English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 125 (7 milliseconds)
English Persian
trial runs استفاده ازمایشی
Other Matches
runs دستور RUN
runs اجرا
runs امتداد
runs راندن
runs مسیر
runs ردپا حدود
runs گردش
runs سفر
runs ترتیب محوطه
runs سلسله
runs ردیف
runs دور
runs اجرای مجموعهای دستورات یا برنامه ها یا توابع توسط کامپیوتر
runs کار کردن یک وسیله
runs اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
runs دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
runs دستورات یک برنامه
runs اجرای
runs اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
runs یک امتیاز
runs یک راه عکسبرداری هواپیما
runs به کار انداختن روشن کردن موتور
runs کارکردن موتور
runs نشان دادن
runs اداره کردن
re-runs برنامهی تکراری
re-runs دوباره دویدن
re-runs نمایش مجدد
runs رانش دایر بودن
runs دویدن
runs پیمودن
runs پخش شدن جاری شدن
runs دوام یافتن ادامه دادن
dummy runs تمرین بدون استفاده ازمهمات جنگی
the train runs without a stop میرود
The engine runs by a battery. این موتور با باتری کار می کند.
He is running ( runs ) the factory . او کارخانه را می گرداند
He is the boss . He runs the show. اوهمه کاره است
Generosity runs in the family. سخاوت دراین خانواده ارثی است
The route runs across this country. خط مسیر از این کشور می گذرد.
the train runs without a stop قطار بدون ایست
The book runs to nearly 600 pages. این کتاب تقریبا بالغ بر ۶۰۰ صفحه می شود.
Two dogs fight for a bone, and a third runs away w. <proverb> دو سگ بر سر استخوانى مى جنگند سومى آنرا بر مى دارد و مى برد .
new trial اعاده دادرسی
new trial محاکمه جدید تجدید محاکمه
re trial اعاده دادرسی
to go t. a trial محاکمه شدن
trial آزمون
trial تست
trial امتحان
trial آزمایش
he was on his trial او را محاکمه میکردند
trial ازمایش
trial محاکمه محاکمه کردن
trial امتحان
trial امتحان کردن
trial مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
trial ازمایش کردن ازمایشی
trial محاکمه
trial دادرسی
trial ازمایش امتحان
trial رنج
trial کوشش
trial سعی
trial rate درصد ازمایش یک محصول
trial lawyer وکیل دادگستری که دردادگاههای جنایی حضورمییابد
trial on merits رسیدگی ماهوی
trial on technicalities رسیدگی شکلی
trial shot تیر قلق گیری
trial trip مسافرت ازمایشی یا امتحانی
trial shot تیر ازمایشی
day of the trial روز محاکمه
trial shot گلوله ازمایشی
trial jury هیئت منصفه
show trial محاکمهعلنی
trial order سفارش ازمایشی
trial offer عرضه ازمایشی
He was put on trial. او محاکمه شد. [حقوق]
summary trial محاکمه اختصاری
trial balloon <idiom> یک دستی زدن
trial and error <idiom> یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
to put somebody on trial کسی را محاکمه کردن
trial hole چاه ازمایشی
ex parte trial دادرسی غیابی
trial run استفاده ازمایشی
time trial رکوردگیری در تمرین رکوردگیری
time trial مسابقه دوتمرینی
to buy on trial بشرط امتحان خریدن
to undergo a trial محاکمه شدن
trial and erroe ازمایش و خطا
trial and erroe سعی وامتحان
trial and error روش ازمایش و خطا
acceptance trial آزمایش قبول وسایل وتجهیزات
speedy trial دادرسی فوری
field trial مسابقه تازیهای شکاری
committed for trial تسلیم متهم به دادگاه
one trial learning یادگیری یک کوششی
public trial دادرسی علنی
to make a trial of ازمودن
to make a trial of امتحان کردن
catch trial کوشش مچ گیری
shaft beyond trial well چاه پیشکار
trial and error ازمون و خطا
trial and error کوشش و خطا
trial function تابع ازمایشی
trial elevation درجه مربوط به شروع تیر موثر
trial elevation درجه ازمایشی
trial court دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
trial balance تراز ازمایشی
trial balance ترازنامه ازمایشی
trial attorney وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
trial attorney وکیل محاکمه
trial at the bar محاکمه
trial hole گمانه
trial and error ازمایش ولغزش
trial and error ازمایش و خطا
trial and error روش کورمالی
detention pending trial حبس موقت
detention pending trial توقیف احتیاطی
trial on procedural matters رسیدگی شکلی
trial and error learning یادگیری از راه کوشش و خطا
vicarious trial and error کوشش و خطای نمادی
trial in presence of the parties دادرسی حضوری
The wrd is a place of trial by ordeal , not of eas. <proverb> دنیا جاى آزمایش است نه جاى آسایش .
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com