English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
tree house خانه بالای درخت
Search result with all words
house tree person test ازمون خانه- درخت- ادم
Other Matches
tree bench [bench encircling a tree trunk] نیمکت [دور تنه ] درخت
tree قالب کفش چوبه دار
tree بدرخت پناه بردن
tree شجر
tree بشکل درخت شدن
tree درخت
tree شاخسار
tree روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
tree سیستم داده که هرداده یا گره آن فقط دو انشعاب دارند
tree سیستم ساختار داده که هر داده به دادههای دیگر بوسیله انشعابها وصل است .
tree مین میکند
tree مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
the f. of a tree برگهای درخت
tree درتنگنا قرا ردادن
before the tree جلو درخت
tree شجره النسب درخت کاشتن
tree فرمان TREE
he is up a gum tree کاردبه استخوانش رسیده است
grass tree نوعی زنبق استرالیایی
gum tree درخت صمغ
tree traversal تقاطع درختی
genealogical tree نسب نامه
hat tree کلاه اویز
tree surgery تشریح علمی درخت
tree surgeon ویژه گر برش و قطع بخشهای بیماری زده یا پوسیده درختان
tree network شبکه درختی
tree of heaven درخت عرعر
tree planting درختکاری
tree sort مرتب کردن درختی
tree structure ساخت درختی
tree structure ساختار درخت
clothes tree چنگک لباس
tree structure ساختاردرختی
genealogical tree شجره نامه
gender tree سلسه دودمان نسب نامه
gender tree شجره نامه
ebony tree خرماندو
crown tree شمع
cross tree رابط عرضی دکلها
cornel tree درخت زغال اخته
A tree is known by its fruit . <proverb> درخت با میوه هایش شناخته مى شود .
coffee tree درخت قهوه
A tree is known by its fruit. <proverb> درخت از میوه اش شناخته مى شود.
date tree درخت خرما
clothes tree چوب لباسی
christmass tree ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 7 و 01 را برای راست دست و میلههای 2 و7 و 01 را برای چپ دست باقی می گذارد
lemon tree درخت لیمو
chocolate tree درخت کاکائو
cherry tree درخت گیلاس
chaste tree فلفل بری
He uprooted the tree . درخت را از ریشه ( جا ) ؟کند
decision tree مسیر تصمیم گیری
ornamental tree درختتزئینی
gallows tree چوبه دار
tree frog قورباغهدرختی
tree pruner درختآرا
flame tree درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
fir tree درخت صنوبر
unordered tree درخت نامرتب
fig tree درخت انجیر
tree trunk ساقهاصلیدرخت
tree-lined درختکارینشده
The tree wI'll die . درخت خشک خواهد شد
dragon tree درخت خون سیاووشان
decision tree درخت تصمیم
decision tree اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
chaste tree دل اشوب
shoe tree قالب کفش
plum tree درخت گوجه
planer tree درخت ازاد
summer tree شاه تیر
summer tree حمال
summer tree تیرسردر
pear tree درخت گلابی
peach tree درخت هلو
parse tree درخت تجزیه
ordered tree درخت مرتب شده
mulberry tree درخت توت
the pith of a tree مغز درخت
stunted tree درخت رشد نکرده وکوتاه
strawberry tree توت فرنگی درختی
saddle tree یکجورگل لاله درامریکای شمالی
saddle tree قلتاق
roof tree کش دیرک افقی چادر
roof tree کش بالای شیروانی
ridge tree کش بالای شیروانی
sorrel tree ترشک درختی
sorrel tree درخت ترشک
spanning tree درخت پوشا
spanning tree روش ایجاد توپولوژی شبکه که حلقهای ندارد و در صورت شکل یا خطای شبکه باعث افزونگی میشود
spanning tree زیرگرافی از یک گراف
spindle tree اونموس
minimal tree درختی که گرههای ترمینالی ان مرتب شده تا باعث عملکردبهینه ان درخت شوند
minimal tree درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
the root of a tree ریشه درخت
in the green tree بخت سبز
in the green tree خوشبخت
in the green tree سرسبز
i saw one climbing the tree یکی را دیدم که از درخت بالامی رفت
huffman tree درختی با کمترین مقادیر
plum tree درخت الو
to shin up a tree از درختی بالارفتن
