Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
suspension insulator string
عایقسیمهایمتراکم
Other Matches
suspension insulator
مقره اویزان
insulator
جدا کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
insulator
عایق
insulator
بنداور
insulator
مقره
insulator
مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
insulator
عایق کننده روکش عایق
insulator
جسم عایق ماده عایق
insulator
ایزولاتور
insulator
نارسانا
insulator
غیرهادی
electrical insulator
عایق الکتریکی
tube insulator
مقره لولهای
wall insulator
عایق دیوار
lead in insulator
عایق سیم انتن
line insulator
مقره خط
floor insulator
عایق کف
electric insulator
مقره
strain insulator
مقره جداکننده
stand off insulator
مقره اتکایی
plastic insulator
عایقپلاستیکی
battery insulator
میانگیر باتری
battery insulator
عایق باتری
petticoat insulator
مقره دامنی
cap & cone insulator
مقره کاس و گوژ
low voltage insulator
ایزولاتور فشار ضعیف
double cone insulator
مقره دو مخروطی
suspension
دروایی
suspension
اندروا
suspension
اویزان اویزانی
suspension
اب اویز
suspension
اخراج موقت
suspension
تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspension
معلق کردن
suspension
اویزان کردن
suspension
اتصال
suspension
اویز
suspension
تعلیق
suspension
اویزش
suspension
اونگان اندروایی
suspension
بی تکلیفی
to be in suspension
در حالت تعلیق بودن
suspension
تعطیل
suspension
وقفه
suspension
توقف
suspension
ایست تعلیق
suspension file
پوشهآویزان
cardanic suspension
تعلیق کاردان
suspension lines
خطوطآویزان
catenary suspension
اویزش سیم رانش
suspension of arms
اتش بس
suspension of payment
توقف
suspension of punishment
تعلیق مجازات
suspension bogie
فنربندیبوجی
suspension band
نواراتصال
suspension of the game
تعویق و تاخیر بازی
suspension of vouchers
برگرداندن اسناد هزینه
suspension of vouchers
معلق کردن اسناد
suspension of arms
اعلام اتش بس موقت یا تعلیق موقت حالت جنگی
suspension of arms
اتش بس موقت
suspension ladder
نردبان اویزان
spring suspension
تعلیق فنری
That way, it stays in suspension.
به این صورت معلق باقی می ماند.
four point suspension
تعلیق چهارنقطهای
four point suspension
اویزش چهارگوش
full-suspension
<adj.>
کاملا معلق
catenary suspension
اویز انداری زنجیرهای
suspension bow
رکاب اویزان
suspension bucket
سطل اویزان
suspension cable
کابل اویزان
suspension cable
کابل معلق
suspension strut
ستونمعلق
suspension spring
فنرآویزان
colloidal suspension
تعلیق کلوییدی
suspension reinforcement
ارماتور معلق
suspension arm
اهرم نشانگر
magnetic suspension
آویزمغناطیسی
suspension strap
نوار تعلیق بار به هلیکوپتر نوارهای اتصال طناب بارهلیکوپتر
suspension polymerization
بسپارش تعلیقی
suspension wheel
چرخ تعلیق خودرو
suspension wheel
چرخ یدک
suspension ribbon
لنت اویزان کردن نشان
suspension ribbon
لنت نشان
suspension bridge
پل معلق
suspension bridges
پل معلق
suspension bridges
پل اویزان
suspension bridge
پل اویزان
lattice suspension bridge
پل اویزشی مشبک
lattice suspension bridge
پل تعلیق مشبک پل اویز مشبک
front axle suspension
اویزش یا تعلیق اکسل جلو
front wheel suspension
اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
cable suspension bridge
پلی که از رشتههای سیمی بهم تابیده درست شده باشد
full-suspension bike
دوچرخه کاملا معلق
front wheel suspension
تعلیق چرخهای جلو
basket suspension cables
کابلآویزانسبد
cable suspension bridge
پل معلق با سیم تابیده
to string up somebody
