Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
time delay device
دستگاه تاخیردار
Other Matches
delay time
زمان تاخیر
time delay relay
رله تاخیری
delay
دیرکرد
delay
وسیله ایکه برای سیگنالی طول می کشد تا ارسال شود
delay
خیر داده کاملاگ خوانده میشود
delay
دوباه تولید میشود و به ورودی برمی گردد
delay
یچ بسته به دیگری عبور میکند
delay
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delay
خیری ایجاد کردن در چیزی
delay
به تاخیر انداختن
delay
تاخیر
delay
به تاخیر افتادن تاخیرکردن
delay
بتاخیرانداختن تعلل
delay
درنگ
delay
عملیات تاخیری
to delay
به تعویق انداختن
non delay
بدون تاخیر
non delay
ماسوره بی تاخیر
to delay
عقب انداختن
[زمان]
interest for delay
بهره دیرکرد
waiting delay
تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
magnetic delay
تاخیر توسط حافظه مغناطیسی
delay distortion
اعوجاج تاخیری
ignition delay
تاخیر اختراق
height delay
زمان تاخیر رسیدن هواپیمابارتفاع معین
It was not worth all that delay .
به اینهمه معطلی نمی ارزید
delay equalizer
برابر کننده تاخیر
delay en route
تاخیر درحین حرکت در مسیر
arming delay
تاخیر در مسلح شدن
delay en route
تاخیر در حین راه
delay element
عنصر تاخیری
delay circuit
مدار تاخیر
delay arming
مکانیسم تاخیری
delay arming
مسلح کننده تاخیری
delay allowance
زمان تقسیم
delay action
عملیات تاخیری
delay action
عمل تاخیری
delay equalizer
متعادل کننده تاخیری
delay fuze
ماسوره تاخیری
fuze delay
ماسوره تاخیری
external delay
تاخیر خارجی
to delay the proceedings
به تأخیر انداختن دادرسی
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
delay position
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
delay position
موضع تاخیری
delay line
خط تاخیر
delay line
خط تاخیری
altitude delay
افت ارتفاع امواج رادار
coding delay
تاخیر زمانی مربوط به کشف رمز و پیام
propagation delay
تاخیر پخش
propagation delay
1-زمان لازم برای فاهر شدن خروجی در دروازه منط قی پس از اعمال ورودی . 2-زمانی که بیت داده روی شبکه از مبدا به مقصد می رود
propagation delay
تاخیر انتشار
seek delay
تاخیر پیگردی
rotational delay
تاخیر چرخشی
delay line storage
یک دستگاه ذخیره که شامل یک خط تاخیری و وسیلهای برای درج مجدد اطلاعات بدرون خط تاخیری میباشد
delay line register
ثبات با خط تاخیری
delay action fuse
فیوز تاخیری
delay action voltage
ولتاژ تاخیری
delay zction firing
عمل احتراق با تاخیر
delay zction firing
دیرسوزی
sonic delay line
خط تاخیری صوتی
artificial delay line
خط تاخیر
acoustic delay line
خط تاخیر دهنده صوتی
magnetic delay line
خط تاخیر مغناطیسی
mercury delay line
خط تاخیری جیوهای
mercury delay line
روش مرتب کردن داده ها به صورت پاس ها در طول جیوه
mercury delay line
داده خوانده می شد
delay release sinker
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
electromagnetic delay line
خط تاخیر الکترومغناطیسی
mercury delay line
تولید می شد و به عنوان ورودی برمی گشت
device
ابزار
device
اسباب
device name
نام دستگاه
device
وسیله
device
شعار دستگاه
device
ضامن
device
عامل
device
کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
device
اختراع
I/O device
دستگاه داده ورودی
[خروجی]
[رایانه شناسی]
device
شیوه
device
تمهید
device
خارضامن
device
چاشنی
device
وسیله جانبی
device
دستگاه
device
مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device
کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device
ماشین یا وسیله کارا
device
لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device
PRN برای پورت چاپگر
device
CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device
اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
device
کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
device
روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device
فزاره
device
اپارات
device
تجهیزات
device
دستگاه اسباب وسیله
device
الت
device
حیله
device
