Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
to be long in coming
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
Search result with all words
He is a long time coming.
او
[مرد]
خیلی طولش می دهد
[دیر می کند]
.
to be a long time in the coming
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
Other Matches
up-and-coming
در حال رشد
up-and-coming
در جهش
up-and-coming
دارای آیندهی خوب
up-and-coming
رو به ترقی
have it coming
<idiom>
سزاوار تنبیه بودن
up-and-coming
رو به رونق
coming
اینده
(not) know if one is coming or going
<idiom>
نمی دانه چکار کند
get what's coming to one
<idiom>
هرکسی نوع رفتار را خودش رقم میزند
to be coming up to meet
به طرف کسی رفتن
coming in speed
حداقل سرعت گردش مگنتوبرای تامین ولتاژ لازم جهت جرقه زدن همزمان تمام شمع ها
You had it coming to you. serves you right.
چشمت کور
The time is coming soon when ...
به زودی وقتش می رسد که...
You asked for it. You had it coming.
حقت بود ( خودت تقصیر داشتی )
His coming here was quite accidental.
آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
to be coming up to meet
به طرف کسی رفتن برای برخورد
The deadline is coming closer.
مهلت مقرر نزدیکتر می شود.
the tides ids coming up
جزرومد بالامی اید
I am down and out . I dont know where my next meal is coming for .
برای نان شب معطل مانده ام
We wI'll go to the seaside this coming ( next ) summer .
امسال تابستان می رویم کنار دریا
Things are coming to a critical juncture .
کارها دارد بجاهای با ریک می کشد
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring.
در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم.
Dont be long. Step on it . Dont take long over it . Get a move on.
طولش نده (زود باش )
Next Saturday . This coming Saturday.
شنبه دیگه
before long
بهمین زودی
at long last
اخرالامر
come a long way
<idiom>
برنامه بزرگی ریختن
as long as
<idiom>
به شرط اینکه ،به این شرط که
at long last
عاقبت
long off
موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
as long as
بشرطی که
as long as
تا زمانیکه بمقدار زیاد
as long as
بمدت طولانی
as long as
از زمانیکه
at long last
بالاخره
before long
بزودی
as long as
ازوقتی که
for long
مدت زیادی
for long
خیلی
long a go
مدت زیادی پیش
not long a go
همین تازگی ها
not long a
چندوقت پیش
very long
شعاع عمل زیاد
long course
استخر 05 متر
very long
برد خیلی زیاد
not long a
مدتی نگذشته است
not long a go
چندی پیش
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
so long as
مادامی که بشرطی که
so long as
تاوقتی که
long a go
مدتی پیش
long a
مدتهاپس ازان
long a
مدت مدیدی بعد
go long
تلاش درپاس طولانی بجلو
To wish (long) for something.
آرزوی چیزی را کردن (داشتن )
how long
تاکی تاچه وقت چقدر
how long since is it?
چند وقت پیش بوده است
how long since is it?
چندوقت است
See you again . So long.
به امید دیدار
long little
پاینده باد
it will not take long
طولی
it will not take long
نخواهدکشید
long little
زنده باد
so long
خدا حافظ
so long
بامیددیدار
long on
موضه گرفتن در جلو توپزن ودور از او در طرف دیگر
long-
طی مسافت زیاد توپ
long-
دراز
long
توپ بلند به اوت
long
طی مسافت زیاد توپ
long
مناسب بودن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
:اشتیاق داشتن
long
دیر گذشته ازوقت
long-
توپ بلند به اوت
it will not take long
مدت زیادی نمیخواهد
long-
طولانی
long-
مدت زیاد
long
بلند
long
طولانی
long-
مناسب بودن
long
مدت زیاد
to say so long to somebody
با کسی خداحافظی کردن
long-
طولانی طویل
long-
کشیده
long
دراز
long
طولانی طویل
long
مدید
long-
مدید
long-
دیر گذشته ازوقت
long-
:اشتیاق داشتن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
get a long with you
بروپی کارت
I've known her at least as long as you have.
آشنایی من با او
[زن]
کمک کمش به اندازه مدت آشنایی تو با او
[زن]
است.
How long will it take?
