Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
target disk
دیسک مقصود
Other Matches
disk
صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
disk saw
اره مجمعه
disk saw
اره گرد
disk
صفحه
disk
دایره
disk
گرده قرص
disk
صفحه هالتر
disk
دیسک
disk
گرده
target
برنامه هدف یا برنامه کامپیوتری به صورت کد هدف که توسط کامپایلر حفافت میشود
target
پنجرهای که متن یا گرافیک روی آن نمایش داده می شوند
target
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target
حد و مرز
target
سینه حریف
target
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
target
دیسکی که روی آن فایل کپی میشود
target
کامپیوتری که نرم افزار روی آن اجرا میشود.
target
مدت زمانی که برنامه هدف اجرا میشود
target
هدفی که می خواهید به آن برسید
known target
هدف معلوم
known target
هدف شناخته شده یا مشخص
on target
بالای اماج زمان روی هدف
on target
روی هدف
target
هدف فرود هدف شمشیرباز
target
گل
target
هدف مشخص
target
هدف
target
نشان
target
هدف گیری کردن
target
تیر نشانه
target
نشانگاه
target
اماج
target
سپر
target
نقطه برداشت یا قرائت
target
تخته هدف
target
سیبل
filter disk
قرص صافی
exchangeable disk
دیسک قابل تعویض
eight inch disk
فلاپی دیسک با فرفیت بالا که قط ر هشت اینچی دارد
eight inch disk
درایو دیسک برای دیسک هشت اینچی
magnetic disk
گرده مغناطیسی
fixed disk
دیسک ثابت
flexible disk
دیسک قابل انعطاف
flexible disk
دیسک انعطاف پذیر
disk memory
حافظه دیسک
disk library
کتابخانه دیسک
floret of the disk
گلچه میان
induction disk
صفحه مدور
disk optimizer
بهینه ساز دیسک
disk pack
گرده بسته
flippy disk
دیسک لغزان
disk sector
قطاع دیسک
disk sector
بخش دیسک
disk storage
انباره گردهای
disk unit
واحد گرده
disk reader
خواننده دیسک
disk unit
واحد دیسک
disk partition
پارتیشن دیسک
disk pack
گروه بسته
disk pack
بسته دیسک
duplicate disk
copying disk
disk platter
گرده سینی
induction disk
اهنربای صفحهای
induction disk
گرده القائی
range disk
صفحه تصحیح برد طبله تصحیح مسافت
ram disk
RAدیسک
removable disk
دیسک برداشتنی
removable disk
دیسک قابل حرکت
source disk
دیسک مبداء
spacer disk
استوانه توپر فلزی
start up disk
دیسک راه اندازی
start up disk
دیسک اغازگر
startup disk
فلاپی دیسک که حاوی فایلهای تشخیص سیستم عامل است و در صورتی که دیسک خراب شود برای راه اندازی کامپیوتر استفاده میشود
sun disk
صفحه بالدارمظهر خدای افتاب
sun's disk
قرص خورشید
system disk
دیسک سیستم
range disk
میز تصحیح مسافت
optical disk
دیسک نوری
key to disk
کلید به دیسک
locking a disk
قفل کردن یک دیسک
magnetic disk
صفحه مغناطیسی
magnetic disk
دیسک مغناطیسی
microfloppy disk
میکرو دیسک لغزان
milk disk
دیسک انتقال داده از ماشین کوچک به کامپیوتر بزرگتر. که توان پردازش بیشتر دارد
multi disk
وسیلهای که از اندازههای مختلف و قالبهای دیسک می خواند
multi disk
سیستمی که دیسک درایوهای نصب شده با اندازههای مختلف دارد
multi disk
مربوط به چندین نوع دیسک
optic disk
نقطه کور
systems disk
دیسک سیستم ها
floppy disk
گرده لرزان
compact disk
دیسک فشرده
disk drive
گرده ران
rigid disk
دیسک سخت
winchester disk
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
video disk
دیسک بصری دیسک تصویری
disk drives
گرده چرخان
video disk
دیسک ویدئویی
video disk
دسترسی مستقیم
hard disk
دیسک سخت
floppy disk
فلاپی دیسک دیسک نرم
floppy disk
دیسک لغزان دیسک لرزان
disk drive
گرده چرخان
disk drive
دیسکخوان
disk drives
دیسک ران دیسک چرخان
disk drives
گرداننده دیسک دیسک گردان
disk drives
دیسکخوان
disk drives
گرده ران
disk drive
دیسک ران دیسک چرخان
carbon disk
قرص زغالی
winchester disk
دیسک وینچستر
winchester disk
دیسک سخت با فرفیت بالا و فشرده که به صورت توکار در سیستم کامپیوتری وجود دارد و قابل حذف شدن نیست
clutch disk
