Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
time series
سریهای زمانی
Search result with all words
time series analysis
تحلیل سریهای زمانی
time series data
امار سریهای زمانی
Other Matches
V series
استاندارد برای ارسال داده به کمک مودم
g , series
گازهای سمی گروه ژ
series
گروه موضوعات مربوطه که مرتب شده اند
series
مداری که قط عات آن با هم سری هستند
series
4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
g , series
گروه ژ
series
[مجموعه نقش و نگاره ها]
X series
تقاضا برای ارتباط دادهای روی داده عمومی شبکه
in series
بطور مسلسل
in series
به ترتیب
v , series
سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
V series
TTICC
series
متوالی
series
یک دوره مسابقه
series
رشته
series
سری
series
دنباله
series
سری
[ریاضی]
series
مجموع یک دنباله
[ریاضی]
series
سلسله ردیف
series
صف
series
زنجیره
series
رده
series
مجموعه
series resistance
مقاومت پیش بند
series motor
موتور سری
series production
سری سازی
fibonacci series
سری فیبوناچی
series of fires
سری اتشها
series resistor
مقاومت سری
series resistance
مقاومت ورودی مقاومت سری مقاومت ماقبل
World Series
مسابقات نهایی بیسبال
series resistor
مقاومت ورودی مدار
fibonacci series
دنباله فیبو ناجی
mini-series
نمایشنامهپیدرپیومتوالی
series generator
ژنراتور سری
tasman series
مسابقههای اتومبیلرانی استرالیا
taylor series
سری تیلور
series winding
سیم پیچ اصلی
finite series
رشته کراندار
series turn
دورهای زنجیری
series transformer
مبدل شدتی
test series
سری ازمایش
series voltage
ولتاژ سری
series generator
مولد زنجیری
series circuits
مدارهای زنجیری
series circuit
مدار سری
series characteristics
مشخصه سری
series capacitor
خازن سری
actinide series
خانواده اکتینیدها
isdomerphous series
سری همریخت
contact series
اتصال سری
connect in series
بطور سری اتصال دادن
balmer series
سری بالمر
belly series
مجموعهای از روشهای حمله
brackett series
سری براکت
electrical series
زوجهای برقی
series field
میدان زنجیری
series excitation
تحریک سری
series connection
اتصال سری
series connection
اتصال زنجیری
series connection
اتصال دنبالهای
exponential series
سریهای نمائی
series conductor
رسانای زنجیری
series coil
پیچک زنجیری
paschen series
سری پاشن
pfund series
سری پفوند
chart series
سری نقشه ها
Taylor series
سری تیلور
[ریاضی]
multiple series
مدارهای زنجیری با اتصال چندگانه
parallel series
مدارهای زنجیری با اتصال چندگانه
lyman series
سری لیمان
power series
سری توانی
[ریاضی]
infinite series
سری نامحدود
geometric series
سریهای هندسی
logarithmic series
سریهای لگاریتمی
lanthanide series
خانواده لانتانیدها
acetylene series
سریهای استیلنی
transition series
گروه عناصر واسطه
homologous series
ترکیبات همرده
arithmetic series
سریهای حسابی
multiple series condenser
خازن متغیر چند اتصالی
series parallel connection
اتصال سری- موازی
taylor series expansion
بسط سری تیلور
series parallel connection
اتصال زنجیری- موازی
series resonant circuit
مدار رزنانس متوالی
series wound motor
موتور با پیچک سری
series wound motor
موتور سری
series drum winding
سیم پیچ اصلی ارمیچراستوانهای
series wound generator
ژنراتور سری
series wound motor
موتور با سیم پیچ زنجیری
series parallel dimming
اتصال زنجیری- موازی لامپها
deliver a series of blows
بمباران حریف
d.c. series wound motor
موتور با سیم پیچی جریان دائم
reversed series generator
مولد با میدانهای مخالف
series resonant circuit
مدار همنوای زنجیری
A series of city improvement works.