بدار آویختن کسی
string along
موافق بودن
to string up somebody
کسی را دار زدن
G-string
لنگ باریک
second string
بازیگر ذخیره
string along
وفق داشتن معوق گذاردن
string course
هره
to string up
به هیجان اوردن
inner string
زهداخلی
G-string
پارچهی باریک که برخی رقاصههابا آن ستر عورت میکنند
string
رشته خالی
to string up
کوک کردن
to string up
اماده کردن
to string up
خفه کردن
string along
<idiom>
فریفتن
string out
<idiom>
کش دادن چیزی
to string up
دارزدن
string course
رخبام
string course
قطاربندی
string
: زه
string
زبان برنامه نویسی سطح بالا که از روشهای پردازش رشته استفاده میکند
string
بخشی از حافظه که رشتههای حروف الفبا عددی در آن ذخیره شده اند
string
اتصال مجموعهای از رشته ها به هم
string
عملیات برنامه که روی رشته ها اجرا میشود
string
یک سری تیراندازی بوسیله یک نفر
string
متغیر در زبان کامپیوتری که میتواند شامل حروف الفبا- عددی و نیز اعداد باشد
string
مربی خم کردن کمان و بستن زه
string
سری پیام یک سری گلوله
string
تعداد حروف یک رشته
string
برچسب مشخصات یک رشته
string
رشته کردن
string
سری از حروف به ترتیب الفبا- عددی یا کلمات که تغییر کرده اند و به عنوان واحد مجزا درکامپیوتر به کار می روند
string
فضای ذخیره سازی برای مجموعهای از حروف الفبا- عددی
string
رشتهای که فقط حاوی اعداد است
first string
دائمی
first string
منظم
string
یک سری پیام که از یک ایستگاه به ایستگاه دیگرارسال میشود
string
زه دارکردن
string
زهی
string
نخ ریسمان
string
رشته
string
سیم
string
ردیف سلسله
string
قطار
string
زه انداختن به
string
کشیدن
string
: ریش ریش
string
رشته کردن نخ کردن
string
نخ مانند
string
چسبناک دراز
string
ریشهای
string
به نخ کشیدن
first string
درجه یک
string
بصف کردن
casing first string
عایقاولینطناب
string bean
انواع لوبیا سبز
outer string
زهبیرونی
symbolic string
رشته علائم
the look end of a string
ان سر نخ که باز و ازاد است
string's heddle
ورد
to harp on one string
پیوسته روی یک موضوع بحث کردن
to harp on one string
پاتوی یک کفش کردن
string's heddle
نخ کجی
string hand
دستی که زه را می کشد
string board
تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
string beans
انواع لوبیا سبز
search string
رشته جستجو
head string
خط عرضی فرضی وسط میزبیلیارد
follow the string
وضع مشخصی نسبت به زه گرفتن
string dampener
صداگیر
string silencer
صداگیر
string file
پرونده رشتهای
string fingers
سه انگشتی که زه کمان را می کشند
string formula
فرمول رشتهای
string handling
بکارگیری رشته
string bass
کنترباس
string bass
ویولون سل بم
string band
دسته موزیک سازهای سیمی
shot string
ساچمههای دراز خارج شده از تفنگ
null string
رشته تهی
null string
رشته پوچ
navel string
بند ناف
long string
خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
leading string
ریسمانی که پیشتر کودکان رابوسیله ان راه رفتن می اموختند
string arm
بازوی زه کش
string length
طول رشته
string manipulation
دستکاری رشته
string manipulation
دستکاری رشتهای
character string
رشته کاراکتری
character string
رشته دخشهای
bit string
رشته بیتی
bit string
رشته ذرهای
alphabetic string
رشته الفبائی
string quartets
ارکستر چهار نفری مرکب ازسازهای زهی
string quartet
ارکستر چهار نفری مرکب ازسازهای زهی
shoe string
بند کفش
check string
ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
draw string
بند لیفه
empty string
رشته خالی
string operation
عملکردرشتهای
string operation
عملیات رشتهای
string tie
کراوات باریک
string variable
متغیر رشته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com