Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (8 milliseconds)
English
Persian
thread the needle
پاس دقیق از بین مدافعان
Other Matches
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
thread
سیم
thread
مثل نخ باریک شدن
thread
رشته رشته شدن
thread
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
thread
موجی کردن
thread
دندانه
thread
پیچ کردن
thread
دنده دار کردن مارپیچ
thread
دنده پیچ
thread
نخ یاقیطان
thread
زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد
thread
فایلی که یک ورودی آن حاوی آدرس و داده را دارد باشد.
thread
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
thread
نخ کشیدن به
thread
بند کشیدن
thread
نخ کردن
thread
قیطان
thread
ساختاری که در آن هر گره اشاره گری به گره دیگر دارد
thread
نخ
thread
ریسمان
thread
رزوه شیارداخل پیچ ومهره
thread
شیار برجستگی
thread
رگه
thread
رشته
trapezoidal thread
دندههای ذوزنقهای
thread tap
قلاویز
stepped thread
کولاس پیچی ناقص
stepped thread
پیچ ناقص کولاس
stair thread
کف پله
screw thread
پای پیچ
screw thread
حدیده
nut thread
پیچ مهره
weft thread
ریسمانتاریشکل
mercury thread
مارپیچ جیوهای
inside thread
دنده داخلی قلاویز
inside thread
مارپیچ داخلی
rubber thread
ریسمانلاستیکی
thread guide
راهنماینخ
thread bare
فرش کهنه
hang by a thread
<idiom>
metallic thread
نخ زربفت
[اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
sewing thread
نخ خیاطی
silver thread
نخ های زربفت یا نقره ای
[این نوع نخ در بعضی قالیچه ها جهت تزئین در بافت فرش بکار می رود.]
thread count
[تعداد رشته نخ تار یا پود در یک طول مشخص]
thread fineness
ظرافت نخ
thread fineness
نمره نخ
thread fineness
[ضریبی جهت تعیین کیفیت نخ]
warp thread
تارشیاری
death thread
تهدید به مرگ
thread trimmer
آرایندهنخ
thread take-up lever
اهرم بالا-پائینبرندهنخ
gold thread
گلابتون زر
external thread
دنده خارجی
butterss thread
شیار اره
acme thread
شیار ذوزنقه ای
air thread
مخاط شیطان
angular thread
پیچ وی شکل
direction of thread
سوی پیچش پیچ
direction of thread
جهت پیچ
air thread
لعاب خورشید
angular thread
پیچ تحت زاویه
english thread
پیچ و مهره انگلیسی
cut a thread
پیچ تراشیدن
the needle
حالت عصبانی
needle
سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needle
ستون هرمی شکل
needle
سوزن پیکاپ
needle
با سوزن تزریق کردن
needle
طعنه زدن
needle
سوزن دوزی کردن
needle
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needle
سوزن
needle
اذیت کردن عقربه
Our life is hanging by a thread .
زندگی مابه تار مویی بند است
thread rubber separator
میانگیر نخدار
left hand thread
پیچ چپ گرد
needle assembly
مجمعسوزنی
latch needle
سوزنچفتی
indicator needle
عقربهسوزنی
circular needle
میلگرد
needle work
سوزن دوزی
[برای تزئین حاشیه و یا طرح فرش]
touch needle
سوزن محک
needle bar
محورسوزن
needle bed
بسترسوزن
knitting needle
میل کش بافی
the eye of the needle
سوراخ سوزن
needle in a haystack
<idiom>
چیزی که خیلی سخت پیدا بشه
needle case
سوزندان
pine-needle
برگ کاج
knitting needle
میل جوراب بافی
latch needle
فنری
adams needle
نخل
needle tool
ابزارسوزنی
needle threader
سوزننخکن
needle plate
صفحهسوزنی
needle hub
مرکزسوزن
needle clamp
گیرهسوزن
packing needle
جوالدوز
needle gun
تفنگ سوزنی
needle cage
قفس سوزنی
needle case
جاسوزنی
needle electrode
الکترد سوزنی
needle file
سوهان سوزنی
needle galvanometer
گالوانومتر سوزنی
needle lace
کار سوزن دوزی
needle point
نوک سوزن
needle point
سر سوزن سوزن دوزی
needle book
سوزن دان کتابی
needle bearing
یاطاقان سوزنی
needle fish
نیزه ماهی
sea needle
نیزه ماهی
hyodermic needle
سوزن امپول یا تزریق زیر جلدی
magnetic needle
عقربه مغناطیسی
dipping needle
عقربه میل نما
needle bath
شستشو در زیر ابی که با دانههای خیلی ریز بر تن میریزد
needle bath
دوش سوزنی
needle point
کانوا دوزی
needle point to say
احتیاج بگفتن نیست
astatic needle
عقربه نامتوجه
needle valve
شیرفلکه سوزنی
needle valve
شیر سوزنی
darning needle
سنجاقک
packing needle
سوزن جوالدوزی
palm and needle
کفه چرمی ملوانی و سوزن
pine needle
برگ
pine needle
کاج
needle scale
حرکت تعادلی روی یک پا
sailmaker's needle
سوزن چادردوزی
darning needle
سوزن رفوگری
needle points
نوکهای سوزنی
needle point to say
لازم نیست بشمابگویم که
damped needle
عقربه خفیده
needle valve
شیر محفظههای پرفشار
To pick up (to lose) the thread of conversation.
رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
There is no room to throw a needle .
<proverb>
جاى سوزن انداختن نیست .
needle-nose pliers
دم باریک
needle clamp screw
پیچنگهدارندهسوزن
needle bed groove
شیارجاسوزنی
needle bed and carriages
جاسوزنیوحاملها
needle test of vicat
ازمایش با سوزن ویکا
deflection of magnetic needle
انحراف عقربه مغناطیسی
needle position selector
انتخابگرموقعیتسوزن
A sharp knife (pin , needle)
چاقو (سوزن ) تیر
gas inlet valve needle
ژیگلور بنزین
gas inlet valve needle
سوزن شیرورودی بنزین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com