صفحه کلاچ
color disk
گرده رنگها
disk drive
گرداننده دیسک دیسک گردان
transmissive disk
دیسک ذخیره داده نوری که در آن اشعه لیزر از دیسک به مسیر تشخیص در پایین آن می تابد
floppy disk
گرده لغزان
floppy disk
حلقه متمادی نوار برای ذخیره سازی
disk cache
نهانگاه دیسک
disk controller
کنترل کننده گرده
disk controller
کنترل کننده دیسک
disk file
فایل دیسک
disk copying
نسخه برداری از دیسک
disk duplication
نسخه برداری از دیسک
disk crash
خراش دیسک
disk crash
خرابی دیسک
disk file
پرونده گردهای
floppy disk
دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
disk buffer
بافر دیسک
disk buffer
میانگیر دیسک
disk armature
ارمیچر صفحهای
floppy disk
مغناطیسی که توسط کامپیوتر جداگانه قابل آدرس دهی است
floppy disk
کوچکترین فضا روی دیسک
floppy disk
ترکیب وسایل سخت افزاری و نرم افزاری که عملیات خواندن / نوشتن را در دیسک درایوی کامپیوتر کنترل میکند
disk envelope
پاکت دیسک
disk jacket
جلد دیسک
disk flower
گل صفحهای
target discrimination
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
target archery
مسابقه تیراندازی از فاصله معین با تیر و کمان
target diving
شیرجه از ارتفاعات مختلف به روی اب بمنظور سنجش دقت
target grid
شبکه هدف
target area
منطقه هدف
target dossiers
پرونده هدفها
target folders
پوشههای پرونده هدف پوشه اطلاعات هدف
target cap
گشتی هوایی رزمی مخصوص تجسس منطقه هدف
target dossiers
پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
target echo
علایم دریافتی از هدف یاپدیدار شده روی صفحه راداراز هدف
target designation
روش انتخاب هدف
target designation
سیستن انتخاب هدف
target audience
گروه اجتماعی که هدف تبلیغ هستند
target audience
افراد مورد نظر
target behavior
رفتار اماج
target bow
کمان مخصوص تیراندازی باتیر و کمان
target captain
عضو تیم چهارنفره تیراندازی با تیر و کمان که ضمنا"دستور اغاز و پایان را میدهد
target chart
نقشه هدفهای بمباران هوایی
target computer
کامپیوتر هدف
target date
زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
target description
خصوصیات هدف
target arrow
تیر مخصوص تیراندازی
target description
شرح مشخصات هدف
target array
نمودار گرافیک نیروها و تاسیسات و وضعیت دشمن در منطقه هدف
target description
شرح هدف
target array
نیمرخ هدف
target audience
جماعت هدف تبلیغات
time on target
زمان روی هدف
target range
مسافت هدف میدان تیر مشقی
triplane target
هدف کش زیرابی
target range
برد هدف
target programm
برنامه هدف
target program
برنامه هدف
target program
برنامه مقصود
target profit
سود مطلوب
target system
سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
target profit
سود مورد نظر
target price
قیمت موردنظر
target rifle
تفنگ مشقی
transient target
هدف موقت هدف درحال حرکتی که مدت کمی در میدان دید قرار می گیرد
thermal target
هوای گرم بالارونده برای بالون
time on target
اتش زمان روی هدف
time on target
زره
time over target
زمان رسیدن روی هدف زمانی که هواپیما روی هدف می رسد
target system
سیستم هدفها
target selector
دوربین انتخاب هدف دوربینی که مخصوص انتخاب هدفها به وسیله توپ است
target routine
روال هدف
target round
یک دور تیراندازی با تیر وکمان
target rifle
تفنگ مخصوص تیراندازی به هدف
transient target
هدف متحرک
target price
قیمت مورد نظر
target point
تیر نوک تیز
target pattern
شکل هدف مسیر تک هواپیما به هدف
target language
زبان هدف
target indicator
شاخص نشان دهنده هدف شاخص هدف
To hit the target.
بهدف خوردن
target-oriented
<adj.>
هدف گرا
target-oriented
<adj.>
مقصد گرا
target indications
اطلاعات مربوط به هدف
target indications
عناصر هدف
target-oriented
<adj.>
هدف دار
target grid
مختصات هدف
soft target
هدفبدوندفاع
target language
زبان مقصود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com