English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
track return مدار برگشت
Other Matches
in return for عوض
return [on something] نرخ بازده
return [on something] درآمد
return [on something] سود
return [on something] محصول
return [on something] فایده
return کلید Return
return نشانههای انتهای خط
return کلیدی درصفحه کلید برای نشان دادن اینکه تمام داده مورد نظر وارد شده اند
return دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
return [on something] نرخ بازدهی
return to zero با بازگشت به صفر
return to zero بازگشت به صفر
to return a v to any one کسی رابازدیدکردن ببازدیدکسی رفتن
non return to zero سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
non return to zero بدون بازگشت به صفر
in return for درعوض
in return for بجای
in return درعوض [کاری]
in return به جای [کاری]
in return در تلافی [کاری]
return کدیا کلید مشخص کننده انتهای خط ورودی وحرکت نشانه گربه شروع خط بعد
return مراجعت برگرداندن
return گزارش رسمی
return گزارش دادن
return عایدی
return درامد
return بازده
return اعاده
return رجعت
return مراجعت کردن
return برگشتن
return بازگشت
return برگشت
return مراجعت کردن عکس العمل
return عودت
return آدرس مراجعه شده پس از اتمام تابع فراخوانی
return پس فرستادن عودت
return عملکرد کارکرد
return مراجعت
return گزارش نهایی هیات تحقیق
return اعاده بازگشت
return عودت دادن
return گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return cargo محموله برگشت
constant return بازده ثابت
return address نشانی بازگشت
return account صورتحسابی که به برات رجوعی ضمیمه میشود
return circuit مدار برگشتی
return a negative پاسخ منفی دادن
return perion دوره تناوب
return code رمزبازگشت
carriage return تعویض سطر Return/Enter
return current جریان برگشت
return conductor سیم برگشت
by return of post با نخستین پست
carraiage return سر سطر رفتن
carriage return بازگشت نورد
return wire سیم برگشت
carriage return سر سطر رفتن
carriage return سیگنال یا کلیدی که به شروع خط بعد کاغذ یا صفحه نمایش می رود
decreasing return بازده نزولی
diminishing return بازده نزولی
return account حساب بازگشت
grid return سیم برگشت
grid return سیم برگشت شبکه
ground return بازتاب زمینی
ground return برگشت زمینی
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
non return valve شیر یک سویه
non return valve شیر یکطرفه
please return the book خواهشمندم کتاب را برگردانید
point of no return نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
fair return بازده منصفانه
return perion زمان برگشت
ration return اسنادجیره
ration return اسناد هزینه جیره
rate of return نرخ بازده
radar return انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
enter/return کلید Return یا Enter
fair return بازده عادلانه
i will return his kindness مهربانی او را تلافی خواهم کرد
return ticket بلیط رفت و برگشت
sale or return فروش یا عودت
sale or return فروش یااعاده
sea return امواج بازگشتی از دریا به صفحه رادار
to return a visit بازدید کردن
short return برگشت کوتاه
soft return فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
terrain return اکوی زمینی
day return بلیط رفتو برگشت
terrain return انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
till his return تا موقع برگشتن او
to bring a return درامد دادن
to return a greeting جواب سلام دادن
return air بازگشتهوا
return spring فنرارتجاعی
return match بازیبرگشت
rate of return نرخ بازدهی
return flight پرواز برگشت
return lines خطهای بازگشتی
return interval دوره بازگشت
return to zero signal علامت مراجعه ضبط که به عنوان سطح نوار مغناطیسی نشده به کارمی رود.
return flow جریان برگشت
return key کلید Return
return key کلید بازگشت
automatic return سیستم عودت خودکار وسایل
ball return بازگشت گوی بولینگ
return line خط برگشت
average return بازده متوسط
return of a guarantee عودت ضمانتنامه
return of guarantee عودت ضمانتنامه
return to scale بازده نسبت به مقیاس
return to base بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
return pistol طپانچه ها به جای خود طپانچه را بگذارید
return pipe لوله برگشت
return ticket بلیط دوسره
return tickets بلیط دوسره
return on capital بازدهی سرمایه
return of capital بازده سرمایه
track down <idiom> جستجو کردن
keep track of <idiom> نگهداری یاداشت
track دنبال کردن
off the track بیرون
y track سه راهی در خط اهن
track off انحراف از مسیر تعقیب هدف رد شدن نقطه نشانی از روی هدف در نشانه روی
to be on one's track رد کسیرا گرفتن
to be on one's track مراقب حال کسی بودن
to be on one's track زاغ سیاه کسی راچوب زدن
one track فقط در یک وهله
to keep the track of something ردچیزیراداشتن
one track یک راهه
one track کوتاه فکر
off the track از موضوع پرت
to keep the track of something پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
off the track ازخط پی گم کرده
one track فاقد قوه ارتجاعی
track نشان
track شیار روی دیسک مغناطیسی که حاوی آدرس فایل ها و... که روی شیارهای دیگر ذخیره شده اند است
track راه
track خط اهن جاده
track تعداد شیارهای داده هم مرکز روی سطح دیسک در واحد اینچ
track راهچه
track مسیر دو
track خط
track مسیرطی شده
track مسابقه دویدن
track تسلسل
track اثار
track مسیر
track دنبال کردن یک مسیر به درستی
track پی کردن
track توالی ردپاراگرفتن
track یکی از چند حلقه هم مرکز روی دیسک مغناطیسی یا خط وط نازک روی نوار که نوک خواندن و نوشتن به آن دستیابی دارد و در امتداد آن روی سکتورهای مختلف داده ذخیره شده است
track محل شیار مشخص روی دیسک مغناطیسی
track جاده
track اثر
track رد
track تعقیب کردن
track خط سیر
track ایز راه
track ایز
track ردیابی کردن
track تعقیب مسیر کردن
track زمین بازیهای میدانی
track ادامه گوی در مسیربولینگ
track رد پا
i followed his track ردپایش را گرفتم
track پیگردی کردن
track باریکه
track با طناب کشیدن راه
track لبه
track پیدا کردن
track شیار
track پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
track در رهگیری هوایی یعنی " به نظر من هواپیمای دشمن روی مسیری است که داده شده است . "
under arm low return ضربه کوتاه پایین دست
soft carriage return خط فاصله خالی
branch return pipe لولهبرگشتشاخهای
coin return bucket محلبرگشتپول
stay there till i return انجا بمانیدتامن برگردم
main return pipe لولهبرگشتاصلی
social rate of return نرخ بازده اجتماعی
average net return بازده خالص متوسط
To return . To give back. پس دادن
increasing marginal return بازده نهائی فزاینده
gross rate of return نرخ بازده ناخالص
normal rate of return نرخ بازده متعارف
hurdle rate of return کمترین نرخ بازده
hurdle rate of return نرخ بازده لازم
to get a good return on an investment بازده سودمندی در سرمایه گذاریی بدست آوردن
net rate of return نرخ بازده خالص
marginal return of investment بازدهی نهائی سرمایه گذاری
marginal return of capital بازده نهائی سرمایه
law of increasing return قانون بازده صعودی
law of increasing return قانون بازده فزاینده
law of diminishing return قانون بازده نزولی
internal rate of return نرخ بازده داخلی
The return on the bonds amounts to ... مبلغ بازده اوراق بهادار برابراست با ...
double-return stair پله های دوتایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com