English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English Persian
to pass muster پذیرفته شدن
to pass muster در بازدیدارتش و مانند انها
Search result with all words
pass muster <idiom> آزمایش را با موفقیت
Other Matches
muster سان دیدن سان ورژه
muster out بخدمت خاتمه دادن
muster جمع شدن جمع اوری
muster احضار کردن جمع اوری کردن
muster لیست اسامی فراخواندن
muster ارایش صف
muster جمع اوری کردن
muster احضارکردن
muster اجتماع
muster book دفتر ثبت وقایع روزانه
general muster مراسم اجتماعی عمومی
muster book دفتروقایع یکان
muster roll دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
muster roll دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
general muster شیپور جمع عمومی
muster up your courage جرات بخود بدهید
pass out ناگهان بیهوش شدن
pass on دست بدست دادن
pass over عید فصح
pass over عید فطر
one pass یک گذری
pass over غفلت کردن
pass over چشم پوشیدن
to pass for قلمدادشدن بجای
pass off برگزار شدن
come to pass رخ دادن
come to pass اتفاق افتادن
by pass اتصال کوتاه
pass on ردکردن
pass on در گذشتن
outside pass رد کردن چوب امدادی بادست چپ به دست راست یار
pass away مردن
pass away درگذشتن
To get a pass. امتحانی را گذراندن ( قبول شدن )
pass by از پهلوی چیزی رد شدن نادیده انگاشتن
pass by ول کردن
pass off برطرف شدن
one pass تک گذری
pass off تاشدن
pass off بیرون رفتن
pass off به حیله از خود رد کردن
pass off بخرج دادن قلمداد کردن
pass off نادیده گرفتن
pass on پیش رفتن
pass out مردن ضعف کردن
pass through متحمل شدن
This too wI'll pass. این نیز بگذرد
two pass دوگذری
two pass دو گذری
to pass over نادیده رد شدن ازپهلو
to pass over صرف نظرکردن از
to pass over چشم پوشیدن از
to pass on رخ دادن
to pass on امدن
to pass off خارج شدن
pass off <idiom> جنس را آب کردن
to pass somebody something به کسی چیزی دادن
over-pass پل روگذر
over-pass پل هوایی
pass out <idiom> ضعیف وغش کردن
pass on <idiom> مردن
pass on <idiom> رد کردن چیزی که دیگر
pass off <idiom> تظاهر کردن
to pass on درگذشتن
to pass on گذشتن
to pass سدی راشکستن ودل بدریازدن
to come to pass روی دادن
to come to pass واقع شدن
through pass پاس کوتاه از میان مدافعان
second pass گذر دوم
pass up رد کردن صرفنظر کردن
pass under رد شدن از جلو موج سواردیگر
pass through دیدن
to pass a way گذشتن
to pass a way درگذشتن
to pass on پیش رفتن
to pass off بیرون رفتن
to pass off تاشدن
to pass off برگذارشدن گذشتن
to pass off ازمیان رفتن
to pass for پذیرفته یا شناخته شدن بجای
to pass by any one از پهلوی کسی رد شدن
to pass a way مردن نابود شدن
by pass گذرگاه فرعی مسیر فرعی
pass گذر
pass جواز
pass کلمه عبور
pass عبورکردن
pass گذرگاه کارت عبور گذراندن
pass معبر جنگی
pass اجازه عبور
pass مسیر کوتاه جنگی
pass گردنه
pass معبر
pass گذراندن تصویب شدن
pass گردونه گدوک
pass پروانه
by pass دور زدن مانع
by pass گذرگاه فرعی
by pass لوله فرعی
pass جواز گذرنامه
pass گذشتن
pass بلیط
pass گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
pass یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
pass برنامه اسمبلر که کد اصلی را در یک عمل ترجمه میکند
pass عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
pass 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
pass گذراندن
pass تصویب شدن
pass انتقال یافتن منتقل شدن
pass یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
pass رد کردن چوب امدادی
pass صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
pass راه
pass پاس
pass پاس دادن
pass سبقت گرفتن از خطور کردن
pass وفات کردن
pass تمام شدن
pass قبول کردن
by pass لوله یدکی جا گذاشتن
by pass بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
by pass شنت کردن
pass رخ دادن
pass تصویب کردن قبول شدن
pass رایج شدن
pass رد شدن سپری شدن
pass گذرگاه
pass اجتناب کردن
pass عبور کردن
pass گذر عبور
sell the pass خیانت به مرام دسته خودکردن
sea pass پروانه عبور که به کشتی بی طرف میدهند
to pass the buck <idiom> مسئولیت ناخوشایند [تقصیر یا زحمت] را به دیگری دادن
to pass a dividend سود سهام کسی را به او اطلاع دادن
sell to pass خیانت به مرام دسته خودکردن
to pass a resolution مقر رداشتن
to pass the ball to somebody توپ را به کسی پاس دادن
to pass into silence مسکوت عنه ماندن
to bring to pass بوقوع رساندن
to pass one's word قول دادن
slap pass پاس اریب
to pass the buck to somebody مسئولیت ناخوشایند [تقصیر یا زحمت] را به کسی دادن
boarding pass کارتمخصوصیکهمسافرانباید بههمراهداشتهباشند
snap pass پاس سریع با پیچش سریع مچ
spot pass پاس غیرمستقیم
shovel pass پاس اززیر بازو
shovel pass پاس از زیر بازو
sprint pass مبادله نامرئی چوب امدادی
suicide pass پاس به دریافت کننده از پشت سرش
three pass assembler همگذار سه گذره
spot pass پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
to pass a dividend سود کسی را درموقع خودندادن
to pass one's word for another از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
triangle pass پاس مثلثی
two pass assembler همگذار دو گذره
two pass assembler همگذار دوعبوری
two pass assmbler هم گذر دو گذری
wall pass پاس مستقیم
by-pass taxiway محلعبورلولهآب
To pass an examination . درامتحان قبول شدن
free pass مجوزورود
pass book دفتر حساب جاری
To pass a bI'll through parliament . لایحه یی را از مجلس گذراندن
To pass the exam on the first try. یک ضرب در امتحان قبول شدن
to pass one's view از نظرگذشتن
pass the buck <idiom> مسئولیت خودرا به دیگری دادن
to pass by any thing از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
to pass by any thing رعایت نکردن
to get a pass in physics در امتحان فیزیک قبول شدن
to pass in review سان دیدن
to pass into silence فراموش شدن
ore pass عبورسنگمعدن
band pass باندعبور
pass a judgement قضاوت کردن
triangular pass پاس مثلثی
to pass a disease on بیماری منتقل کردن
to pass off a counterfeit چیز قلب یا سکه ناسره رابخرج دادن
make a pass at someone <idiom>
I could pass for a Greek . می توانم خودم رایونانی جابزنم
pass a line رد کردن طناب
offside pass پاس افساید
bring to pass به وقوع رساندن
bump pass ساعدگیری
bump pass پاس با ساعد
multi pass چند گذری
mountain pass گردنه
pass water ادرار کردن
low pass پایین گذر
loop pass پاس قوسی
lift pass پاس عمقی
one and half pass یک و نیم گذری
breaking pass پاس به مهاجم
pass a judgment رای دادن
pass a judgment حکم دادن
overhead pass پاس با دو دست از بالای سر
box pass جعبه کالیبر جعبه پاس
outlet pass پاس از زیر حلقه
one pass compiler کامپایلر تک گذر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com