English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
to open the ball اول رقصیدن
to open the ball پیش قدم شدن
Other Matches
into a ball نخ راگلوله کنید
ball بقچه [کاموا ]
have a ball <idiom> روزگارخوش داشتن
ball بال [رقص]
ball مجلس رقص
ball کانون [کاموا]
to a. the ball توپ رانشان دادن
to a. the ball توشدن
to a. the ball اماده انداختن
three ball مسابقه گلف بین سه بازیگر باسه گوی
four ball مقایسه امتیازهای تیم دونفره در هر بخش باامتیازهای تیم حریف
best ball بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
no ball اصطلاحیدرورزشچوگان
have something on the ball <idiom> باهوش ،زرنگ
ball ساچمه توپ
ball گلوله توپ
ball بیضه
ball گرهک
ball گوی
ball گلوله کردن
ball توپ بازی مجلس رقص
ball ایام خوش
ball رقص
ball توپ
ball توپ دور از دسترس توپزن
ball گلوله
ball ساچمه
on the ball <idiom> باهوش
lose of ball لورفتن توپ
long ball پرتاب از دور به دروازه
ball pens خودکار ها
ball pen روان نویس [نوشت افزار]
to stay on the ball <idiom> تند ملتفت شدن و واکنش نشان دادن
high ball شوت کردن بالا توپ [فوتبال]
jump ball جمپبال
jump ball توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
low ball شوت کردن پائین توپ [فوتبال]
The ball is in your court. <idiom> حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
lost ball گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
marine ball نوعی واترپولو دراستخر کم عمق 02 در04 متر
That's the way the ball bounces. <idiom> موضوع اینطوری است. [اصطلاح روزمره]
ball pens روان نویس ها
ball-flower [ابزار تزئینی به سبک گوتیک ثانوی]
a whole new ball game <idiom> یک ماجرای کاملا متفاوت
Now that you're here, it's a whole new ball game. حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
The ball is in your court. <idiom> حالا نوبت تو است.
The ball was out of bounds. توپ خارج [از زمین بازی] بود.
object ball گویی که با گوی اصلی بیلیاردمورد ضربت قرار می گیرد
nine ball billiard بیلیارد کیسهای با 9 گوی شماره دار
net ball یکجور توپ بازی که توپ بایداز حلقهای که توری درزیران گذاشته اندردشود
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
medicine ball توپ پر تمرینی مدیسین بال
medicine ball توپ چرمی
follow the ball دنبال توپ فرستادن
to let the ball do the work توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
flat ball گوی بولینگ خارج از بازی
flat ball توپ کاشته
fish ball کوفته ماهی وسیب زمینی
fire ball گلوله
fire ball توپ
fire ball گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
fire ball نارنجک
fir ball جوزصنوبر
fir ball چلغوزه
eye ball تخم چشم خال سیاه هدف
eye ball سیاهی چشم
emery ball توپ دستکاری شده بطورغیرمجاز
eight ball billiard تقسیمی از1 تا 7 برای یک نفر و از 9 تا51 برای نفردیگر و شماره 8برای بازیگری که شمارههای خود را بکیسه انداخته
eight ball billiard بیلیارد امریکایی
eat the ball اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
free ball توپ بی صاحب
fuzz ball گیاه قارچی
fuzz ball قارچ
held ball گرفتن همزمان توپ
to pass the ball to somebody توپ را به کسی پاس دادن
to keep the ball moving توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
hard ball baseball =
handle the ball دست زدن توپزن به توپ
hand ball توپ بازی با دست
gutter ball گویی که به شیار میافتد
live ball توپ در جریان
live ball توپ زنده
ground ball توپ در جریان
ground ball توپ زنده
game ball توپ بازی
fuzz ball سماروغ
fuzz ball چتر مار
fuzz ball گوشت زیادی
earth ball دنبلان
push ball بازی که منظورازان گذراندن توپ است ازدروازه طرف مقابل بزورتنه و دست
square ball پاس عرضی
squat under the ball توپگیری با شیرجه
straight ball پرتابی در بولینگ که گوی باچرخش مستقیما حرکت میکند
to block a ball نگهداشتن توپ در بازی
