Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 77 (5 milliseconds)
English
Persian
thick warp
نخ تار کلفت
Other Matches
warp
ریسمان پیچ و تاب
warp
تاب دار کردن منحرف کردن
warp
تاب برداشتن
warp
جا به جا کردن ناو یا لنگر
warp
نخ تار
[در طول بافت]
warp
تاب دادن
warp
پیچ دادن
warp
منحرف کردن تاب برداشتن
warp
طناب ریسمان
warp
تار
warp beam
چوب افقی بالای دار
[قالی]
warp set
[تعداد تارها بر روی چله در واحدهای مشخص از سیستم اندازه گیری]
warp and woof
پایه واساس
warp winder
چله پیچ
warp winder
چله دوان
warp patterning
طراحی با تار
[گاه با استفاده از تارهای رنگی و یا تارهای با ظرافت متفاوت از تار جهت بوجود آمدن جلوه های متفاوت در فرش استفاده می شود.]
word warp
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
warp and woof
بنیان
warp tension
کشش نخ های تار
[میزان کشیدگی نخ های چله در دار که یکنواختی آن در بوجود آمدن فرشی یکنواخت و صاف امری ضروری است.]
warp and woof
تار و پود
warp and weft
تار و پود
warp thread
تارشیاری
warp frame
قاب چله
warp roller
غلتکتار
warp beam
سردار
[قالی]
warp beam
نورد بالا
low warp loom
کارگاهبافندگیپیشپاافتاده
warp-weighd loom
دارهای وزنی
[این نوع دار در گذشته بیشتر بکار میرفته و در آن انتهای نخ های تار به وزنه های سنگی یا فلزی گره زده می شد.]
the warp and ther woof
تاروپود
warp-loop fringe
ریشه حلقوی
[در قالی همدان]
high warp loom
تارهایطولیبافندگی
thick
گل الود
thick
انبوه
thick
غلیظ سفت
thick
صخیم
thick
ستبر
thick
کلفت
thick
تیره ابری
thick
<idiom>
احمق ،غیر منطقی
thick
گرفته
thick
با فاصله زیاد از دوسطح
thick
طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
thick
زیاد
thick
پرپشت
lay it on thick
<idiom>
زیاده حداز کسی تمجیدکردن
thick weft
نخ پود کلفت
through thick and thin
<idiom>
دربین زمانهای خوب وبد،از بین مشکلات وسختیها
He is thick-skinned.
آدم پوست کلفتی است
To be in the thick of some thing .
در کش وقوس کاری بودن
pour it on thick
<idiom>
ماهرانه چاپلوسی کردن از
thick Ethernet
شبکه پیاده سازی شده با استفاده ازکابل Loaxial ضخیم و دستگاههای ارسال و دریافت برای اتصال کابلهای منشعب که میتواند مسافت طولانی را طی میکند
thick skinned
بی احساس
thick skinned
پوست کلفت
thick fog
مه غلیظ
thick and thin
راسخ
thick and thin
در دشواری وسهولت
thick and thin
در هر حال
it is centimeters thick
دو سانتیمترکلفتی انست
how thick is the board?
تخته چقدراست
how thick is the board?
کلفتی
thick-skinned
پوست کلفت
thick skulled
کودن
thick skulled
خشک مغز
thick with trees
پر از درخت
to lay it on thick
گذاردن
to lay it on thick
نصب کردن ساختن
to lay it on thick
فرو نشاندن
through thick and thin
درهمه حالی
thick witted
بی ذوق
thick witted
خشک مغز
thick witted
کودن
to lay it on thick
قراردادن کارگذاشتن
thick film circuit
مدار غشایی ضخیم
Thick ( sparse , thin ) hair .
موی پرپشت ( کم پشت )
He is absent- minded . He is muddle - headed . He is thick.
گیج است
[حواسش پرت است]
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com