Dictiornary-Farsi | surface paint | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
surface paint	استر


Other Matches

surface to surface missile	موشک زمین به زمین
to paint something [with something]	چیزی را [با چیزی] رنگ زدن
pc paint	برنامه مشهور نقاشی وترسیم برای ریزکامپیوترها
paint	رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
paint	پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
paint	رنگ کردن
paint	نگارگری کردن نقاشی کردن
to paint out	بازدن رنگ پاک کردن
paint	رنگ شدن
paint	رنگ نقاشی
paint	رنگ
enamel paint	رنگ لعابی
paint stripper	مادهایکهجهتازبینبردنرنگهایبرجاماندهازقدیماستفادهمیشود
paint spray	اسپریرنگ
coat of paint	اندود رنگ
cement paint	اندود کردن با دوغاب سیمان
poster paint	تقریبابیرنگ
bituminous paint	رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
bituminous paint	رنگ قیردار
bituminous paint	رنگ قیری
battery paint	رنگ باتری
to coat something [with paint]	چیزی را با لایه ای [از رنگ] پوشاندن
antirust paint	رنگ ضد زنگ
antirust paint	ضد زنگ
gloss paint	رنگیکهوقتیخشکشدهباشد میدرخشد
finishing paint	رنگ سازی اماده
fireproof paint	رنگ نسوز
luminous paint	رنگ شب نما
paint pot	گلفشان
lay on paint	رنگ زدن
lacquer paint	رنگ لاکی
paint cup	مخزنرنگ
luminous paint	شبرنگ
paint brush	قلم موی نقاشی
paint coat	روکش رنگ
grease paint	رنگ روعنی برای رنگ کردن صورت بازیگران
paint gun	رنگ پاش
paint progarm	برنامه نگارگری
paint program	نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
paint remover	رنگ زدا
paint roller	غلطک رنگ کاری
fluorescent paint	رنگ فلورسنت
flat paint	زمینه
flat paint	رنگ مبنا
luminous paint	رنگ نور
anticorrosive paint	ماده ضد زنگ
skin paint	نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
rustproof paint	رنگ ضد زنگ
oil paint	رنگ روغنی
priming paint	رنگ استر
to paint the lily	چیز زیبارا ارایش مصنوعی کردن
Paintbrush/Paint	windows برای تولید و ویرایش تصاویر atmap
phosphorescent paint	رنگ تابنده
plastic paint	رنگ پلاستیکی
war paint	نقاشی بدن برای رزم و پیکار
wall paint	رنگ دیوار
priming paint	رنگ استری
traffic paint	خط کشی راه
water paint	رنگ لعابی
paint thinner	رقیقگر رنگ
paint thinner	تینر رنگ
paint thinner	تینر یا رقیق کننده رنگ
paint work	رنگ کاری ساختمان
smooth the paint	رنگ کردن و پرداخت کردن
oil paint	رنگ روغن
to paint the town red	عربده کردن
to paint adoor green	دری را رنگ سبز زدن
linseed oil paint	رنگ روغن برزک
heat fast paint	رنگ مقاوم گرما
rust protection paint	رنگ ضد زنگ
to paint adoor green	رنگ سبز بدری زدن
to paint the town red	مستی کردن اشوب کردن
paint roller mill	دستگاه مالش رنگ بر روی دیوار
paint spraying equipment	تجهیزات رنگ پاشی
acid resisting paint	رنگ ضد اسید
paint spray gun	رنگ پاش
paint spray gun	پیستوله رنگ
anti flouing paint	رنگ ضد خزه
to paint a rosy picture of something	امیدوارانه به چیزی [موضوعی] نگاه کردن
paint roller mill	غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان
His fingers were stained with paint .	روی انگشتانش لکه های رنگ بود
to strip the paint off the wall	رنگ را از دیوار [با خراش] کندن
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
paint the town red <idiom>	اوقات خوشی داشتن
acid proof paint	رنگ ضد اسید
You have rubbed your coat against some wet paint .	کت ات را مالیده یی به رنگ ( رنگی کرده ای )
surface course	لایه رویی
