English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
to regulate the flow of traffic [جریان] ترافیک را کنترل کرن
Other Matches
to regulate the traffic [جریان] ترافیک را کنترل کرن
traffic flow کشش عبور ومرور
traffic flow کشش ترافیک
regulate منبع ولتاژیا جریان ثابت که خروجی آن با تغییرمنبع ورودی تغییرنمی کند
regulate تعدیل کردن
regulate میزان کردن کنترل کردن
regulate میزان کردن درست کردن
regulate تنظیم کردن
regulate کنترل فرآیند
See if you can regulate the expenditures . ببین می توانی هزینه ها رامنظم کنی
traffic رفت و امد وسایل نقلیه
traffic امد و شد
traffic ترافیک
traffic رفت و امد
traffic عبور و مرور
traffic امد و رفت
traffic تردد کردن
traffic امد وشدکردن
traffic تجارت غیرقانونی
traffic تجمع مدافعان
traffic تجارت
traffic اصط لاحی که تمام پیام ها و سیگنالهای پردازش شده سیستم را در ارتباطی شامل شود
traffic تعداد پیام ها و داده ارسالی روی شبکه یا سیستم در یک دوره زمانی
traffic نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
traffic داده پیام دریافتی
traffic مط العه زمان , نوع و کیفیت پیام ها و سیگنالهای پردازش شده در یک سیستم
traffic امد و شد حمل و نقل
traffic انتقال دریانوردی
traffic نقل
traffic گذشتن
traffic حرکت سیر
traffic مبادله کالا
one-way traffic عبوریکطرفه
traffic مخابره
traffic کالا
through traffic امد و رفت ترانزیتی
through traffic شد امد ترانزیتی
through traffic عبور یکسره
two-way traffic محلعبوردوطرفه
traffic تجارت هدایت شده
traffic شد وامد
traffic امد وشد رفت وامد
traffic عبو ومرور وسائط نقلیه
traffic داد وستدارتباط کسب
through traffic ترافیک ترانزیتی
traffic congestion راهبندان سنگین
transit traffic عبور ترانزیتی
traffic circle دایرهی یک طرفه
local traffic رفت و امد محلی
traffic volume بار شد و امد
traffic sign تابلو نشانه گذاری
traffic sign علامت عبور و مرور
traffic signal علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
traffic signal چراغ راهنمایی
traffic signal نشانه روشن
traffic stream جریان امد و شد
traffic stream جریان رفت و امد
traffic stud سنگ راه
traffic stud گلمیخ چهارگوش
traffic volume حجم امد و شد
density of traffic تراکم رفت و امد
density of traffic تراکم ترافیک
air traffic رفت و آمد هواپیمایی
traffic designer نقشه کش رفت و امد
Is there a road with little traffic? آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
eligible traffic عبور و مرور مجاز
eligible traffic حد عبورمجاز مسیرها
Is there a road with little traffic? آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
traffic warden فردیکهمفمورکنترلنحوهپارکاتومبیلهااست
traffic lanes خطترافیک
traffic circles دایرهی یک طرفه
merging traffic ترافیکخیابانفرعیاتوبان
density of traffic پر پشتی امد و شد
stop-and-go traffic ترافیک سپر به سپر
dense traffic ترافیک سنگین
heavy traffic ترافیک سنگین
traffic jam ترافیکوراهبندانسنگین
road traffic امد وشد خیابان
traffic control کنترل ترافیک
traffic control کنترل امد و رفت درجاده یا باند پرواز
traffic court دادگاه تخلفات رانندگی
traffic court دادگاه عبور و مرور
traffic court دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
traffic cut تقاطع دو جریان عبور و مرور
traffic cut گره شد امد
traffic density تکاشف عبور و مرور
traffic density تراکم عبور و مرور
motor traffic رفت و امد وسایل نقلیه موتوری
motor traffic رفت و امداتومبیلها
road traffic ترافیک جاده ترافیک خیابان
road traffic رفت و امد خیابان
railway traffic عبور ومرور راه اهن حمل و نقل راه اهن
railway traffic امد و شد راه اهن
public traffic رفت و امد همگانی
telecommunication traffic ترافیک ارتباطات
telecommunication traffic ترافیک مخابرات
telephone traffic ترافیک تلفنی
tidal traffic امد و شد ناقرینه
tidal traffic شد امدنابرابر
traffic density شدت عبور و مرور
