Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (4 milliseconds)
English
Persian
theoretical pitch
گام تئوریک
Other Matches
theoretical
نظری
theoretical
تئوری
theoretical value
مقدار نظری
theoretical
فرضی
theoretical chemistry
شیمی نظری
theoretical competition
رقابت نظری
theoretical competition
رقابت فرضی
theoretical frequency
بسامد نظری
theoretical gravity
گرانش تئوری
theoretical mode
نمای نظری
theoretical plate
بشقابک نظری
theoretical type
سنخ نظری
theoretical span
دهانه نظری
theoretical setting
غروب نظری
theoretical rising
طلوع نظری
pitch
نواک
pitch
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitch
پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
pitch
وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
pitch
تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند
pitch in
<idiom>
به چیزی پول یا کمک دادن
to pitch in
جدادست بکارشدن
pitch in
با سعی و جدیت شروع بکارکردن
pitch in
شروع به خوردن غذاکردن
pitch into
به خوراک حمله کردن
pitch upon
انتخاب کردن
to pitch into
زور اوردن به حمله کردن
to pitch upon something
چیزی را برگزیدن یا انتخاب کردن
pitch
قطران
pitch
خیمه زدن
pitch
زیروبمی صدا
pitch
دانگ صدا
pitch
جای شیب پلکان
pitch
سرازیری
pitch
اوج پرواز اوج
pitch
استقرار
pitch
ضربت باچوگان نصب
pitch
پرتاب
pitch
استوارکردن
pitch
خیمه زدن برپاکردن
pitch
تن صدا
pitch
زیر و بمی
pitch
پرتاب کردن
pitch
درجه
pitch
گام
pitch
توپ را زدن
pitch
توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
pitch
نصب کردن
pitch
چادرزدن
pitch
قیر
pitch
چرخش عمودی وعرضی ناو
pitch
تفاله قطران
pitch
زفت
pitch
میل
pitch
شیب
pitch
طول طناب کوهنوردی
pitch
زمین بازی
pitch
زاویه سوراخهای گوی بولینگ
pitch
بلند شدن توپ از زمین پیش از رسیدن به توپزن
pitch
بالاو پایین رفتن هواپیما یا قایق
pitch
گام سیم پیچی
pitch
قیر اندودکردن
pitch
ته مانده تقطیر
pitch speed
حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
pole pitch
گام قطب
pitch setting
تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
pitch diameter
قطر پهلو
pitch line
مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
pitch macadam
سنگریزه قیر
pitch of arch
خیز قوس
pitch of arch
خیز طاق
pitch of poles
گام قطبها
pitch of spiral
پای پیچ
pitch pine
کاج قیری
pitch pine
شجرالقطران
pitch resin
لبان شامی
reverse pitch
گام معکوس
rivet pitch
فاصله بین مراکز سوراخهای پرچ
perfect pitch
رجوع شود به pitch absolute
winding pitch
گام سیم پیچی
variable pitch
جسمی که بصورت لولایی به ملخ نصب شده که در ان زاویه برخورد گام نامیده میشود
track pitch
گام شیار درجه شیار
tooth pitch
گام شیار
tooth pitch
گام دندانه
to queer the pitch for any one
نقشه کسی رابرهم زدن انگشت توی شیرزدن
pitch a tent
<idiom>
چادرزدن
to pitch on one's head
از سر پرت شدن
fever pitch
فوقالعادههیجانانگیز
fractional pitch
گام کسری
pitch-and-toss
شیر یا خط
track pitch
فاصله شیار
To pitch a tent.
چادر زدن
standard pitch
گام استاندارد
pitch wheel
چرخکوککردن
pitch black
خیلی سیاه
diameter pitch
قطر گام
diametral pitch
گام قطری
dot pitch
فاصله میلیمتری میان نقاط منفرد روی یک صفحه نمایش
dot pitch
درجه نقطه
effective pitch
گام موثر
feed pitch
گام پیش بری
feathering pitch
گام فدر
full pitch
گام پر
full pitch
پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
cyclic pitch
گام دورانی
coil pitch
گام پیچک
pitch-black
قیرگون
pitch-black
خیلی سیاه
absolute pitch
زیر و بمی مطلق
back pitch
گام خور پیچک
base pitch
فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
character pitch
تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن
character pitch
pica
character pitch
type elite
pitch black
قیرگون
geometric pitch
گام هندسی
grid pitch
گام شبکه
mineral pitch
اسفالت
pitch control
کنترل گام ملخ
pitch control
کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
pitch control
کنترل سیستم مرکب درهلیکوپتر
pitch curves
تلاقی سطوح طرفین دندانه
pitch dark
تاریک
pitch dark
قیرگون
pitch dark
سیاه
pitch diameter
قطر گام
pitch diameter
قطر جناح
pitch coal
ذغال سنگ قیری
pitch circle
دایره گام
pitch a yarn
قصه گفتن
pitch altitude
زاویه بین محور طولی رسانگر و صفحه مرجع
pitch and toss
نوعی بازی شیر یاخط
pitch and toss
بازی بیخ دیواری
pitch cap
کلاه زفت
mineral pitch
قیر معدنی
nominal pitch
گام اسمی
fixed pitch propeller
ملخ با گام ثابت
straight run pitch
تفاله اولین تقطیر
adjustable pitch propeller
ملخ با گام قابل کنترل
controllable pitch propeller
ملخ با گام قابل کنترل
collective pitch control
کنترلی در رتورگرافی که زاویه تیغه یا پیچ همه تیغه ها را بطور یکسان و مستقل از وضعیت سمتی انها تغییرمیدهد
coal tar pitch
قیر ذغال سنگ
coal tar pitch
قیر قطران ذغال سنگ
cyclic pitch control
کنترل گام دورانی
pitch of armature winding
گام پیچک
tough pitch copper
مس چقرمه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com