
شورای نظامی
court martiall
دادگاه نظامی
court martial
در دادگاه نظامی محاکمه کردن
court martial
دادگاه نظامی
court martial
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
court of grievances
دادگاه مظالم
court of iquiry
دادگاه رسیدگی
criminal court
محکمه جنائی
court yard
حیاط
court tennis
تنیس داخل سالن
court session
جلسه دادگاه
court procedure
محاکمه
court plume
پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
court order
قرار صادره از دادگاه
court of review
دادگاه تجدید نظر
court of record
در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
court of record
دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
court of province
دادگاه استان
court of justice
دادگاه
court games
بازیهای محوطهای
court card
سرباز
court card
بی بی
court of appeal
دادگاه استیناف
court of appeal
محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
court of appeal
دادگاه استان
court of inquiry
بازپرسی
court of inquiry
دادگاه تفتیش
court of inquiry
کمیسیون تحقیق
court-martials
دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialling
دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialled
دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martial
دردیوان حرب محاکمه کردن
juvenile court
دادگاه اطفال
court of appeal
دادگاه پژوهش
court of appeal
دادگاه عالی محکمه استیناف
court card
صورت :شاه
country court
دادگاه بخش
contempt og court
اهانت به دادگاه
commercial court
دادگاههای صنفی
clerk of the court
کاتب
circuit court
دادگاه استیناف
circuit court
دادگاه منطقهای
master of the court
مدیر دفتر دادگاه
change court
تعویض زمین
base court
حیاط بیرونی یاعقبی
assize court
دادگاه جنایی
assize court
محاکم سیار جنایی
juvenile court
دادگاه نوجوانان
judicial court
دادگاههای دادگستری
judicial court
محاکم عدلیه
mid court
وسط زمین
moot court
دادگاه تمرینی دانشجویان حقوق
high court of
دیوانعالی کشور
high court of
دیوانعالی تمیز
half court
قسمت سرویس زمین تنیس
half court
زمین سرویس
grenade court
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
martial court
دادگاه نظامی
magistrates court
دادگاه جنحه
kangoroo court
دادگاه پوشالی و پرهرج ومرج
kangoroo court
دادگاه محلی
left court
زمین سرویس سمت چپ
international court
دادگاه بین المللی
inns of court
کانون چهار انجمن قانونی درلندن که حق دارندمردم رااجازه وکالت بدهند
odd court
زمین سرویس سمت چپ
jurisdiction of the court
صلاحیت دادگاه
lower court
محکمه تالی
dut of court
ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
military court
دادگاه نظامی
municipal court
دادگاه داخلی
district court
صلحیه
district court
دادگاه بخش
disciplinary court
دادگاه انتظامی محکمه اداری
open court
محکمه عمومی
disciplinary court
محمکه انتظامی
deuce court
زمین سرویس سمت راست تنیس
cross court
بسمت مخالف زمین در قطر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com