Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
to declare a state of emergency
اعلان کردن حالت اضطراری
Other Matches
state of emergency
حالت اضطرار
national
[state, federal state]
<adj.>
دولتی
national
[state, federal state]
<adj.>
حکومتی
Do you have nothing to declare?
آیا چیزی برای اعلام به گمرک دارید؟
declare
افهار کردن گفتن
Do you have nothing to declare?
آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
declare
شناساندن
declare
پذیرفتن شکست قبل از پایان مسابقه کشتی گیر دفاعی
declare
معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
I have nothing to declare.
کالای گمرکی همراه ندارم.
Hereby I declare ...
بدین وسیله اعلان می کنم که...
to declare off
کناره کردن از
declare
اعلان کردن
declare off
قطع معامله کردن
declare
افهار داشتن
Nothing to declare
همراه نداشتن کالاهای گمرکی
I have nothing to declare.
چیزی برای گمرک دادن ندارم.
to declare off
قطع معامله کردن با
Goods to declare
همراه داشتن کالاهای گمرکی
declare martial
اعلان حکومت نظامی
declare martial
اعلان حالت زمان جنگ
to declare something well-founded
چیزی را مستدل اعلان کردن
to declare oneself
قصد خودرا افهار کردن
to declare
[customs]
گمرک دادن
[گمرک]
to declare a divident
سود سهام را اعلان کردن
to declare war upon a nation
اعلان جنگ به ملتی دادن
to declare something solemnly
[publicly]
چیزی را رسما
[علنا ]
اعلان کردن
to declare oneself bankrupt
خود را ورشکست اعلان کردن
emergency
غیر منتظره حیاتی
emergency
مهم
emergency
اورژانس
emergency
ضروری
emergency
اضطراری
emergency
امر فوق العاده و غیره منتظره
emergency
حتمی
emergency
فوریت
emergency
اضطرار
emergency
خیلی خیلی فوری
emergency
ناگه اینده اورژانس
emergency
پیشامدی که اقدام فوری راایجاب کند اضطرار
emergency
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergency
وقت ضیق
emergency
فوق العاده اضطراری
emergency transmitter
فرستنده اضطراری
emergency admission
پذیرش اضطراری
[در بیمارستان]
[پزشکی]
emergency switch
کلید اضطراری
defense emergency
مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
emergency establishment
تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
Where is the emergency exit?
در خروج اضطراری کجاست؟
emergency exit
در خروج اضطراری
in case of emergency
درموقع تنگ وقت ضرورت
emergency repair
تعمیر اضطراری
emergency relief
رهایی ازمصایب غیر مترقبه
emergency relief
رهایی از بلایا
emergency reaction
واکنش اضطرار
emergency ration
جیره فوق العاده
emergency ration
جیره اضطراری
emergency priority
تقدم اضطراری
emergency priority
تقدم فوری
emergency operation
کارکرد
emergency operation
بهره برداری اضطراری
emergency measure
سنجش اضطراری
emergency risk
ریسک اضطراری
emergency risk
خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
in case of emergency
هنگام اضطرار
emergency regulator
تنظیمکنندهفوری
emergency services
اورژانس
emergency works
کارهای اضطراری
emergency valve
شیر اضطراری
emergency treatment
معالجه اضطراری
emergency treatment
معالجه اورژانس
emergency station
محل اضطراری
emergency scramble
رهگیری اضطراری
emergency scramble
درگیری اضطراری هواپیماها
emergency scramble
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
emergency maintenance
نگهداشت اضطراری
emergency loading
بارگذاری فوق العاده
emergency conditions
شرایط اضطراری
emergency complement
تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
emergency complement
جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
emergency cartridge
کارتریج اضطراری
emergency care
مراقبتهای فوری
emergency call
خبر یا مکالمه اضطراری
emergency burial
دفن درمحل
emergency burial
تدفین اضطراری
emergency brake
ترمز اضطراری
emergency antenna
انتن اضطراری
emergency air
هوای اضطراری
emergency cryptosystem
سیستم رمز اضطراری سیستم رمز مخصوص موارداضطراری
emergency door
در خطر
emergency loading
بارگزاری فوق العاده بارگزاری اضطراری
emergency lighting
روشنایی اضطراری
emergency leave
سطح امادلازم برای بسیج
emergency leave
سطح اماد اضطراری
emergency leave
مرخصی اضطراری
emergency lamp
لامپ اضطراری
emergency fund
وجوه اضطراری
emergency exit
خروج اضطراری
emergency drill
تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
emergency door
دراضطراری
emergency door
خروجی خطر
emergency addressee
مسئولین اعلام خبر در موارد ضروری
Accident and Emergency
اتاق عمل اورژانس
emergency shelter
پناهگاه اضطراری
emergency conning position
پل فرماندهی اضطراری
emergency brake equipment
تجهیزات ترمز اضطراری
emergency power supply
منبع قدرت اضطراری
emergency generator set
دستگاه مولد برق اضطراری مولد برق اضطراری
emergency support vessel
کشتیپشتیبانیفوری
emergency push button
تکمه اضطراری
air defense emergency
وضعیت اضطراری پدافندهوایی
emergency room
[American E]
[e.r.]
