Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
system v interface definition
تعریف میانجی سیستم 5
Other Matches
enhanced system device interface
میانجی دستگاه سیستم پیشرفته
small computer system interface
میانجی سیستم کامپیوتری کوچک
interface human machine interface
امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
definition
تعریف
definition
یات . 2-مقدار یا فرمولی که به یک متغیر یا برچسب نسبت داده شود
definition
کارایی و دستوراتی که باعث ایجاد یک عمل می شوند
definition
شرح ساختار در برنامه یا سیستم
definition
معنی
definition
اشکاری
definition
مشخصات
definition
مشخص کردن
definition
حدود
block definition
تعریف بلوک
macro definition
درشت تعریف
job definition
تعریف برنامه
macro definition
تعریف ماکرو
definition of a problem
تعریف یک برنامهThe
circular definition
تعریف دوری
contextual definition
تعریف ضمنی
data definition
تعریف داده
cell definition
تعریف سل
problem definition
تعریف مسئله
field definition
تعریف فیلد
domain of definition
دامنه تعریف
[ریاضی]
operational definition
تعریف عملیاتی
Do you know the definition (meaning) of this word?
تعریف این لغت رامی دانید ؟
data definition language
زبان تعریف داده ها
data definition statement
حکم تعریف داده ها
data definition statement
دستورتعریف داده ها
interface
تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
interface
استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم
interface
و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
interface
یچ بسته که با جریان داده کار میکند
interface
وجه مشترک
interface
کامپیوتری که ارسال داده بین پردازنده و ترمینال یا شبکه را کنترل میکند
interface
دفتر مشترک قسمتها
interface
سطح مشترک
interface
نرم افزاری که به برنامه ها و داده یک سیستم امکان اجرا در دیگری را میدهد
interface
استاندارد باس واسط بین کامپیوتر و قطعه آزمایشگاهی
interface
فاصل
interface
واسط
interface
وصل کردن از طریق رابط
interface
رابط
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface
واسط واحد پردازش و باس IEEE
interface
مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
interface
مدار کامپیوتری را اتصالی که به داده موازی امکان ارسال و دریافت میدهد.
interface
پورت ورودی /خروجی موازی و واسط DMA است
interface
که شامل : کانال ورودی /خروجی
interface
مداری که به داده کنترل شده به صورت ورودی یا خروجی CPU باشد
interface
میانجی
interface card
کارت رابط
eia interface
یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها
electrical interface
تداخل الکتریکی
friendly interface
ترکیب تجهیزات ترمینالی وبرنامههای کامپیوتری
parallel interface
رابط موازی
expansion interface
تخته مدار که به یک فردامکان میدهد تا گردانندههای دیسک
expansion interface
حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
standard interface
واسطه استاندارد
standard interface
رابط استاندارد
user interface
میانجی کمکی
serial interface
رابط سری
centronics interface
رابط موازی
centronics interface
واسط چاپ موازی که توسط Centronics Inc پیشنهاد شده است
communication interface
میانجی ارتباطی
human machine interface
حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
graphical user interface
میانجی نگارهای کاربر
graphical user interface
استفاده میکند و به نرم افزار امکان کنترل آسانتر میدهد. دستورات سیستم که لازم به نوشتن نیستند
graphical user interface
واسط بین سیستم عامل و برنامه و کاربر از تصاویر گرافیکی و نشانه ها برای نمایش توابع یا فایل
application program interface
میانجی یا رابط برنامه کاربردی
apple desktop interface
رابط رومیزی اپل
programmable communications interface
رابط مخابراتی برنامه پذیر
MIDI interface card
کارت آداپتور که به اتصالی در PC وصل میشود و امکان ارسال دریافت داده MIDI را فراهم میکند
network interface card
کارت میانجی شبکه
input output interface
میانگیر ورودی- خروجی
man machine interface
سخت افزار و نرم افزار طراحی شده برای ارتباط ساده تر کاربر با ماشین
computer interface unit
وسیله اتصال دستگاههای جانبی به کامپیوتر
general purpose interface
میانگیر همه منظوره
small computer systems interface
واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی
mail application programming interface
مجموعه استانداردها
general purpose interface bus
مسیر میانگیر همه منظوره
fibre distributed data interface II
استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال داده مگابایت در ثانیه است . ولی میتواند بخشی از پهنای باند را به کانال آنالوگ کیلو بیت در ثانیه برای داده صوتی یا تصویری اختصاص دهد