چقدر طول می کشد؟
long
کشیده
long-
بلند
long tongue
وراجی
of long standing
بادوام
long ton
تن بزرگ
long ton
تن بزرگ معادل با 6101کیلوگرم
long tongue
پر حرفی
long run
بلند مدت
of long standing
طولانی
of long duration
مدید
of long duration
دیرپای
of long continvance
ماندگار
of long continvance
دیرپای
not long ago
چندی پیش
not long ago
اخیرا
night long
از سر شب تا بامداد
long windedness
پرگویی
long windedness
روده درازی
long wind
طاقت زیاد دویدن
long wind
دراز نفسی
long tom
تغار یا فرف مخصوص طلاشویی
long tom
درخت الواراسترالیایی
long tom
توپ دریایی دور رس یاساحلی
long sighted
تیزبین
long suffering
زحمت کش
long shot
شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
long shunt
شنت دراز
long sight
دوربینی
long sight
نظر دوررس
long sighted
دوربین
long sightedness
دوربینی
long sightedness
دور اندیشی
long suffering
رنجبر
long suffering
رنج کش
long siht
دور بینی
long siht
نظردور رس
long splice
پیوند بلند
long spot
موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
long suffering
سختی کش
long suffering
بردباری رنجبری
long shot
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
long thrust
تک نفوذی طولانی یادوردست
long thrust
سخمه بلند
long thrust
وضعیت سخمه بلند
long term
دراز مدت
long term
بلند مدت
long term
طویل المدت
long run
دراز مدت
long run
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
long sea
دریایی که خیزابهای بزرگ ومنظم دارد
long shore
کرانهای
long shore
وابسته بدریا کنار
long sighted
دوراندیش
long suffering
زحمت کشی
long shoreman
گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
long shot
کسیکه درمسابقات
long string
خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
second long period
تناوب بزرگ دوم
In the long run right will out.
<proverb>
یق بالاخره آشکار مى شود .
in the long run
<idiom>
آینده دور،درآخر
over the long run
<idiom>
درآخر
long shot
<idiom>
شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
long haul
<idiom>
مدت درازی بین کاری که ادامه داد
long haul
<idiom>
مسافت دراز یا سفرکردن
long face
<idiom>
افسرده وغمگین
all day long
<idiom>
تمام روز
How long were you away from Iran ?
چه مدت درایران نبودید ؟
With a long face .
با لب ؟ لوچه آویزان ( اشاره به ناکامی وعدم موفقیت )
He did not live long enough to …
آنقدر عمر نکرد که ...
I had a long talk with him.
با ایشان مفصلا" صحبت کردم
With a long face .
با سبیل آویزان ( ناموفق وسر خورده )
How long will you be staying?
چه مدت میخواهید بمانید؟
What's taking so long?
چرا اینقدر طول میکشد؟
I will not detain you long.
خیلی وقتتان را نمی گیرم.
I will not detain you long.
خیلی وقتتون رو نمی گیرم.
long ball
[شوت کردن بلند توپ]
[فوتبال]
long term
<adj.>
بلند مدت
long term
<adj.>
دراز مدت
long-house
مسکن اشتراکی
long gallery
راهرو طویل
long gallery
اتاق طویل
in the long run
در دراز مدت
How long can I park here?
چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
How long does it take by car?
با اتومبیل چقدر طول می کشد؟
How long does it take on foot?
پیاده چقدر طول می کشد؟
How long does the crossing take?
چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
Once in a while. At long intervals.
دیر به دیر
We have a long journey before us .
مسافرت طولانی در پیش داریم
long-running
آنچهمدتهادرحالاجراباشد
long-standing
دیرین
long-drawn-out
بیش از اندازهی طولانی
long-drawn-out
طویل
long-drawn-out
دور و دراز
to take long views
دور اندیشی کردن
to pound a long
سنگین رفتن
to pound a long
کوبیدن و رفتن
to draw the long
اغراق گفتن
third long period
تناوب بزرگ مرتبه سوم
the long robe
پیشه قضائی
the long robe
لباس قضائی
the long and the short of it
<idiom>
نتیجه کلی
the long and the short of it
<idiom>
آنچه گفتنی است
long-standing
از مدتها پیش
long-standing
از دیرگاه
long-time
دیرین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com