English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 75 (8 milliseconds)
English Persian
to sit on the bench روی نیمکت نشستن
Search result with all words
bench نیمکت
bench سکو
bench کرسی قضاوت جای ویژه
bench روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
bench نیمکت گذاشتن
bench بر کرسی نشستن
bench سکوی کوهستانی
bench میز کار دستگاه
bench نیمکت ذخیره ها
bench تعویض بازیگر نیمکت تمرین وزنه برداری
bench مسند قضاوت
bench هیات قضات محکمه
bench میز
bench میز قالب گیری
bench میز کار
assembly bench میز مونتاژ
be raise to the bench بر مسند قضاوت تکیه زدن دادرس شدن
bench by a back injury خارج شدن از مسابقه وزنه برداری به علت اسیب دیدگی
bench check کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
bench check ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
bench drilling machine میز دستگاه درل
bench jockey ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
bench warmer ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
bench mark نشان
bench mark انگپایه
bench mark رپر
bench mark نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
bench mark شاخص مبداء
bench mark شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
bench mark نشانه مبنا
bench mark نشانه
bench mark علائمی که در روی انها ارتفاع محل نشان داده شده است
bench micrometer میکرومتر رومیزی
bench milling machine ماشین فرز رومیزی
bench press پرس میزی
bench scale process فرایند کارگاهی
bench stone سنگ سمباده رومیزی
bench tapping machine ماشین مته رومیزی
bench type radial میز نوع شعاعی
bench wall دیوار تکیه گاه
bench warrant حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
carpenter's bench دستگاه نجاری
carpenter's bench خرپشت
carpenter's bench میزکار
carpenters bench میز درودگری
circular saw bench اره کمانهای میزی
clear the bench استفاده از ذخیره ها
cold drawing bench میز سردکشی
cross bench نیمکت بیطرفان در مجلس
dial bench gage میز اندازه گیری
draw bench میز رسم
drawing bench میز رسم
incline bench تخته وزنه برداری
penalty bench منطقه پنالتی که بازیگراخراجی انجامینشیند
queens bench division دادگاه ملکه
ride the bench بازیگر ذخیره
tidal bench mark شاخص جزر و مد
tidal bench mark انگپایه کشندی
widow bench میراث زوجه
bench height ارتفاعگسل
bench seat صندلیاتومبیل
carver's bench screw پیچمخصوصنیمکت
officials' bench نیمکتمربیان
players' bench نیمکتبازیکنان
team bench نیمکتبازیکنان
front bench اعضایپارلمانیکهدردولتهممسئولیتدارند
bench میز ابزار
tree bench [bench encircling a tree trunk] نیمکت [دور تنه ] درخت
double-back bench نیمکت جفتی [پشت به پشت یا یک ردیفه]
garden bench نیمکت باغ
backless bench نیمکت [صندلی] بدون پشتی
park bench نیمکت پارک
circular bench نیمکت گرد [دایره ای]
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com