English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
trial order سفارش ازمایشی
Other Matches
marching order [travel order] دستور پیشروی [ارتش]
to go t. a trial محاکمه شدن
trial تست
new trial اعاده دادرسی
he was on his trial او را محاکمه میکردند
re trial اعاده دادرسی
trial آزمون
new trial محاکمه جدید تجدید محاکمه
trial امتحان
trial آزمایش
trial مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
trial سعی
trial کوشش
trial رنج
trial ازمایش امتحان
trial دادرسی
trial محاکمه
trial ازمایش
trial امتحان کردن
trial محاکمه محاکمه کردن
trial ازمایش کردن ازمایشی
trial امتحان
trial on merits رسیدگی ماهوی
trial balance تراز ازمایشی
trial court دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
trial lawyer وکیل دادگستری که دردادگاههای جنایی حضورمییابد
trial elevation درجه مربوط به شروع تیر موثر
day of the trial روز محاکمه
acceptance trial آزمایش قبول وسایل وتجهیزات
trial elevation درجه ازمایشی
trial hole چاه ازمایشی
trial hole گمانه
trial function تابع ازمایشی
trial jury هیئت منصفه
trial and error <idiom> یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
committed for trial تسلیم متهم به دادگاه
show trial محاکمهعلنی
trial trip مسافرت ازمایشی یا امتحانی
catch trial کوشش مچ گیری
trial shot تیر قلق گیری
trial shot تیر ازمایشی
trial on technicalities رسیدگی شکلی
trial shot گلوله ازمایشی
trial rate درصد ازمایش یک محصول
He was put on trial. او محاکمه شد. [حقوق]
ex parte trial دادرسی غیابی
to put somebody on trial کسی را محاکمه کردن
trial balloon <idiom> یک دستی زدن
trial balance ترازنامه ازمایشی
public trial دادرسی علنی
trial and error روش ازمایش و خطا
trial and erroe سعی وامتحان
trial and erroe ازمایش و خطا
trial attorney وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
one trial learning یادگیری یک کوششی
to undergo a trial محاکمه شدن
to buy on trial بشرط امتحان خریدن
time trial مسابقه دوتمرینی
time trial رکوردگیری در تمرین رکوردگیری
summary trial محاکمه اختصاری
speedy trial دادرسی فوری
shaft beyond trial well چاه پیشکار
trial offer عرضه ازمایشی
to make a trial of امتحان کردن
to make a trial of ازمودن
trial runs استفاده ازمایشی
trial run استفاده ازمایشی
trial and error روش کورمالی
trial and error کوشش و خطا
field trial مسابقه تازیهای شکاری
trial and error ازمون و خطا
trial and error ازمایش و خطا
trial attorney وکیل محاکمه
trial and error ازمایش ولغزش
trial at the bar محاکمه
vicarious trial and error کوشش و خطای نمادی
trial in presence of the parties دادرسی حضوری
trial on procedural matters رسیدگی شکلی
detention pending trial حبس موقت
detention pending trial توقیف احتیاطی
trial and error learning یادگیری از راه کوشش و خطا
The wrd is a place of trial by ordeal , not of eas. <proverb> دنیا جاى آزمایش است نه جاى آسایش .
out of order <idiom> کارنکردن
In this order. In this way. باین ترتیب
out of order نادرست
out of order <idiom> برخلاف قانون ،نامناسب
in order to <idiom> اعتماد شخص را بدست آوردن
to order <idiom> به ترتیب
out of order خراب
well-order خوش ترتیب [ریاضی]
out of order از کار افتاده
to the order of در وجه
out of order درهم برهم
in order that he may go برای اینکه برود
in order that برای اینکه
in order that تا اینکه
in order درست
in order صحیح
in order دایر
to the order of بحواله کرد
to the order of به حواله کرد
order about پیوسته پی فرمان فرستادن
second order مرتبه دوم
re order سفارش دوم باره
first order مرتبه اول
order off حکم خروج
in order that i may go برای اینکه بروم
order نظام معماری
order دستور سفارش
order نظم دادن
order فرمان نظم
order ترتیب انجام کار
order سفارش دادن کالا یا جنس
order ترتیب
order دستور دادن
order دستورعملیاتی
order دستورالعمل
in order to ... برای [اینکه]
in order to ... تا [اینکه ]
by order of فرمان
by order of حسب الامر
order رتبه
order سبک معماری
order دستورالعمل دستور
order سفارش دادن دستور دادن
order مرتب کردن
order حکم
order حواله
order حواله کرد حواله کردن دستور
order خرید سفارش خرید
order دستور دادن سفارش
order امر
order مرتبه
order راسته
order کد عمل
order پردازندهای که عملیات ریاضی و منط قی را کدگشایی کند و انجام میدهد مط ابق کد برنامه
order [placed with somebody] دستور [ازطرف کسی]
order [placed with somebody] سفارش [ازطرف کسی]
order نظم
order سفارش دادن تنظیم کردن
order منظم کردن
order سفارش
order شیوه
order سفارش دادن
order دستور
order ن
probation order دستور یا حکم تعلیق مجازات
processing of the order انجام سفارش
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
place an order سفارش دادن
Lattice [order] توری [ترتیب] [ریاضی]
superior order دستور مافوق
the goods are on order کالا را سفارش داده ایم
the line is out of order سیم خراب است
pay order لیست پرداخت حقوق
Order theory ترتیب جزئی [ریاضی]
to order somebody back کسی را معزول کردن
Lattice [order] شبکه [ریاضی]
pay order سندپرداخت حقوق
payable to order قابل پرداخت به حواله کرد
third order reaction واکنش مرتبه سه
post order حواله پستی
provisional order دستور موقت اداری
public order نظم عمومی
short order خوراکی که زود مهیا میشود
review order لباس وتحملات سان
second order reaction واکنش مرتبه دوم
second order factor عامل مرتبه دوم
review order لباس وتجهیزات و وسائل کامل
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
route order فرمان ستون راه رو
second order conditions شرایط مرتبه دوم
referral order درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
sort order نظم ترتیب
purchase order دستور خرید
purchase order سفارش خرید
superior order امر مافوق
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
reculaulation order تنظیم محاسبه مجدد
second order conditions شرایط ثانوی
good order خوش ترتیب [فلسفه]
social order سازمانوساختاراجتماعی
Orinthian Order معماری کلاسیک [در یونان و رم]
postal order هزینهپستی
law and order اطاعتازقانون
doric order سبکمعمارییونانقدیم
French Order سبک معماری فرانسوی
corinthian order ساختارقرمتی
points of order اخطار نظامنامهای
point of order اخطار نظامنامهای
work order برگ کار
work order درخواست انجام کار حکم کار
In chronological order. بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
Composite Order [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
To order a meal. سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
call-up order دستور به خدمت [سربازی]
Agricultural Order سرستون [سر ستون کرنتی با تومارهای پیچیده شده به شکل سر حیوانات یا آرایش برگ کنگره ای]
American order [سرستونی شبیه ستون کرنتی با برگ های کنگره ای
arch order [شیوه ی ستون بندی طاق]
assemblage of Order ستون بندی مختلط
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com