English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (8 milliseconds)
English Persian
the passive voice بنای مجهول
the passive voice فعل مجهول
Other Matches
passive پذیرا
passive نافعال
passive کنش پذیر
passive غیر فعال مطیع وتسلیم
passive دستخوش عامل خارجی
passive تابع
passive تاثرپذیر
passive مفعول
passive غیر فعال
passive وقت کشی بدون اجرای فن
passive انفعالی کارپذیر
passive دفاع بدون تیراندازی
passive مفعولی
passive پدافندغیر عامل بی بهره
passive غیر عامل
passive منفعل
passive انفعالی
passive بی اراده
passive مبارزه منفی
passive بیحال
passive کم اثرپذیر
passive اثر ناپذیر
passive element جزء غیرفعال
passive device دستگاه منفعل
passive defense پدافند غیرعامل
passive defense دفاع غیر عامل
passive debt وام بی بهره
passive element عنصر غیرعامل
passive absorption جذب غیرفعال
passive element عنصرغیرفعال
passive element یکان غیر فعال
passive graphics گرافیک منفعل
passive memory حافظه منفعل
indirect passive فعل مجهولی که مغعول غیرصریح ان فاعل ان شده باشد
passive obedience اطاعت صرف
passive obedience فرمانبرداری ازروی بردباری یا بی ارادگی
passive vocabulary واژگان نافعال
the passive voive فعل مجهول
passive smoking فردیغیرسیگاریکهدرجائیحضورداردکهافرادیدرحالسیگارکشیدنهستند
passive sonar ردیاب غیر فعال
passive sodomy ابنه
passive sodomy مابونیت
passive resistance خود داری از قبول یاموافقت
passive play اتلاف وقت
passive play بازی غیرفعال
the passive voive بنا مجهول
passive earth pressure فشار مقاوم خاک
passive earth pressure رانش مقاوم خاک
oral passive type سنخ دهانی- پذیرشی
passive particpial abjective اسم مفعولی که بطورصفت بکاررود
passive fiscal policy سیاست مالی غیر فعال
passive four terminal network شبکه چهار قطبی بی اثر
passive particpial abjective صفت اسم مفعولی
passive trade balance توازن تجارتی منفی
passive aggressive character منش نافعال- پرخاشگر
passive trade balance فزونی واردات بر صادرات
voice سرویس پاسخگوی کامپیوتری با استفاده از صدای سنتز شده برای پاسخ به سوالات
voice ادا کردن
A voice came from beyond . صدائی از غیب آمد
voice بیان کردن
voice-over سخنان افزوده
voice-over صدای خارج از تصویر
with one voice بایک زبان متفقا
voice رای
voice تولید صدا مشابه صوت انسان که نتیجه سنتز صدا است
voice توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voice خروجی صوت
voice وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice گفتاری
voice شفاهی صوتی
voice اواز
voice ادا کردن
voice صدای انسان
voice کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voice وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
voice صدا
voice صوت
voice اوا
voice باصدابیان کردن
voice واک
voice تولید مجدد صدا مشابه صوت انسان
voice صدای سخنرانی انسان
voice selector انتخابگرصدا
voice synthesis ترکیب صوتی
voice recognition تشخیص صدا
voice recognition تشخیص صوتی
voice recognition بازشناسی صدا
voice output خروجی به صورت صدا
voice output خروجی صوتی
voice operated با کار افت صدایی
voice synthesis ترکیب صدا
voice synthesizer ترکیب کننده صدا
voice tube لولههای صدارسان
give voice to <idiom> احساس ونظرت رابیان کن
A firm voice . صدای محکم
At the top of ones voice . با صدای هرچه بلند تر
voice-overs صدای خارج از تصویر
She has a soft voice صدای نرمی دارد
voice-overs سخنان افزوده
voice mail پست اوایی پست صوتی
voice mail پست صوتی
voice key کلید صدایی
the public voice ارا
negative voice رای مخالف رد کردن
the active voice فعل معلوم
the active voice معلوم
no one raised his voice صدای هیچکس درنیامد
he started at my voice از صدای من از جا پرید
i had no voice in that matter من دران قضیه رایی نداشتم
negative voice حق رد
negative voice رد
negative voice منع نشانه مخالفت
negative voice قدغن کردن
negative voice رای مخالف دادن
the public voice عمومی
the range of voice دانگ صدا
to a ones voice to music صدای خودراباسازجفت کرد
voice frequency بسامد صدایی
voice communications ارتباطات صوتی
voice coil پیچک صدا
voice response جواب صوتی
voice input ورودی صوتی
voice operated device دستگاه با کار افت صدایی
voice grade channel ارتباطات کامپیوتر به کامپیوتر بااستفاده از خطوط عادی بکاربرده شده در ارتباطات تلفنی مجرای از دریچه صدایی
voice grade channel مجرای از درجه صدایی
She has a lovely ( nice ) voice. صدای قشنگه دارد
She has a delightfully mellow voice . صدای گرمی دارد
voice grade channel کانال ارسال گفتار
voice edit buttons دکمههایتصیحصدا
She has a lovely (nice) voice. صدای قشنگه دارد
My voice is not clear today. صدایم امروز صاف نیست
He has a rich mellow voice. صدایش گرم وپخته است
To speak in a low voice. آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
voice answer back پاسخ سمعی
automatic voice network شبکه صوتی خودکار
voice answer back یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
voice store and forward ذخیره و ارسال صدا
sweet words (voice,sleep کلمات ( صدا خواب )شیرین
Speak in a low voice . Spead slowly . یواش حرف زدن
I hear a strange noise ( voice , sound ) . صدای غریبی به گوشم می رسد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com