English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (9 milliseconds)
English Persian
transfer loader دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
Other Matches
loader بارکن
loader برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانج به حافظه اصلی می برد
loader بارکننده
loader برنامهای که فایل یا برنامه دیگری را در حافظه کامپیوتر باز میکند
loader بخش کوچکی از کد برنامه که به برنامههای به صورت دودویی اجازه بار شدن در حافظه میدهد.
self loader تفنگ خود کار
loader تابع کوتاهی که بخش اول برنامه را باز میکند و از آن به بعد خود پردازنده ها را باز میکند
loader خرج گذار پر کننده توپ سمبه پر کن ماشین خاک بارکن
loader لودر
bootstrap loader بارکننده خود راه انداز
crawler loader لودر چرخ زنجیری
system loader بارکننده سیستم
backhoe loader لدرکجبیلعقب
absolute loader بارکننده مطلق
automatic loader بارکن خودکار
belt loader لدرتسمهای
card loader کارت بارکن
binary loader انباشتگر دودویی
bootstrap loader باز کننده خود راه انداز
card loader بار کننده کارت
breech loader تفنگ ته پر
resident loader بارکننده مقیم
hay loader لودر یونجه [کشاورزی]
linkage loader بارکننده پیوندی
linking loader بارکننده پیوندی
muzzle loader تفنگ سرپر
relocation loader بازکننده جابجاساز
relocating loader بارکننده جابجاگر
muzzle loader سرپر
container/pallet loader کانتینر
front-end loader بهبیللودر
container/pallet loader لودرسکویبار
k , transfer ضریب کای برد
k , transfer ضریب تصحیح برد توپ
transfer of cause احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
transfer واگذاری
transfer انتقال
transfer واگذار کردن
transfer انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfer انتقال دادن
transfer پهلو- رفت
transfer واگذاری تحویل
transfer تغییر سمت دادن لوله
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer منتقل کردن
transfer سند انتقال انتقالی
transfer نقل
transfer واگذاری نقل
transfer سند انتقال یا واگذاری
transfer زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها
transfer زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود
transfer ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
transfer بررسی صحت ارسال داده طبق مجموعهای قوانین
transfer دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد
transfer تغییر دستور یا کنترل
transfer کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر
transfer تغییر دستورات یا کنترل
transfer دستوری که کنترل پردازنده را از یک بخش برنامه به دیگری هدایت کند
transfer سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transfer ورابردن
transfer ورابری
transfer واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfer حواله
transfer احاله
transfer instruction دستور العمل انتقال
transfer case دیفرانسیل
transfer limit حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
transfer check مقابله
transfer check انتقال
transfer earnings درامدهای انتقالی
transfer equipment تجهیزات
transfer function تابع انتقال
transfer functions توابع انتقالی
transfer income درامد انتقالی
transfer interpreter مفسر انتقال
transfer berth دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
transfer ladle پاتیل انتقال
transfer ladle کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer case جعبه انتقال نیرو
transfer limit حدود تصحیحات انتقال تیر
transfer line خط انتقال
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
transfer rate نرخ انتقال
transfer rate نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer reaction واکنش انتقالی
transfer resistor ترانزیستور
transfer station محل انتقال افراد
transfer station محل اعزام افراد
transfer switch کلید انتقال
transfer table میز انتقال
transfer time زمان انتقال
transfer time مدت انتقال
unconditional transfer انتقال غیر شرطی
transfer canal کانالانتقال
transfer port دریچهانتقال
transfer payments پرداختهای انتقالی
transfer payment پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
transfer machine دستگاه انتقال
transfer medium رسانه انتقال
transfer mold قالب گیری انتقالی
transfer molding قالب ریزی انتقالی
transfer molding ریخته گری انتقالی
transfer of capital انتقال سرمایه
transfer of learning انتقال یادگیری
transfer of obligation حواله مدنی
transfer of portfolio انتقال موجودی اوراق بهادار
transfer of technology انتقال تکنولوژی
transfer of training انتقال اموزش
transfer operation عمل انتقال
transfer orbit مدار انتقال
transfer order دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
transfer scale پایهانتقال
transfer area در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
transfer address ادرس انتقال
collect transfer بار کردن یک ثبات با بیتها ازمحلهای مختلف
heat transfer انتقال گرما
heat transfer انتقال حرارت
conditional transfer انتقال شرطی
file transfer انتقال فایل
power transfer انتقال انرژی
energy transfer انتقال انرژی
deed of transfer انتقال نامه
data transfer انتقال داده ها
block transfer انتقال بلوک
deed of transfer سند انتقال
technology transfer انتقال تکنولوژی
telegraphic transfer انتقال تلگرافی
credit transfer انتقال اعتبار
thermal transfer روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
radial transfer انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند.
positive transfer انتقال مثبت
credit transfer پرداخت ازطریق انتقال
block transfer انتقال کندهای
negative transfer انتقال منفی
transfer characteristic مشخصه متقابل
third person of a transfer محال علیه
current transfer ratio نسبت انتقال جریان
data transfer operations عملیات انتقال داده
courier transfer station مرکزارسال پیک ارتشی
courier transfer station ایستگاه تعویض پیک
courier transfer officer افسر مسئول پیک
fuel transfer pipe لولهانتقالسوخت
courier transfer officer افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
bit transfer rate نرخ ارسال بیت
passenger transfer vehicle وسلهجابجاییمسافرین
charge transfer compounds ترکیبات انتقال بار
data transfer rate سرعت انتقال داده ها
data transfer rate نرخ ارسال داده
materials transfer notes دستورانتقال مواد
materials transfer notes برگه انتقال مواد
image transfer constant ثابت انتقال تصویر
heat transfer coefficient ضریب انتقال گرما
government transfer payments پرداختهای انتقالی دولت
file transfer utility برنامه کمکی انتقال فایل
file transfer protocol پروتکل انتقال فایل
data transfer rate میزان ارسال داده
data transfer rate میزان انتقال داده
electron transfer mechanism مکانیسم انتقال الکترون
electronic fund transfer ارسال الکترونیکی دارائی
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
electronic transfer of data انتقال الکترونیکی اطلاعات
transfer license plate [American E] پلاک انتقال
transfer number plate [British E] پلاک انتقال
thermal wax transfer printer روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
secure hypertext transfer protocol گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند
peer to peer file transfer انتقال فایل همتا
peer to peer file transfer دستیابی فایل عمومی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com