to spray a tree داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
to truncate a tree شاخههای درختی را زدن
tree diagram نمودار درخت
tree farm محوطه درخت کاری جنگل
joshua tree درخت خنجری یا ابره ادم جنوب شرقی امریکا
judas tree درخت ارغوان
mastic tree درخت چاتلنغوش
mastic tree درخت بنه
margosa tree ازاد درخت شالسنجان
margosa tree تلخ
margosa tree زیتون
threaded tree درخت پیچ دار
to girdle a tree پوست درخت راحلقهای بریدن
to girt a tree دوردرختی راپیمودن
locust tree درخت اقاقیا
locus tree درخت خرنوب
locus tree درخت اقاقیا
tree farm خزانه درخت
Christmas tree جعبه کنترل حاوی چراغهای رنگی
family tree شجره
agriot tree چوب چپق
to lop a tree سرشاخه درختی را زدن
almond tree درخت بادام
abel tree درخت سپیدار که نام لاتین ان alba populus است
pulm tree درخت نارگیل
apple tree درخت سیب
axle tree میله میان دو چرخ
china tree شالسنجان
smoke tree بوته سماق
the foot of the tree پای درخت
family tree نسب نامه
cross-tree [رابط عرضی دکلها]
walnut tree درخت گردو
tree of life درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
to prune a tree درختی را آراستن
to lop a tree درختی را آراستن
to prune a tree سرشاخه درختی را زدن
family tree شجره نامه
plane tree درخت چنار
china tree زیتون تلخ
Deciduous tree درخت برگریز
bean tree درخت خرنوب
binary tree درخت دودوئی
boot tree قالب چکمه یا پوتین
box tree درخت شمشاد
Coniferous tree درخت جوزدار [ از فامیل کاج ]
oak tree درخت بلوط
barren tree درخت بی میوه
balsam tree درخت بلسان
binary tree درخت دودویی
the tree sheltered us fromrain درخت مارا ازباران پناه داد
optimum tree search جستجوی بهینه درخت
to lop off a branch [from a tree] شاخه ای را [از درختی] بریدن
Tilia [lime tree] درخت نمدار [زیرفون]
optimal merge tree نمایش درختی یک ترتیب که در ان رشته ها قرار است درهم ادغام گردند تا اینکه حداقل تعداد عملیات رخ دهد
wild oriental a tree ارژن
money does not grow on tree <idiom> پول که علف خرس نیست
to snag a tree trunk ته شاخههای درخت را زدن وانرا صاف کردن
the tree shoot out brances ازدرخت شاخه هایی بیرون زد
The apple does not fall far from the tree. <proverb> درست شبیه پدر.
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
He hitched the horse to a tree. دهنه اسب را به درخت گره زد ( بست )
To tie the horse to the tree. اسب رابدرخت بستن
To bark up the wrong tree. <idiom> [سوراخ دعا را گم کردن]
snow ball tree گل بدماغ
bald animal or tree درخت یا حیوان برهنه
To pick an apple off the tree. سیبی را از درخت کندن [چیدن] .
to chop dowm a tree درختی را انداختن
backing up the wrong tree <idiom> [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
Fruit -bearing (prlific) tree. درخت باردار ( بارآور )
He lost control of the car and swerved towards a tree. او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
necessary house نهانی
necessary house محرم
necessary house خلوت
the house over the way خانه روبرو
her house خانه ان زن
her house خانه اش
keep house خانه داری کردن
in-house درون ساختمان یک شرکت
necessary house خصوصی
to let a house خانهای را اجاره دادن
house to let خانه اجارهای
house to get خانه اجارهای
i do not know your house خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
i own that house من صاحب ان خانه هستم
to keep house خانه نشین شدن
to keep house خانه داری کردن
in house درون ساختمان یک شرکت
house of d. زندان موقتی
house of d. توقیف گاه
necessary house محرمانه
on the house <idiom> مجاز درکاری
house اهل خانه اهل بیت
house جادادن
house منزل دادن پناه دادن
house منزل گزیدن
house-to-house جستجویخانهبهخانه
house خانه نشین شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com