fibre distributed data interface
استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال دده مگابایت در ثانیه است
musical instrument digital interface
واسط سریال که قط عات الکترونیکی را بهم وصل میکند
musical instrument digital interface
میانجی رقمی الات موسیقی
mail application programming interface
که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
linear system
[system of linear equations]
دستگاه معادلات خطی
[ریاضی]
the system of
the which by ininheritance agnatisation the passedto is state the residueof agnates male تعصیب
cw system
سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
c.g.s. system
دستگاه سگث
p system
سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
the system of
رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
i.f.f. system
دستگاه تشخیص
system
سامانه
value system
نظام ارزشها
an system
سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
system
هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
system
نظام
system
منظومه
system
نظام سیستم
system
روش اصول
system
سازگان
system
ترتیب
system
سازمان
system
مجموعه سازمان
system
همستاد روش
system
طریقه
system
جهاز
system
سلسله
system
رشته دستگاه
system
تشکیلات
system
طرز روش
system
اسلوب
system
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system
دستگاه
system
سیستم
system
نظم منظومه
system
قاعده رویه
system
سلسله رشته
system
همست
system
طرز اسلوب
system
اصول وجود
system
نظم ترتیب
irrigation system
شبکه ابیاری
interphone system
سیستم تلفنی
management system
سیستم اداره
system follow up
ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
maroczy system
سیستم ماروکسی در بازی چهار اسب شطرنج
market system
نظام بازار
system generation
ایجاد سیستم
magnet system
سیستم اهنربایی
system of units
دستگاه واحدها
system of units
سلسه احاد
indeterminate system
سیستمی که وضعیت منط قی
london system
سیستم لندن در دفاع هلندی شاه شطرنج
isolated system
سیستم منزوی
system library
کتابخانه سیستم
system interrupt
وقفه سیستم
system generator
مولد سیستم
makagonov system
سیستم ماکاگونوف در دفاع هندی شاه شطرنج
lymphatic system
دستگاه لنفاوی
system international
سیستم بین المللی
system installation
نصب سیستم
system indicator
طبلک نشان دهنده کار دستگاه شاخص سیستم رمز
system implementation
پیاده سازی سیستم
system loader
بارکننده سیستم
system log
شرح ماوقع سیستم
system of units
دستگاه یکانها
system of forces
دستگاه نیروها
System Monitor
امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
management system
سیستم مدیریت
system mangement
مدیریت سیستم
magnetic system
سیستم مغناطیسی
limbic system
دستگاه کناری
system generation
تولید سیستم
system log
گزارش روزانه عملیات سیستم
system's design
مدل سیستم طرزساخت سیستم
system maintenance
تامین و نگهداری سیستم
system time
ساعت سیستم
system time
زمان سیستم
system testing
ازمایش سیستم
system test
ازمون سیستم
system study
مطالعه سیستم
system standard
استانداردسیستم
system standard
معیار سیستم
system software
نرم افزار سیستم
system security
حفافت سیستم
system resource
وسیله سیستم
system resource
منبع سیستم
household system
نظام خانوادگی
system unit
محفظه سیستم
system's design
ساختمان سیستم
serfdom system
نظام سرفی
telephone system
سیستم تلفن
geniculostriate system
دستگاه مخطط زانویی
geocentric system
دستگاه زمین مرکزی
giorgi system
دستگاه جورجی
tectopulvinar system
دستگاه بامی- پروانهای
tax system
نظام مالیاتی
target system
سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
target system
سیستم هدفها
tandem system
سیستم دو پشته
heliocentric system
دستگاه خورشید مرکزی
system's design
طرح سیستم
hexagonal system
دستگاه شش گوشهای
household system
نظام تولیدخانوادگی
system resolution
تفکیک سیستم کار دستگاه
system program
برنامه سیستم
information system
سیستم اطلاعاتی
information system
سیستم اطلاعات
system priorities
تقدم های سیستم
system planning
طرح ریزی سیستم
system overhead
مازاد سیستم
inquiry system
سیستم پرسش- پاسخ
integrate system
سیستم مجتمع
system overhead
بالاسری سیتم
vantilating system
سیستم تهویه
interactive system
سیستم فعل و انفعالی
system of ventilation
سیستم تهویه
intercommunication system
ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com