English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
transit bill اجازه عبور
transit bill پروانه عبور
Other Matches
transit کنترل عبور و مرورکشتیها
transit دستگاه زاویه یاب ترانزیت
transit عبوری
transit گذرا
transit حمل و نقل
in transit در حال حمل
transit ترانزیت
transit عبور کردن
transit حق العبور
transit راه عبور
transit گذر
transit عبور
transit compass الت سنجش گوشههای افقی
transit error خطای عبور
transit traffic عبور ترانزیتی
transit bearing گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
upper transit تار بالایی
transit bearing سمت انتقالی
transit duty حقی که بابت عبور کالایی ازکشوری گرفته میشود حق تراتزیت
transit instrument تکبد نما
transit route مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
transit shed سایبانحملونقل
transit time زمان عبور
transit time زمان گذار
transit time مدت عبور
transit station ایستگاه عبوری راه اهن
transit time مدت گذر
transit area منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
the transit of a lake عبورازیک دریاچه
damage in transit خسارت در هنگام ترانزیت
transit freight هزینه حمل ترانزیتی
damaged in transit صدمه دیده هنگام ترانزیت
goods in transit کالاهای عبوری
rapid transit حمل و نقل سریع
rapid transit شطرنج سریع
transit-truck mixer کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
transit-agitator truck کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
transit-truck mixer تراک میکسر [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
transit-agitator truck تراک میکسر [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
transit-agitator truck کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
electron transit time زمان عبور الکترون
transit mixed concrete بتن اماده
transit phase angle زاویه فازگذار
transit-truck mixer کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
way bill سند حمل
way bill بارنامه
way bill بارنامه راه اهن
bill nye صورتحساب
way bill بارنامه دریایی
to f. the bill واجدشرایط بودن
bill of e. برات
got through (the bill got through the ma لایحه از مجلس گذشت
bill منقار
bill قبض
bill اسنادبازرگانی
bill تهیه کردن صورتحساب
bill دادخواست
bill گزارش جریان دعوی
bill بیجک
bill اعلامیه مربوط به حقوق عمومی و ازادیهای فردی که در مواقع غیر عادی و خاص تصویب میشود
bill حواله
bill قبض صورتحساب
bill سند
bill لایحه
bill اسکناس
bill صورتحساب دادن
bill صورتحساب
bill سند مالی لایحه یا طرح قانونی
bill برات
May I have my bill, please? ممکن است لطفا صورتحسابم را بیاورید؟
bill نوک
the bill صورت حساب
The bill, please. لطفا صورت حساب.
bill نوک بنوک هم زدن
bill نوعی شمشیرپهن
sight bill حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
foreign bill حواله ارز خارجی
fly bill اگهی دستی
road bill بارنامه
sets of bill نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
short bill برات کم مدت
station bill لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
soft bill مرغ مگس خوار
soft bill پرنده منقار نازک حشره خوار
a hefty bill صورتحساب سنگینی
show bill تابلو اعلان نمایش
sight bill برات دیداری
foreign bill برات ارزی
hook bill منقارعقابی
long bill نوک دراز
retiring a bill براتی را تسویه کردن
hook bill منقار نوک برگشته
hawks bill لاک پشت منقار دار
hawk bill لاک پشت ابی
hard bill پرندگان سخت منقار
foreign bill برات قابل پرداخت در خارج ازکشور
foreign bill برات خارجی
member's bill طرح قانونی
members bill member
omnibus bill لایحه قانونی که مسائل گوناگون در بر دارد
play bill اگهی نمایش
play bill اعلان نمایش
station bill جدول محلها
stork's bill شمعدانی عطر
stork's bill گل عطر
double bill مسابقهورزشی-تئاتریاسینماکهدرآندوبرنامهاجراشود
I think there is a mistake in the bill. من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
treasury bill اسناد خزانه
true bill اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
twin bill دو مسابقه توام در یک برنامه
usance bill برات به وعده
victualling bill پروانه حمل کالائی که درانبار گمرکی موجود باشد
wage bill لیست حقوق
watch bill لوحه نگهبانی ناو
How much is my telephone bill? صورتحساب تلفنمان چقدر میشود؟
Please have my bill ready. لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
pad the bill <idiom> اضافه شدن هزینههای کاذب
foot the bill <idiom> پرداختن
to bill and coo باهم غنج زدن
bill poster کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
bill posters کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
training bill برنامه اموزشی
to veto a bill لایحه قانونی راردکردن
stork's bill برگ عطر
the bill has come to maturity وعده پرداخت برات رسیده است
the bill has come to maturity موعد پرداخت برات منقضی شده است
the bill is overdraw سر رسید برات منقضی شده است
the bill is undue وعده برات نرسیده است
the bill of has come to mature وعده پرداخت برات رسیده است
through bill of exchange بارنامه سراسری
through bill of lading بارنامه سراسری
time bill سفته مدت دار
time bill برنامه حرکت قطار
to bill and coo بوسه بازی کردن
to dishonour a bill براتی را فکول کردن
to protean a bill وجه براتی راتامین کردن
to rush a bill through لایحهای راباشتاب ازمجلس گذرانیدن
to talk out a bill مذاکره کردن در باره لایحهای انقدرکه موکول ببعدگرد د
fill the bill <idiom> مناسب برای همه جا
fly bill اعلان دستی
bill of materials صورت حساب مواد
bill of goods فهرست تجارتی
bill of goods صورت کالا
bill of exgchange سفته
bill of exgchange برات
bill of exchange برات
bill of exchange برات مبادلهای
bill of exchange برات ارزی
bill of exchange حواله یا برات کتبی غیرمشروط
bill of exceptions صورت استثنائات
bill of exception اعتراض نامه
bill of entry افهارنامه ورودی
bill of entry افهارنامه ورودی افهارنامه گمرکی
bill of divorce طلاق نامه
bill of disfranchise disfranchise
bill of costs صورت هزینه دادرسی
bill of guarantee ضمانتنامه
bill of indicment کیفر خواست
bill of materials فهرست مواد
bill of material فهرست مواد
bill of material صورت قطعات
bill of loading جواز کشتی
bill of loading بارنامه کشتی
bill of lading بار نامه کشتی
bill of lading بار نامه
bill of lading ستمی کشتی
bill of lading بارنامه
bill of indictment کیفر خواست
bill of indictment ادعانامه
bill of indictment کیفرخواست
bill of indicment ادعا نامه
bill of attainder لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
bill hook دهره
airway bill بارنامه حمل هوایی
air bill بارنامه محموله هوایی
accommodation bill سفته دوستانه
accommodation bill براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
accommodation bill برات دوستانه
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
bill of fare هزینه سفر
bill of fare برنامه
bill of fare صورت اغذیه مهمانخانه
bill of fare صورت غذا
bill of rights منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
bill of rights اعلامیه حقوق
bill of rights قانون اساسی امریکا
bill of rights اعلامیه ده مادهای حقوق اتباع امریکایی
bill of health گواهی صحت مزاج
bill of health گواهی تندرستی
appropriation bill صورت ضبط اموال
bank bill برات بانک
bill hook دستعاله
bill exchange برات
bill exchange برات بازرگانی
bill broker واسطه تنزیل
bill broker دلال برات
bill book دفتر بروات
bill board تخته لنگر
battle bill فهرست استعداد رزمی ناو
battle bill لوحه جنگی ناو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com