surface zero	نقطه صفر زمین
surface zero	نقطه صفرترکش اتمی زمینی
of the surface	درفاهر
of the surface	در صورت فاهر از بیرون
of the surface	فاهری نمادادن رودادن
of the surface	جلادادن
on the surface	در فاهر
on the surface	فاهری نمادادن رودادن
on the surface	جلادادن
on the surface	درصورت فاهر از بیرون
surface	رویه فاهر
surface	پوشش شوسه سطح
surface	نما بیرون
surface	نما دادن روامدن
surface-to-surface	موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface	رویه
surface	صاف کردن
surface	سطح
surface	پوشش
surface	فاهری
surface	سطحی جلادادن
surface	تسطیح کردن بالاامدن
surface	بیرون نما
surface to surface	موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface	فاهر
surface	صاف کردن صیقلی کردن
surface	سطحی
surface	رویه دادن
surface water	اب سطحی
surface ornament	تزیینات سطحی
surface treatment	عملیات سطحی
surface width	عرض بالایی
surface treatment	روکش سطحی
surface reverbration	برگشتهای سطحی
surface plate	تراز فلزی یا اهنی
surface plate	تراز
surface outflow	اب سطحی خروجی
surface of rupture	سطح شکافته شده به وسیله گلوله منفجر شده سطح شکافت
surface of revolution	سطح تغییر
surface of impact	سطح اصابت
surface of impact	سطح مماس بر نقطه اصابت گلوله
surface moisture	رطوبت سطحی
surface reverbration	امواج برگشتی سطحی رادار
surface soil	خاک رویی
surface soil	خاک سطحی
surface treatment	اسفالت سطحی
surface treatment	اندود سطحی
surface trait	ویژگی روساختی
surface tension	کشش سطحی
surface targets	هدفهای روی سطح اب
surface targets	هدفهای سطحی
surface structure	روساخت
surface mission	پدافندزمینی با توپخانه پدافندهوایی در نقش زمینی
surface width	عرض سطحی
surface of the water	سطحآب
surface insulation	جداکنندهسطح
skin surface	سطحپوست
running surface	سطحجاری
resin surface	سطحرزینی
reflecting surface	سطحانعکاس
moist surface	سطحنمناک
inked surface	سطحجوهر
cooking surface	سطح پخت
surface-to-air	رویه به هوا
water surface	سطح اب
water surface	رویه اب
surface-to-air	دریا به هوا
wearing surface	سطح سائیدگی
surface pipe	لولهسطحی
surface runoff	جذبیاتازسطح
playing surface	مسطحمیزبازی
treat surface	روسازی کردن
warped surface	سطح تاب برداشته
surface treatment	عملیات سطح رویه
surface mining	استخراج معدن روباز
water surface	سطح ایستائی آب
abrasion of surface	فرسایش سطح فرش
surface integral	انتگرال سطحی [ریاضی]
scratch the surface <idiom>	تازه شروع به کار کردن
uneven surface	سطحناهموار
surface scum	سطحتفاله
surface-to-air	زمین به هوا
surface mission	ماموریت دفاع زمینی
seepage surface	سطح تراوش
lateral surface	سطح جانبی
isobar surface	سطح هم فشار
surface tensity	کشش سطحی
hidden surface	سطح پنهان
hidden surface	سطح ناپیدا
heating surface	سطح گرمایش
hard surface	سخت کردن سطحی
hard surface	اجرفرش کردن سنگفرش کردن
level surface	سطح تراز
control surface	سطح کنترل
ruled surface	سطح خط ساخته
smooth surface	رویه صاف
rubbed surface	رویه صاف
rough surface	رویه زبر
road surface	رویه راه
pressure surface	سطح پیزومتریک
pressure surface	سطح فشار
surface speed	سرعت محیطی
hard surface	رافرش کردن
hard surface	سطح چیزی
ground surface	کف زمین
demand surface	سطح تقاضا
control surface	سطح فرمان
control surface	کف پوش متحرک باند فرود کف پوش قابل جمع اوری باند فرود
color surface	سطح رنگ نما
boundary surface	سطح مرزی
bearing surface	سطح یاطاقان
contact surface	سطح تماس
abuting surface	سطح مجاور