Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 195 (2 milliseconds)
English
Persian
target behavior
رفتار اماج
Other Matches
behavior
سلوک اخلاق
behavior
رفتار
behavior
حرکت
behavior
وضع
behavior modification
تغییر رفتار
elastic behavior
حرکت ارتجاعی
elastic behavior
رفتار ارتجاعی
detour behavior
رفتار غیر مستقیم
implicit behavior
رفتار نااشکار
covert behavior
رفتار نااشکار
contact behavior
رفتار تماس جویانه
collective behavior
رفتار جمعی
behavior therapy
رفتار درمانی
behavior sampling
نمونه گیری از رفتار
ambivalent behavior
رفتار دو سوگرا
apopathetic behavior
رفتار گروه زاد
behavior repertoire
خزانه رفتار
automatic behavior
رفتار خودکار
avoidance behavior
رفتار اجتنابی
explicit behavior
رفتار اشکار
overt behavior
رفتار اشکار
expressive behavior
رفتار بیانگر
verbal behavior
رفتار کلامی
His behavior was stupid.
رفتارش احمقانه بود.
spontaneous behavior
رفتار خودانگیخته
social behavior
رفتار اجتماعی
regressive behavior
رفتار واپس رو
purposive behavior
رفتار غایت نگر
problem behavior
رفتار مشکل افرین
nonverbal behavior
رفتار غیرکلامی
maternal behavior
رفتار مادری
incipient behavior
رفتار اغازین
ritualistic behavior
تشریفات وسواسی
elicited behavior
رفتار فراخوانده
learned behavior
رفتار اموخته
locomotor behavior
رفتار جابه جایی
behavior rehearsal
تمرین رفتار
organizational citizenship behavior
رفتار شهروندی سازمانی
acid base behavior
خاصیت اسیدی- بازی
Her behavior was ecough to make me swar.
رفتارش کفرم را در آورد
on target
روی هدف
on target
بالای اماج زمان روی هدف
known target
هدف شناخته شده یا مشخص
target
نشانگاه
known target
هدف معلوم
target
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
target
پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
target
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target
هدف فرود هدف شمشیرباز
target
حد و مرز
target
سینه حریف
target
گل
target
تیر نشانه
target
سیبل
target
تخته هدف
target
اماج
target
نقطه برداشت یا قرائت
target
سپر
target
دیسکی که روی آن فایل کپی میشود
target
کامپیوتری که نرم افزار روی آن اجرا میشود.
target
هدف گیری کردن
target
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
target
هدفی که می خواهید به آن برسید
target
هدف
target
نشان
target
مدت زمانی که برنامه هدف اجرا میشود
target
هدف مشخص
target of opportunity
هدف انی
target overlay
کالک هدفها
target discrimination
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
target of opportunity
هدف ناگهانی
target overlay
کالک اماج
target designation
روش انتخاب هدف
target pattern
شکل قرار گرفتن هدف
target designation
سیستن انتخاب هدف
target pattern
شکل هدف مسیر تک هواپیما به هدف
target point
تیر نوک تیز
target price
قیمت مورد نظر
target materials
مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
target disk
دیسک مقصود
target diving
شیرجه از ارتفاعات مختلف به روی اب بمنظور سنجش دقت
target grid
شبکه هدف
target indications
عناصر هدف
target indications
اطلاعات مربوط به هدف
target indicator
شاخص نشان دهنده هدف شاخص هدف
target language
زبان هدف
target dossiers
پرونده هدفها
target folders
پوشههای پرونده هدف پوشه اطلاعات هدف
target echo
علایم دریافتی از هدف یاپدیدار شده روی صفحه راداراز هدف
target list
لیست هدفها
target language
زبان مقصود
target list
لیست اماجها
target dossiers
پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
target grid
مختصات هدف
target price
قیمت موردنظر
thermal target
هوای گرم بالارونده برای بالون
time on target
زره
time over target
زمان رسیدن روی هدف زمانی که هواپیما روی هدف می رسد
To hit the target.
