English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (2 milliseconds)
English Persian
to rock to sleep جنباندن
to rock to sleep خواب کردن
Other Matches
sleep خوابیدن
sleep out در محلی غیراز محل کار خود خوابیدن
sleep out بیرون خوابیدن
sleep in درمحل کار خود جای خواب داشتن
go to sleep اصطلاحی برای توقف کامیپوتریا عدم امکان انجام عملی توسط کامپیوتر به دلیل گرفتار شدن در یک حلقه نامحدود
get off to sleep خواب کردن خواباندن
get off to sleep خواب رفتن
sleep on it <idiom> به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
to go to sleep خوابیدن
sleep پیش از انجام کاری
sleep وضعیت سیستم که منتظر سیگنال است
sleep خواب رفتن خفتن
sleep خواب
He eats and sleep little . کم خواب وخوراک است
paradoxical sleep خواب تناقضی
To sleep on ones side. روی پهلو خوابیدن
i did not sleep a wink چشم بهم نزدم
beauty sleep خواب پیش از نیمه شب
cat sleep چرت روی صندلی
I didnt get much sleep. زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
broken sleep خواب بریده بریده
sleep a wink <idiom> یه لحظه چشم روی هم گذاشتن
beauty sleep خواب اضافی
profound sleep خواب سنگین
he hummed me to sleep زمزمه کرد تا من خوابم برد با زمزمه مرا خوابانید
She wept herself to sleep . آنقدر گریه کرد تا خوابش برد
i did not sleep a wink مژه بهم نزدم
to lull to sleep خواب کردن
i read him to sleep برایش خواندم تا خوابش برد انقدر خواندم تا خوابش برد
Beauty sleep . خواب ناز
beauty sleep قیلوله
to sleep sound خواب راحت یاسنگین رفتن
to sleep off my headach باخواب سردردرابرطرف کردن
to sleep fast رفتن
sleep center مرکز خواب
sleep deprivation محرومیت از خواب
to sleep like a baby <idiom> مثل نوزاد راحت و بی دغدغه خوابیدن
to break the sleep از خواب بیخواب کردن
sleep walker خوابیده شب روان
to lose sleep over something [someone] <idiom> بخاطر چیزی [کسی] نگران بودن ا [صطلاح روزمره]
to lose sleep over something [someone] <idiom> بخاطر چیزی [کسی] دلواپس بودن [صطلاح روزمره]
sleep spindles دوکهای خواب
sleep walker خوابیده رو
sleep walking خوابیده گردی
deep sleep خواب عمیق [روانشناسی]
to sleep fast خواب خوش
to sleep away one's time بخواب گذراندن
to sing to sleep با اواز یا لالایی خوابندن
to lull to sleep خواباندن
they sankto sleep خوابشان برد
sleep was lost to me خواب بمن حرام شد
sleep walking خوابیده روی انتقال نومی
deep sleep مراحل سوم و چهارم خواب [روانشناسی]
sleep talking خواب گفتاری
I just couldnt go back to sleep again. خواب از سرم پرید.
Sleep (lie down) on your back. به پشت بخوابید
I didnt sleep a wink. خواب به چشمم نیامد
I couldnt get to sleep last night. دیشب خوابم نمی برد
He will not sleep in a place which can get wt unde. <proverb> جایى نمى خوابد که آب زیرش برود .
