English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
transaction oriented processing پردازش تغییرگرا
Other Matches
transaction oriented تراکنش گر
oriented گرویده
oriented متمایل به
oriented جهت دار
transaction خلاصه مذاکرات
transaction تبادل
transaction فایل حاوی تغییرات اخیر یا تراکنشهای رکورد که برای بهنگام سازی فایل اصلی به کار می رود
transaction سیستم کامپیوتری که معمولاگ دستهای کار میکند تا وقتی که با تراکنش جدید متوقف شود و سپس منابع را به تراکنش اختصاص میدهد
transaction پردازش محاورهای به طوری که کاربر دستورات و داده را می نویسد روی ترمینال که به کامپیوتر اصل وصل است , و نتایج روی صفحه نمایش داده می شوند
transaction ثیر قرار میدهد.
cause of a transaction جهت معامله
transaction انجام
transaction رکورد حاوی داده جدید که برای بهنگام سازی رکورد اصلی باید استفاده شود
transaction سودا
transaction معامله
transaction ترکنش
transaction داد و ستد
procedure oriented رویه گرا
sense oriented حس گرا
machine oriented ماشین گرا
goal oriented هدف گرا
task oriented تکلیف گرا
byte oriented لقمه گرا
goal oriented مقصد گرا
market oriented بازاری
market oriented در جهت بازار
mission , oriented لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
problem oriented مسئله گرا
object oriented استفاده میکند
object oriented استفاده میکند تا شکل تصویر را شرح دهد به جای اینکه در شکل پیکس ایجاد کند
object oriented تصویری که از بردارهای تعریف
object oriented زبان برنامه نویسی که برای برنامه نویس شی گرا مثل C++ به کار می رود
computer oriented کامپیوتر گرا
object oriented روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود
motor oriented حرکت گرا
software oriented نرم افزارگرا
target-oriented <adj.> هدف دار
goal-oriented <adj.> هدف دار
target-oriented <adj.> مقصد گرا
application oriented کاربرد گرا
goal-oriented <adj.> مقصد گرا
target-oriented <adj.> هدف گرا
future-oriented <adj.> پایدار [نسبت به آینده]
area oriented بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
goal-oriented <adj.> هدف گرا
future-oriented <adj.> آینده گرا
unauthorized transaction معامله فضولی
object of transaction مورد معامله
transaction code کد تغییرات
party to a transaction متعامل
fictitious transaction معامله صوری
external transaction معاملات خارجی
transaction on change معامله در بورس
transaction tape نوار تراکنش
transaction record رکورد تراکنش
unauthorized transaction معاملات فضولی
transaction motive انگیزه مبادلاتی
transaction motive انگیزه معاملاتی
transaction in order معامله به قصد فرار از دین
transaction in order liability avoid to
transaction file فایل تراکنش پرونده تراکنش
transaction file فایل تغییرات
transaction file پرونده تراکنش
transaction data دادههای تراکنشی
transaction costs هزینههای معاملاتی
valid transaction معامله صحیح
spot transaction معامله نقدی
to carry out a transaction معامله ای انجام دادن
transaction trailing ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
credit transaction معاملات استمهالی
business transaction داد و ستد بازرگانی
capital transaction داد و ستد سرمایه
an nucertain transaction معامله غرری
reason for a transaction جهت معامله
credit transaction معاملات موجل
complete transaction معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
competition oriented pricing قیمت گذاری رقابت امیز
human oriented language زبان ارایش یافته بشری
problem oriented language زبان باگرایش مسئله
user oriented language زبان استفاده کننده گرا
application oriented language زبان کاربردی
word oriented computer کامپیوتر کلمه گرا
problem oriented language زبان مسئله گرا
procedure oriented language زبان رویه گرا
object oriented programming برنامه نویسی مقصود گرا
character oriented protocol پروتکل با گرایش کاراکتری پروتکل کاراکترگرا
computer oriented language زبان کامپیوترگرا
machine oriented language زبان ماشین گرا
magazines computer oriented مجلات کامپیوتری
demand oriented pricing قیمت گذاری با توجه به شرایط تقاضا
object oriented graphics نگاره سازی موضوعی
foreign exchange transaction معاملات ارزی
transaction demand for money تقاضای معاملاتی برای پول تقاضا برای پول بمنظورمبادلات
the deceived party in a transaction مغبون
secure transaction technology سیستم ساخت ماکروسافت برای ایجار اتصال ایمن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت کالاها روی اینترنت میدهد
failure to comply with the transaction عدم ایفاء تعهد
A cash ( credit ) transaction . معامله نقدی ( اعتباری )
TAN [Transaction authentication number] رمز یکبار مصرف
record oriented database management برنامه مدیریت پایگاه دادههای رکوردی
object oriented programming language زبان برنامه نویسی موضوعی
action oriented management report گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
