English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 35 (4 milliseconds)
English Persian
to hug oneŠs chains خوشنودبه بندگی بودن
to hug oneŠs chains بغل گیری
to hug oneŠs chains دراغوش گیری گلاویزی
to hug oneŠs chains گیر
Other Matches
To come out of oness shell. از جلد ( لاک ) خود در آمدن
chains چاپگری که حروف آن به ترتیب پشت سر هم قرار دارند
chains باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains رکود داده در یک فایل زنجیری
chains دارد.
chains :زنجیر
chains لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
chains روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
chains لیستی از داده که در آن هر اطلاع حاوی آدرس موضوع بعدی در لیست است
chains 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chains متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد
chains مراجعه کنید به CATENA
chains فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
chains لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
chains از کلمه قبلی
chains کند وزنجیز حلقه
chains رشته
chains سلسله
chains : زنجیرکردن
chains شبکه زنجیری
chains زنجیره
chains زنجیر
chains سری عکسهای یک منطقه زنجیر
chains سلسله سلسله مراتب
chains مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
chains زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
chains زنجیر مساحی
chains سلسله کوه
chains سری
food chains زنجیره غذایی
to put somebody in chains <idiom> دست و پای کسی [چیزی] را بستن [اصطلاح]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com