English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
to date a letter forward کاغذی راتاریخ عقب ترگذاشتن
Other Matches
letter of even date نامه همین تاریخ
I look forward to hearing from you soon. [letter closing line] مشتاقم به زودی از شما آگاه شوم. [پایان نامه]
i wrote letter a letter چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
Get the letter to him . Have the letter handed to him. نامه را بدستش برسان
i wrote letter a letter هی کاغذ نوشتم
Read out the letter. Read the letter aloud. نامه را بلند بخوان
up-to-date تازه
up-to-date بهنگام
up-to-date جدید
up to date تجدید نظر کردن
up to date امروزی تازه مطابق روز
up to date حاوی اخرین اطلاعات
up to date تصحیح شده
up to date مطابق روز
up to date متداول
up to date مطابق اخرین طرز
up to date جدید
up to date بهنگام
up to date تازه
up-to-date مطابق اخرین طرز
up-to-date متداول
She will only date you if you ... او [زن] فقط به شرطی با تو میرود بیرون اگر تو...
best-by date تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
out-of-date <idiom> از مد افتاده (دمد)
to date باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
out of date از تاریخ گذشته
out of date منقضی شده
out of date قدیمی
out of date منسوخه
out of date از مد افتاده
up-to-date تجدید نظر کردن
up-to-date امروزی تازه مطابق روز
up-to-date حاوی اخرین اطلاعات
up-to-date تصحیح شده
up-to-date مطابق روز
value date تاریخ ارزش
date موعد
date افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
of even date دارای همان تاریخ
no date بی تاریخ
date افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
date نخل تاریخ
date فرمان DATE
date قرار دادن داده در یک متن
date تاریخ روز و ماه و سال
date زمان
date تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
date تاریخ
date خرما
value date تاریخ اجرا والور
date قدیمی
the date was not specified نشده بود
the date was not specified تاریخ ان معلوم
date درخت خرما
date سنه
date مدت معین کردن
date در حال حاضر یا اخیراگ امروزی
date of maturity تاریخ انقضاء
date of maturity موعد
date of maturity موعد پرداخت
delivery date تاریخ تحویل
date-stone [سنگ ترکیب شده در دیوار که تاریخ ساخت آن بنا در آن قید شده است.]
date plum خرماندو
date palm درخت خرما
date of shipment تاریخ حمل
date of payment موعد پرداخت
date of maturity تاریخ سررسید
date of grace مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
completion date تاریخ تکمیل
completion date تاریخ انجام کار
creation date تاریخ افرینش
creation date تاریخ ایجاد
critical date مدت زمان بحرانی
current date تاریخ جاری
date in issuing تاریخ صدور
date of issuance تاریخ صدور
date labour کار روز مزد
date labourer کارگر روزمزد
date labourer معادل daysman
closing date تاریخ انقضاء
date of acquisition تاریخی که به عنوان شروع دوره استیلای خریدار بر مال دردفتر ثبت و اگر مال استهلاک پذیر باشد
date of acquisition از آن به بعد استهلاک محاسبه میشود
closing date اخرین روز اخرین فرصت
due date سر رسید
due date موعد مقرر
maturity date تاریخ سررسید
maturity date موعد
post date تاریخ اینده گذاشتن
post date پیش تاریخ کردن
julain date تاریخ ژولین
julain date تقویم ژولین
sailing date تاریخ شروع سفر دریایی زمان حرکت
from the date on wards از این تاریخ به بعد
schedule date موعد طبق برنامه
system date تاریخ سیستم
target date زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
termination date تاریخ پایان
Date of departure . Departure date. تاریخ عزیمت (روز حرکت )
sell-by date فروشبراساستاریخمصرف
date of birth تاریختولد
What is todays date ? تاریخ امروز چیست ؟
I have a date with my fiandee. با نامزدم قرار ملاقات دارم
date of birth تاریخ تولد
due date تاریخ سررسید
due date سررسید
due date تاریخ تادیه
due date موعدمقرر
effective date تاریخ اجرا
effective date تاریخ شروداجرای دستورالعمل
expiration date تاریخ انقضا
expiry date تاریخ انقضاء
expiry date سررسید
date tree درخت خرما
date stamp مهرتاریخ
blind date قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
date [appointment] وعده ملاقات
date [appointment] قرار ملاقات
basic date تاریخ شروع خدمت در هردرجه
basic date تاریخ ترفیع
backdating date پیش تاریخ
date of acquisition تاریخ خریداری
acceptance date تاریخ قبولی
best-before date [BBD] تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
accommodation date تاریخ آغاز و پایان خوابگاه
date [appointment] تاریخ
due at a specified date after sight وعده دار
due at a specified date after sight موجل
international date line خط موافقتنامه بین المللی
automatic release date تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
due at a specified date after sight مدت دار
date time group گروه ساعت و زمان
date time group گروه تاریخ و زمان
date of change of acountability تاریخ تسویه حساب
The date of the meeting has been advanced. تاریخ جلسه جلو افتاده است
international date line خط تقسیم نیروهای بین المللی
Date and place of departure. تاریخ ؟ محل حرکت
expiry date of the credit تاریخ انقضای اعتبار
international date line خط بین المللی تغییر تاریخ
minimum durability date [MDD] تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
date on which a bill falls due موعد پرداخت برات یا سفته
forward ببعد
forward پیش
forward سلف
forward-looking مترقی
forward حرکت به جلو یا مقابل
forward-looking نوگرایانه
forward فرستادن رساندن
forward-looking آیندهنگرانه
forward ارسال پیام پست الکترونیکی که از کاربر دیگری دریافت کرده اید
forward-looking پیشرو
forward-looking نوگرا
forward جلوی گستاخ
no. 8 forward محاجمشماره8
forward-looking پیشاندیش
forward که یک بسته داده را از یک بخش در بخش دیگر کپی میکند
forward-looking آیندهنگر
to go forward پیش رفتن
forward ارسال کردن
right forward پیشروراست
forward فوروارد
forward مهاجم
forward به سمت سینه
forward به پیش
forward به جلو
forward tell انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
to go forward جلورفتن
to help forward پیش بردن
forward جلو قایق
forward روش تشخیص خطا و تصحیح که به داده دریافتی اعمال میشود که داده را صحیح میکند و نیاز به ارسال مجدد نیست
forward جلوانداختن
forward نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
forward بیع سلف
to look forward to استقبال کردن
to look forward to انتظار داشتن
to look forward نگاه کردن انتظارداشتن
to look forward جلو
to help forward جلو انداختن
forward فرمان پیش پیش
look forward to something <idiom> را لذت پیش بینی کردن
forward بازی کن ردیف جلو به جلو
to look forward to something منتظر چیزی شدن
forward جلو
look forward انتظار چیزی را داشتن
I look forward to seeing you. خوشحالم میشم که ببینمت.
Looking forward to it پیشبینی اش میکنم [میشود]
to look forward to something با خوشحالی منتظر چیزی شدن
forward جسور
I'm looking forward to seeing you again. منتظر دیدار دوباره شما هستم.
forward عمل پل
outside forward بازیگر گوش
to look forward to something انتظار چیزی را داشتن
letter حرف
to the letter طابق النعل بالنعل
to the letter <adv.> نکته به نکته
to the letter <adv.> کلمه به کلمه
d. letter حرفی که درسالنامه دلالت برروز یک شنبه میکند
letter for letter <adv.> مو به مو
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
letter no نامه شماره 5
letter of a اگاهی نامه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com