یکرشته کارهای عمرانی شهری
three phase series commutator motor
موتور کموتاتور دار سری سه فازه
I'll let you know when the time comes ( in due time ) .
وقتش که شد خبر میکنم
have a time
<idiom>
زمان خوبی داشتن
time is up
وقت گذشت
just in time
درست بموقع
it is time i was going
وقت رفتن من رسیده است
down time
زمان بیکاری
have a time
<idiom>
به مشکل بر خوردن
just in time
روشی درتدارک مواد که در ان کالاهای مورد نظر درست در زمان نیاز دریافت میشود
from time to time
<idiom>
گاهگاهی
down time
زمان تلفن شده
for the time being
<idiom>
برای مدتی
down time
مدت از کار افتادگی
about time
<idiom>
زودتراز اینها
all the time
<idiom>
به طور مکرر
do time
<idiom>
مدتی درزندان بودن
down time
زمان تلف
time after time
<idiom>
مکررا
to keep time
موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
at another time
در زمان دیگری
one at a time
یکی یکی
There is yet time.
هنوز وقت هست.
at this time
<adv.>
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
take your time
عجله نکن
time will tell
در آینده معلوم می شود
some other time
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
keep time
<idiom>
زمان صحیح رانشان دادن
keep time
<idiom>
نگهداری میزان و وزن
on time
<idiom>
سرساعت
take off (time)
<idiom>
سرکار حاضر نشدن
take one's time
<idiom>
انجام کاری بدون عجله
to know the time of d
هوشیاربودن
time in
ادامه بازی پس از توقف
to d. a way one's time
وقت خودرا به خواب و خیال گذراندن
while away the time
<idiom>
زمان خوشی را گذراندن
in no time
<idiom>
سریعا ،بزودی
in time
<idiom>
قبل از ساعت مقرر
to know the time of d
اگاه بودن
down time
زمان توقف
one-time
سابق
four-four time
چهارهچهارم
three-four time
نت
two-two time
نتدودوم
one-time
قبلی
one-time
پیشین
some time or other
یک روزی
all-time
بالا یا پایینترین حد
out of time
بیموقع
out of time
بیگاه
all-time
بیسابقه
all-time
همیشگی
once upon a time
یکی بودیکی نبود
for the time being
عجالت
off time
وقت ازاد
off time
مرخصی
old time
قدیمی
from time to time
هرچندوقت یکبار
from time to time
گاه گاهی
on time
مدت دار
once upon a time
روزی
once upon a time
روزگاری
from this time forth
ازاین ببعد
from this time forth
زین سپس
from this time forth
ازاین پس
out of time
بیجا
what is the time?
وقت چیست
in time
بجا
two time
دو حرکت ساده
What time is it?What time do you have?
ساعت چند است
even time
دویدن 001 یارد معادل 5/19متر در01 ثانیه
At the same time .
درعین حال
many a time
بارها
many a time
چندین بار
Our time is up .
وقت تمام است
One by one . One at a time .
یک یک ( یکی یکی )
Once upon a time .
یکی بود یکی نبود ( د رآغاز داستان )
since that time. thereafter.
ازآن زمان به بعد (ازاین پس )
in time
بموقع
what is the time?
چه ساعتی است
what time is it?
چه ساعتی است
i time
time Instruction
mean time
ساعت متوسط
mean time
زمان متوسط
f. time
روزهای تعطیل دادگاه
up time
زمان بین وقتی که وسیله کار میکند و خطا ندارد.
in no time
خیلی زود
in the mean time
ضمنا
in the time to come
در
in the time to come
اینده
down time
مرگ
down time
وقفه
at any time
<adv.>
درهمه اوقات
time
فرصت موقع
time
دفعه وقت چیزی رامعین کردن
any time
<adv.>
درهمه اوقات
What have you been up to this time?
حالا دیگر چه کار کردی ؟
[کاری خطا یا فضولی]
time
وقت قرار دادن برای
time
به موقع انجام دادن وقت نگاهداشتن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
time out
معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
time
سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
time
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com