بهدف خوردن
transient target
هدف متحرک
transient target
هدف موقت هدف درحال حرکتی که مدت کمی در میدان دید قرار می گیرد
triplane target
هدف کش زیرابی
target areas
ناحیههدف
soft target
هدفبدوندفاع
target-oriented
<adj.>
هدف گرا
target-oriented
<adj.>
مقصد گرا
target-oriented
<adj.>
هدف دار
time on target
اتش زمان روی هدف
time on target
زمان روی هدف
target profit
سود مورد نظر
target profit
سود مطلوب
target program
برنامه مقصود
target program
برنامه هدف
target programm
برنامه هدف
target range
برد هدف
target range
مسافت هدف میدان تیر مشقی
target rifle
تفنگ مشقی
target rifle
تفنگ مخصوص تیراندازی به هدف
target round
یک دور تیراندازی با تیر وکمان
target routine
روال هدف
target selector
دوربین انتخاب هدف دوربینی که مخصوص انتخاب هدفها به وسیله توپ است
target system
سیستم هدفها
target system
سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
target market
بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
area target
اماج منطقهای
lost target
تیر خطا
auxiliary target
نقطه کمکی
opportunity target
هدف ناگهانی
opportunity target
هدفی که غیرمنتظره فاهر میشود
pinpoint target
هدف نقطهای
pinpoint target
هدف دقیق تعیین شده
planned target
هدف طرح ریزی شده
planned target
اماج طرح ریزی شده هدف پیش بینی شده
point target
هدف کوچک
point target
اماج نقطهای
record as target
اماج را ثبت کنید
record as target
ثبت کردن بعنوان هدف
record as target
ثبت اماج
linear target
هدفهای درخط
linear target
هدفهای خطی
area target
هدف منطقهای
auxiliary target
هدف کمکی
crossing target
هدف متحرک
crossing target
هدفی که درسمت حرکت میکند هدف عبور کننده در مسیر رژه
crossing target
هدفهای متحرک عرضی
demolition target
هدف تخریب
demolition target
منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
disappearing target
هدف ناپدید شونده
disappearing target
هدف غایب شونده هدف ناپایدار
phantom target
جعبه بازاوا
fleeting target
هدف متحرک و زودگذر هدفی که با سرعت حرکت میکند
fresh target
هدف جدید
off target hit
ضربه بی ارزش شمشیرباز
scheduled target
اماج طبق برنامه
silhouette target
ادمک
silhouette target
هدف مصنوعی هیولای هدف
target arrow
تیر مخصوص تیراندازی
target audience
جماعت هدف تبلیغات
target audience
گروه اجتماعی که هدف تبلیغ هستند
target audience
افراد مورد نظر
target bow
کمان مخصوص تیراندازی باتیر و کمان
target cap
گشتی هوایی رزمی مخصوص تجسس منطقه هدف
target captain
عضو تیم چهارنفره تیراندازی با تیر و کمان که ضمنا"دستور اغاز و پایان را میدهد
target chart
نقشه هدفهای بمباران هوایی
target computer
کامپیوتر هدف
target date
زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
target description
خصوصیات هدف
target description
شرح مشخصات هدف
target description
شرح هدف
target array
نمودار گرافیک نیروها و تاسیسات و وضعیت دشمن در منطقه هدف
strategic target
هدف مهم نظامی
target angle
زاویه هدف
target allocation
واگذاری هدف
target aquisition
سیستم هدف یابی
target aquisition
سیستم تجسس هدف
target archery
مسابقه تیراندازی از فاصله معین با تیر و کمان
target area
منطقه هدف
target array
نیمرخ هدف
sleeve target
هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
silhouette target
سایه هدف
target allocation
سهمیه بندی هدف
aerial target aquisition
هدف یابی هوایی
air target chart
نقشه هدفهای هوایی
air target chart
نمودارهدفهای هوایی
air target mosaic
مجموعه عکسهای تهیه شده از هدف عکس موزاییک هدفهای هوایی
target information center
مرکز جمع اوری اطلاعات هدفها
The aim
[target]
is 5 Euros.
هدف
[کسب]
۵ ایرو است.
target offset methode
روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
target detection radar
رادارحمایتکنندههدف
target approach point
اخرین نقطه بازرسی درمنطقه فرود یا بارریزی
gun target line
خط توپ هدف
target information center
مرکز اطلاعات هدف
air target material program
برنامه تهیه اماد برای تک به هدفهای هوایی
His plan miscarried . He missed the target
تیرش بخطا رفت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com