traffic control کنترل عبور و مرور
traffic density تراکم امد و شد
traffic lane مسیر عبور و مرور
traffic lane خط شد امد
generated traffic شد امد ایجادی
freight traffic رفت و امد بار
traffic paint خط کشی راه
traffic peak حداکثر عبور و مرور
traffic peak تیزه شد امد
traffic post پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
traffic release ساعت عبور ازاد خودروها
traffic sign تابلو علایم
traffic island بلندی وسط خیابان مخصوص توقف پیاده رو
gyratory traffic امد و شد چرخنده
traffic density فشار امد وشد
traffic density سنگینی شد امد
traffic density پرپشتی شد امد
traffic induit ترافیک القایی
traffic induit شد امد القایی
induced traffic ترافیک القایی
inbound traffic مسیر خارج از کشور
inbound traffic مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
traffic intensity شدت عبور و مرور
gyratory traffic شد امدچرخشی
traffic sign لوحه نشانه گذاری
bus traffic عبور و مرور اتوبوسها
to open something to [the] traffic چیزی را برای [دسترسی به] ترافیک باز کردن
to be closed to [all] traffic برای [همه نوع] ترافیک بسته بودن
to direct traffic through ترافیک را از طریق...هدایت کردن
street traffic ترافیک [جاده]
airfield traffic عبور و مرور فرودگاه
airfield traffic عبورو مرور در فرودگاه
street traffic رفت و آمد [مثال در جاده یا خیابان]
turning traffic ترافیک پیچ دار
moving traffic ترافیک در حال حرکت
bus traffic رفت و امد اتوبوسها
container traffic تراکم حمل و نقل کانتینرها
outgoing traffic جاده به راستای بیرونی
incoming traffic جاده وسایل که می آیند
merging traffic ادغام جاده فرعی به جاده اصلی
emerging traffic جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
The traffic is heavy. ترافیک سنگین است.
traffic lights چراغ راهنمایی
traffic light چراغ راهنمایی
There is heavy traffic. ترافیک سنگین است.
traffic lane یک خط جاده برای یک مسیر
flow درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flow حرکت داده در یک سیستم
flow مدیریت جریان داده
flow حرکت به نرمی
flow روانی سلاست
to go with the flow <idiom> در مسیر نظام عمومی رفتن [اصطلاح مجازی]
flow حرکت متناوب
flow جریان جاری کردن
flow جریان
flow سیلان
flow روند
flow گردش
flow بده شریدن
out flow برون ریز
flow سلیس بودن
flow جاری بودن روان شدن
flow سلاست
flow مد
flow روانی
flow سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow ناشی شدن فلو
to flow over طغیان کردن
flow لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flow جاری شدن
to flow over سر رفتن
to flow over لبریزشدن
flow بده
over flow لبریزی
over flow لبریز شدن
over flow سر ریز
over flow طغیان ریزش
road traffic offences جرائم راهنمایی و رانندگی
telephone traffic recorder ثبات ترافیک
goods traffic [British E] رفت و آمد بار
piggy back traffic حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
goods traffic [British E] حمل و نقل بار
high speed traffic امد شد سریع
daylight traffic line خط منع ایاب ذهاب روزانه
broken traffic line خط گسسته برای امد و شد
a low-traffic road خیابان کم رفت و آمد
to bring traffic to a standstill ترافیک را متوقف کردن
traffic signals ahead چراغراهنمایپیشرواست
to block [hold up] (the) traffic ترافیک را نگه داشتن
to block [hold up] (the) traffic جلوی رفت و آمد را گرفتن
to obstruct [tie up] (the) traffic رفت و آمد را سد کردن
domestic air traffic رفت وامد هواپیماهای داخلی
domestic air traffic خطوط هوایی داخلی
continuous traffic line خط پر امد و شد
continuous traffic line خط پیوسته امد و شد
to obstruct [tie up] (the) traffic مانع ترافیک شدن
broken traffic line خط چین برای امد و شد
air-traffic control کنترل عبور و مرور هوایی
commercial road traffic ترافیک جاده تجاری
air traffic control کنترل عبور و مرور هوایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com