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
v , device
ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
device
وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد
device driver
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device independence
مستقل از دستگاه
device dependent
وابسته به دستگاه
device code
کد دستگاه
device cluster
گروه دستگاه
antisweep device
ضامن ضد مین روبی
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lifting device
ابزار بالا بر
synchronous device
دستگاه همگام
symbolic device
دستگاه سمبلیک
switching device
تجهیزات سوئیچینگ
audio device
دستگاه سمعی
auctioneering device
وسیلهای که بیشترین یا کمترین سیگنال را از تعدادی سیگنال ورودی انتخاب میکند
storage device
دستگاه انباره
storage device
انباره
storage device
دستگاه ذخیره سازی
discrete device
دستگاه گسسته
bending device
کج گیر
synchronous device
دستگاه همزمان
dedicated device
دستگاه اختصاصی
clamping device
وسایل قید و بست
combination device
ماسوره ترکیبی مین ماسوره مرکب
communication device
دستگاه ارتباطی
electroreceptive device
وسیله برقی
bistable device
دستگاه دوپایا
military device
اسباب ارتشی
physical device
ابزار مادی
binary device
دستگاه دو حالته
storage device
دستگاه ذخیره
storage device
دستگاه انبارش
anticountermining device
وسیله ضد انفجار مین دریایی در اثر ضربه ضامن انفجارضربتی مین
send only device
دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
analog device
دستگاه انالوگ
analog device
دستگاه قیاسی
semiconductor device
دستگاه نیمه هادی
safety device
خارضامن
safety device
ضامن
safety device
دستگاه ضامن
active device
دستگاه کنشی
antifriction device
وسیله ضد اصطکاک
antifriction device
مکانیسم ضد اصطکاک
antilift device
ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
spooling device
وسیلهای که نوار را نگه می دارد و اطلاعات را از دیسک برای ذخیره سازی دریافت میکند
asynchronous device
دستگاه غیرهمزمان
asynchronous device
دستگاه ناهمگام
sighting device
دوربین دستگاه نشانه روی
sighting device
وسیله نشانه روی
sequential device
دستگاه ترتیبی
antiwithdrawal device
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
antiwatching device
ضامن ضد اکتشاف مین وسیله ضد کشف مین
antisweep device
ضامن ضد جمع اوری مین
antirecovery device
ضامن ضد جمع اوری مین ضامن ضد باز و بسته کردن مین
active device
دستگاه فعال
device driver
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
mapping device
دستگاه نگاشت
point device
کاملا راست
pointing device
وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر
input device
دستگاه ورودی
timing device
ساعتی
locking device
ابزار
illuminating device
تجهیزات روشنایی
ignition device
وسیله احتراق
pointing device
دستگاه اشاره گر
warning device
وسیلههشدار
homing device
رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
point device
بی عیب
point device
بسیار درست
picking device
دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش
MCI device
وسیله چند رسانهای قابل تشخیص که با درایور درست در کامپیوتر نصب شده است
measuring device
تجهیزات اندازه گیری
microcoding device
دستگاه ریزبرنامه نویسی
nonohmic device
دستگاه غیر اهمی
output device
دستگاه خروجی
overcurrent device
دستگاه حفافت
overload device
فیوز گرمایی
passive device
دستگاه منفعل
peripheral device
دستگاه جنبی
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
timing device
وسیله
device driver
محرک دستگاه
firing device
عامل منفجرکننده
pull device
عامل کششی
firing device
ماسوره مین
pressure device
ماسوره فشاری
pressure device
عامل فشاری مین
dressing device
دستگاه مستقیم کنی
drawing device
دستگاه ترسیمه
display device
دستگاه نمایش
pull device
ماسوره کشش مین
device status
وضعیت دستگاه
device number
شماره دستگاه
device independence
استقلال دستگاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com