to keep the ball rolling رشته سخن رانگسیختن پشتش را امدن
to kick a ball توپ زدن
to kick a ball توپی را
to kick a ball زدن
to muff a ball از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
to play ball توپ بازی کردن
track ball گوی نشان
track ball گوی پیگردی گوی شیار
volley ball والیبال
wash ball صابون دستشویی
working ball گوی با سرعت و چرخش کافی
ball game ورزش یا بازی با توپ
spot ball گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
sour ball کلوچه سخت ترش مزه
snow ball با گلوله برف زدن
punch the ball مشت کردن دروازه بان
punch ball گلابی تمرین بوکس
puff ball یکجورسماروغ که چون تخم دان گوی مانندان شکسته شودتخم ان پراکنده میشود
provisional ball گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
pool ball هر یک از گویهای رنگی اسنوکر
playground ball توپ پلاستیکی کودکان
play the ball با دریبل صاحب توپ شدن
racket ball گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند)
play the ball حفظ توپ با دریبل
palm the ball رانینگ
running with the ball با توپ دویدن
shadow ball تمرین گوی اندازی
sit on the ball بازی محافظه کارانه
sit on the ball بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
small ball پرتاب بی حالت
snow ball گلوله برف
ball game گوبازی
ball game مسابقه
ball game هماورد
hockey ball توپهاکی
ivory ball توپعاجی
lead ball کلاهکتوپی
pink ball توپصورتی
red ball توپقرمز
rugby ball توپلاستیکی
squash ball توپاسکوآش
tennis ball توپتنیس
She is a ball of fire. دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
carry the ball <idiom> قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
get the ball rolling <idiom> شروع چیزی
keep one's eye on the ball <idiom>
keep the ball rolling <idiom> اجازه فعالیت دادن
play ball with someone <idiom> شرکت منصفانه
ball pen خودکار [نوشت افزار]
green ball توپسبز
cricket ball توپبازیگریکت
cork ball توپچوبپنبهای
ball game شرایط وضعیت
ball games ورزش یا بازی با توپ
ball games گوبازی
ball games مسابقه
ball games هماورد
ball games شرایط وضعیت
beach ball توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
ball assembly توپمجمع
ball of clay توپبرایساختسفال
ball peen توپکنوکچکش
ball stand محلتوقفتوپ
ball winder نخپیچ
black ball توپسیاه
blue ball توپآبی
bowling ball توپبولینگ
brown ball توپقهوهای
ball is in your court <idiom> [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
ball control مهار توپ
ball carrier بازیگری که با توپ میدود
ball boy توپ جمع کن
ball back ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
ball ammunition مهمات مانوری
ball ammunition فشنگ مانوری
anchor ball گوی لنگر
crystal ball انتن رادار
ball control حفظ توپ
ball control تسلط به توپ
ball joint سیبک
ball joint توپی اتصال
ball joint توپی
ball hawking کار خوب بازیگرمحوطه دوردست
ball hawking دفاع خوب
ball hawk مدافع خوب بازیگر در محوطه دوردست
ball hawk مدافع پرقدرت
ball flower گل سینه
ball cushion دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
crystal ball گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
to swat the ball away با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
ball bearing بلبرینگ ساچمهای
ball bearing چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearing بلبرینگ
masked ball بال ماسکه
masked ball رقص با هیئت مبدل
masked ball رقص با نقاب
cannon ball پرش با بدن جمع
cannon ball سرویس چکشی
ball bearing کاسه ساچمه
ball bearings کاسه ساچمه
movement off-the-ball بازی بدون توپ [تمرین ورزش فوتبال]
ball bearings یاطاقان ساچمهای
ball bearings بلبرینگ ساچمهای
ball bearings چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearings بلبرینگ
ball bearing یاطاقان ساچمهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com