table oriented database management progr برنامه مدیریت پایگاه دادههای جدولی
post processing پس پردازی
data processing تهیه اطلاعات
data processing پرورش اطلاعات
data processing تهیه و تولیداطلاعات
processing program برنامه پردازشی
processing program برنامه پردازش
processing symbol علامت پردازش
processing unit واحد پردازش
data processing پبشرفت تدریجی داده ها فرایند داده ها روند داده ها
processing unit واحد پردازنده
processing of the order انجام سفارش
processing unit واحدپردازشگر
post processing پس پردازش
priority processing اولویت پردازی
priority processing پردازش اولیه
batch processing دسته پردازی
data processing داده پردازی
data processing پردازش داده ها
processing element عنصر پردازشی
data processing مرتب کردن داده ها
random processing با دست یابی تصادفی
random processing پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
random processing پردازش تصادفی
text processing پردازش متن
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
background processing پردازش زمینهای
background processing فرآیندی که از تواناییهای -on line سیستم استفاده نمیکند
background processing کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
batch processing سیستم کامپیوتری که قادر به پردازش گروهی از کارهاست
batch processing سیستم پردازش داده ها که در آن اطلاعات در دسته هایی جمع آوری می شوند و سپس در یک ماشین اجرا می شوند
word processing پردازش کلمه
serial processing پردازش سری
data processing امایش اطلاعات
remote processing پردازش از راه دور
call processing فراخوان پردازی
sequential processing پردازش ترتیبی
serial processing پردازش نوبتی
batch processing پردازش دستهای
file processing پردازش فایل
cooperative processing سیستمی که در آن یک یا چند کامپیوتر در یک شبکه توزیع شده می توانند بخشی از برنامه یا کار یا مجموعهای از داده ها را اجرا کنند
document processing پردازش مدرک
list processing پردازش لیست
list processing لیست پردازی
interactive processing پردازش فعل و انفعالی پردازش محاورهای
inquiry processing فرایند انتخاب یک رکورد از یک فایل و نمایش فوری محتویات ان
distrubuted processing پردازش توزیعی
file processing پرونده پردازی
document processing متن پردازی
direct processing پردازش مستقیم
information processing پردازش اطلاعات
information processing نتیجه گیری ازاخبار
information processing تقویم اخبار
in line processing پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
image processing تصویر پردازی
foreground processing اجرای خودکار برنامههای کامپیوتر که برای به انحصاردر اوردن امکانات کامپیوترطراحی شده اند
foreground processing پردازش پیش صحنی
demand processing پردازش بر اساس نیاز
continuous processing پردازش پیوسته
overlap processing پردازش و خروجی توسط یک سیستم کامپیوتری
command processing پردازش دستورالعمل
nonoverlap processing نوشتن و پردازش داخلی فقط در یک اسلوب سری صورت می گیرد
parallel processing پردازش موازی
nonoverlap processing روشی که به وسیله ان خواندن
image processing پردازش تصویر
picture processing پردازش تصویری
geometry processing فرآیندی که نیاز به محاسبه سه مختصات z,y,x دارد از یک شی سه بعدی تا روی صفحه نمایش داده شود
overlap processing اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
concurrent processing پردازش همزمان
simultaneous processing پردازش همزمان
word processing society انجمن پردازش کلمه
word processing program برنامه پردازش کلمه
data processing cycle چرخه پردازش داده
word processing operator متصدی پردازش کلمه
word processing center مرکز پردازش کلمه
data processing management مدیریت پردازش داده
oil processing area منطقهپردازشنفت
data processing center مرکزداده پردازی
data processing center مرکز پردازش داده
unit central processing واحد پردازش مرکزی
decentralized data processing پردازش داده نامتمرکز
word processing supervisor نافر پردازش کلمه
word processing system سیستم پردازش کلمه
direct access processing پردازش به روش دستیابی مستقیم
dispersed data processing پردازش اطلاعات به صورت توزیعی
distributed data processing پردازش داده توزیع شده
distributed data processing داده پردازی توزیعی
decentralized data processing پردازش داده و ذخیره سازی در چند مرحله ونه در یک محل مرکزی
data processing technology تکنولوژی پردازش داده
distributed processing system سیستم پردازش توزیعی سیستم پردازش غیر متمرکز
administrative data processing پردازش دادههای اداری
digital signal processing پردازش دیجیتالی سیگنال
data processing system سیستم پردازش داده
electronic data processing پردازش الکترونیکی داده
data processing manager مدیر پردازش داده
information processing center مرکز پردازش اطلاعات
automated data processing پردازش داده به صورت خودکار
string processing languages زبانهای پردازش رشته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com