English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (5 milliseconds)
English Persian
swing voter فردیکهبهحزبسیاسیخاصیتعلقندارد
Other Matches
voter رای دهنده
voter کسی که رای میدهد
voter عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
floating voter فردیکهبههیچحزبسیاسیمتکینیست
swing up درحال تاب خوردن
let it have its swing بگذاریدسیرعادی خودرابکند بگذارید جریان خودراطی کند
swing saw اره کانهای نوسان دار
swing up بدن راازمیله بالاکشیدن
swing قطردوران قطر گردش
swing جنبش
swing نوسان
swing چرخ دادن چرخ تاب
swing جنبانیدن
swing تاب خوردن
swing چرخیدن
swing اونگ نوعی رقص واهنگ ان
swing تاب نوسان
swing اهتزاز
swing ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد
swing هم فوروارد حرکت ناگهانی یکطرفه توپ پرتاب شده چرخش بدون کنترل بدن
swing پیچیدن موازی اسکیها
swing تاب دادن
swing تاب خوردن دور زدن چرخیدن
swing نوسان کردن
swing اونگان شدن یا کردن
swing roll چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
swing bucket جراثقال گردان
swing gates دریچههای گردان
swing from one's heels ضربههای قدرتی
swing bucket جراثقال نوسان دار
to swing the lead خود را به ناخوشی زدن
to make somebody swing بدار آویختن کسی [اصطلاح روزمره]
to make somebody swing کسی را دار زدن [اصطلاح روزمره]
get in the swing of things <idiom> به شرایط جدید عادت کردن
forward swing تاباولیه
voltage swing نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
upward swing نوسان به سمت بالا
to swing the lead اززیر کار در رفتن
swing bridge پل نوسان دار
downward swing نوسان رو به پایین
boom swing ناحیه لرزش
swing bridge پل گردان
compass swing چرخش خط محوری
compass swing قطب نما انحراف طولی قطب نما
frequency swing انحراف فرکانس
back swing نوسان به عقب
giant swing تاب بلند
giant swing افتاب یا مهتاب
hip swing چرخ جلو روی پارالل
swing bowler توپ اندازی که از پرتاب توپ با حرکات قوسی اش استفاده میکند
swing basket سبد ابکشی
swing door در گردان
swing bell اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing bar اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing doors در گردان
short swing پیچهای با شعاع کم
boom swing حیطه نوسان
There is not room no swing a cat . <proverb> گربه را مجال گذز نیست .
grid voltage swing تغییر یا نوسان ولتاژ شبکه
center swing bridge پل میانگرد
german giant swing افتاب شکسته
swing half turn تاب بدن ژیمناست با نیم پیچ
swing frame grinder دستگاه سنگ زنی نوسان دار
the work is in full swing کاربخوبی جریان دارد
To shake ( swing , roll) ones hips . قر دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com