English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English Persian
support command فرماندهی پشتیبانی
support command یکان پشتیبانی
support command فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
Search result with all words
area support command فرماندهی پشتیبانی منطقه
division support command فرماندهی پشتیبانی لشگر
Other Matches
specified command نیروی اختصاصی
self command کف نفس
command کلمه یا عبارتی که توسط یک سیستم کامپیوتری تشخیص داده میشود و یک عمل را آغاز و پایان میکند
at my command به فرمان من
command.com COCO.ANDفایل
under command زیرفرماندهی
command.com در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
under command تحت کنترل
self command خودفرمانی
second in command معاون فرماندهی جانشین فرماندهی
second in command معاون
specified command فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
self command خودداری
command امرکردن
command فرمان
command فرماندهی
command یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command فرمان دستوردادن
command حکم کردن
command دستور
command فرمان دادن
command امریه
command سرکردگی فرماندهی
command فرمایش
command یکان قرارگاه عمده
command حکم
command امر
command mode حالت فرماندهی
command processing پردازش دستورالعمل
command of execution ریاست اجرایی
command net شبکه یکان
command net شبکه فرماندهی
command mode وضعیت دستوری
command of execution فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
command processor سیستم عامل فرمانی
commodity command فرماندهی اماد
command unit واحد فرمان
command strength استعداد یکان
command speed سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
command socialism سوسیالیسم دستوری
command signal علامت فرمان
commodity command یکان امادکالاهای مصرفی
command report گزارش فرماندهی
comp command COفرمان P
command liaison شبکه رابط یکان
command detonated منفجر شونده از راه دور قابل انفجار با فرمان دور
command channels ردههای فرماندهی
command axis محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
command axis محور حرکت یکان
command automatism فرمانبری مطلق
command and control کنترل و فرماندهی
command altitude ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
combined command یکان مرکب
command ejection پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
command group گروه فرماندهی
command channels سلسله مراتب فرماندهی سلسله مراتب
command liaison افسر رابط فرماندهی
command language زبان دستوری
command language زبان فرمان
command language زبان فرماندهی
command key کلید فرمان
dosmount command فرمان پیاده کردن
command heading مسیرپیش بینی شده
command heading مسیر تعیین شده برای هواپیماتوسط برج کنترل
combined command فرماندهی مرکب
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
command module نقشهراهنما
Send To command دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
sealift command یکان حمل و نقل دریایی
sealift command فرماندهی حمل و نقل دریایی
scheme of command طرح فرماندهی
scheme of command طرح عملیاتی یکان
retraining command قسمت ندامتگاه
retraining command یکان بازاموزی
resume command به دست گرفتن فرماندهی شروع فرماندهی
tactical command فرماندهی تاکتیکی
tactical command یکان تاکتیکی
terminal command فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
word of command فرمان انتصاب
word of command فرمان نظامی
unified command نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
unified command فرماندهی متحد
type command نوع یکان ناو گروه
type command فرماندهی ناو گروه
transient command فرمان ناپایدار
to perform a command فرمانی را اجرا کردن
preparatory command فرمان حاضرباش
preparatory command فرمان خبر
full command اداره کامل
full command کنترل کامل
filter command فرمان FILTER
external command فرمان خارجی
external command فرمان برونی
embeded command فرمان تعبیه شده
sequence of command ترتیب توالی فرامین
direct command فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
internal command فرمان درونی
joint command فرماندهی مشترک
joint command یکان مشترک
oversea command یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
operator command فرمان متصدی
operational command فرماندهی از نظر عملیاتی
national command یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
major command فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
major command یکان عمده
logistical command یکان لجستیکی
logistical command فرماندهی لجستیکی
continuity of command مداومت فرماندهی
AT command set مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
channel command فرمان کانال
command post پاسگاه فرماندهی
chain of command سلسله مراتب فرماندهی
chain of command سلسله مراتب
command posts پست فرماندهی
command posts پاسگاه فرماندهی
high command فرماندهی عالی
base command فرماندهی پایگاه
high command سرفرماندهی
administrative command یکان اداری
administrative command فرماندهی اداری
command post پست فرماندهی
airlift command فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
area command فرماندهی منطقه
AT command set حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است
air command فرماندهی هوایی
air command یکان هوایی
air command فرماندهی نیروی هوایی
command economies اقتصاد دستوری
command economy اقتصاد دستوری
support متکفل بودن
support نگهداری کردن
support نگاهداری
support نگهدارنده
support مقر
support پشتیبانی کردن تایید کردن پایه
support تقویت تایید
support r نگهدار
support r پشتیبان
support کمک
support پشتیبان زیر برد زیر بری
support پشتیبانی کردن
support r حامی
support حمایت
in support of در پشتیبانی
support حق مالکیت
support کمک کردن یا کمک به اجرا
support حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
right of support حرمت ملک
support تقویت
support تکیه گاه پایه
support تکفل کردن
support تکیه بدن ژیمناست روی دستها
in support of در پشتیبانی از
support پایه
l support نگهداشتن بصورت زاویه
support تکیه گاه تصدیق کردن
support پشتیبان
self support استقلال مالی
self support اتکاء بخود تکفل مخارج خود
self support حمایت از خود
support CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
support حمایت کردن
support پشتیبانی
support تایید کردن نگهداری
support تکیه گاه
support پشتگرمی
Thank you for your support با تشکر برای پشتیبانی شما.
support تایید کردن
support تحمل کردن
Thank you for your support با تشکر برای حمایت شما.
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
army material command فرماندهی اماد نیروی زمینی
command post exercise تمرین پاسگاه فرماندهی
hayes command set مجموعه فرمانهای هیز
amphibious command ship ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
advance command post پاسگاه رده جلو
advance command post پاسگاه فرماندهی جلو
forward command post پاسگاه مقدم
command select system سیستم فرمان انتخابی
command management system سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
forward command post پست فرماندهی جلو
base logistical command یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
His request was in the nature of a command. خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
command budget estimate براورد بودجه یکان
command budget estimate براوردبودجه
officer in tactical command فرمانده تاکتیکی
channel command word کلمه فرمان محرا
command destruct signal علامت به کار افتادن سیستم تخریب کننده موشک
software command language زبان فرمانی نرم افزاری
command destruct signal علامت تخریب موشک با فرمان دور
command information program برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
command issuing office دفتر توزیع فرامین یکان
command driven software نرم افزار فرمان گرا
command issuing office دفترتوزیع دستورالعملهای یکان
tactical command ship ناو فرماندهی
air strategical command فرماندهی استراتژیکی هوایی
alternate command authority مقام جانشین فرماندهی
alternate command authority افسر جانشین فرمانده
embedded formating command فرمان قالب بندی مندرج
command sponsored dependent بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com