[ER]
اتاق عمل اورژانس
emergency medical tag
کارت معالجه اورژانس کارت مراجعه به اورژانس
emergency medical treatment room
اتاق عمل اورژانس
path
[corridor]
for emergency vehicles
راه
[باز شده در جاده]
برای وسایل اورژانس
To save ( provide ) for a rainy day . To prepare for an emergency .
فکرروز مبادا را کردن ( آینده نگه بودن )
state
کشور
state
حالت
state
ایالت کشوری
state
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state
دولتی
state
سیاسی رسمی وضع
state
مقام ورتبه
state
ابهت
state
تعیین کردن وقرار دادن
state
حال
state
وضعیت چیزی
state
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state
افهار کردن وتصریح کردن
to keep state
شان یا مقام خودراحفظ کردن
state
کیفیت
state
چگونگی
state
تعیین کردن حال
state
جزء به جزء شرح دادن
to be in a state of f.
پیوسته درتغییربودن
to be in a state of a
هراسان بودن
to be in a state of a
بیم داشتن
state
دولت استان
state
ملت
to keep state
خود را گرفتن
state
دولت
state
دولتی حالت
state
کشوری
state
ایالت
state
جمهوری کشور
state
افهار داشتن افهارکردن
what state
در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
two state
دو حالتی
the state
effusion seminal causedby cleanness ofجنابت
state-
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state-
ایالت کشوری
state-
دولتی
state-
سیاسی رسمی وضع
state-
ابهت
state-
جمهوری کشور
state
توضیح دادن
state-
وضعیت
state-
مقام ورتبه
corresponding state
حالت متنافر
state-
افهار کردن وتصریح کردن
state-
وضعیت چیزی
state-
تعیین کردن وقرار دادن
state-
حال
state-
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state-
کشور
state-
چگونگی
state
وضعیت
state-
توضیح دادن
state-
جزء به جزء شرح دادن
state-
افهار داشتن افهارکردن
state-
تعیین کردن حال
state-
کیفیت
state-
دولت استان
state-
ملت
state-
ایالت
state-
حالت
state-
دولت
state-
دولتی حالت
state-
کشوری
state planning
برنامه ریزی دولتی
state prison
زندان ایالتی
state ownership
مالکیت دولتی
state of war
حالت مخاصمه
state of the realm
طبقات اجتماعی یا سیاسی کشور
state prison
زندان دولتی
state of stress
حالت تنش
state of the art
جدیدترین تکنولوژی تکنولوژی جدید
state property
دارائی دولت
state property
اموال عمومی
state vector
بردار وضعیت
state vector
بردار حلات
state university
دانشگاه دولتی
state university
دانشگاه ایالتی
state vector
بردار حالت
state to which one belongs
دولت متبوعه siege-neutralized-neutral-buffer
state tiger
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
state table
جدول حالات
state succession
تعویض دولتهابه طور متوالی
state succession
توالی دولتها
state stress
وضعیت تنش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com