The Watchmans sleep is the thiefs lantern . <proverb> چراغ دزد خواب پاسبان است .
slow-wave sleep [SWS] خواب عمیق [روانشناسی]
slow-wave sleep [SWS] مراحل سوم و چهارم خواب [روانشناسی]
sweet words (voice,sleep کلمات ( صدا خواب )شیرین
rock خاره
rock تکان دادن
rock جنباندن
rock حرکت دورانی بال به دور بدنه
rock تکان نوسانی دادن
rock جنباندن نوسان کردن
rock سنگ
rock تخته سنگ یا صخره
rock سنگ خاره صخره
rock جنبش
rock تکان
rock صخره
rock جنبیدن
rock-like صخرهمانند
the rock جبل الطارق
rock-climbing صخرهنوردی
rock-hard بینهایتسخت
as steady as a rock <idiom> مثل کوه [استوار و ثابت]
To stand like rock . مانند کوه ایستادن
It is as hard as rock. مثل سنگ سفت است
to rock the boat <idiom> گرد و خاک به پا کردن [اصطلاح مجازی]
rock pool استخرکوچک
rock music موسیقیRock
rock step پایهصخرهای
to stumble against a rock گیرکردن به سنگ یاخوردن به سنگ
under szturated rock سنگ زیر اشباع
rock-climber صخرهنورد
rock the boat <idiom> واژگون کردن
volcanic rock سنگ خروجی
As firm as a rock . به محکمی آهن ( سنگ )
impervious rock تختهسنگغیرقابلنفوذ
rock bound محاط بصخره
rock basin حوضهرودصخراهای
vitreous rock سنگ شیشه نما
rock'n'roll رقص راک اندرول
eruptive rock سنگ خروجی
eruptive rock سنگ بیرون ریخته
fall of rock ریزش سنگ
rock rubble ریزش سنگ
hand placed rock سنگفرش فکافته
rock flint سنگ اتشزنه سیاه
igneous rock سنگ اذرین
igneous rock سنگ خروجی
igneous rock سنگ اذرین سنگ اتشفشانی
layer of rock لایه سنگی
layer of rock طبقه سنگی
mantle rock سنگپوش
phosphate rock سنگ فسفات
rock facing سنگریز حفافتی
rock cork پنبه کوهی
detrital rock سنگ اواری
crystalline rock سنگ بلوری
rock'n'roll رقص بحنبان وبچرخان
rock and roll رقص راک اندرول
rock and roll رقص بحنبان وبچرخان
rock salt نمک سنگی
rock garden باغچه ایکه با سنگ تزئین شده
rock gardens باغچه ایکه با سنگ تزئین شده
rock bottom کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
almond rock گزبادامی
bed rock سنگ کف
bed rock سنگ مادر
bituminous rock سنگ قیری
broken rock صخره
rock-bottom کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
cap rock پوش سنگ
rock bound خاره بست
rock bound سنگ بست
rock bound دیریاب
rock wool پشم کوهی
rock oil نفت
rock flour سنگارد
rock flour ارده سنگ
rock goat بزکوهی
rock goat مرال
rock hewn از کوه کنده شده
rock wash پوشش سنگی
rock toe سنگچین پایاب
rock pigeon کبوتر کوهی
rock pitons انواع میخهای سنگ نوردی
rock scorpion کسیکه که درجبل الطارق زاییده شود
rock fever حصبه جبل الطارق
rock erosion از بین رفتن سنگ در اثرخراش
rock work خاره یا صخره مصنوعی
rock bound دشوار
rock brake بسفایج معمولی
rock candy نبات
rock candy تبرزد
rock crystal سنگ بلور
rock dove کبوتر کوهی
rock sucker مارماهی دریایی
rock dyke سنگریز
rock work کوه مصنوعی
rock fill سنگریز
rock drill مته سنگ شکن
rock work دیوار کوه نما
to hit rock bottom از نظر روحی خرد شدن
sluiced rock fill سنگریز ابپاشی شده با فشار
bed rock ledge لایه سنگی کف بستر
zone of rock fracture ناحیهای از سنگ کره که دارای سنگهای شکافدار میباشد
zone of rock flowage منطقه سنگهای روان
rock fill dam سد سنگی
to make the party rock جشن را گرم کردن
rock-bottom price کمترین قیمت
rock fill dam سد سنگریز
natural rock asphalt سنگ قیر
A big rock rolled down the mountain. سنگ بزرگی از کوه بپایین غلتید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com