Dictiornary-Farsi | true slump | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 118 (7 milliseconds)

English	Persian
true slump	نشست واقعی


Other Matches

slump	زمین باتلاقی
slump	دوره رخوت
slump	افت ریزش
slump	یکباره پایین امدن یاافتادن
slump	یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slump	خمیده شدن
slump	کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slump	نشست
slump	کسادی بازار
slump	رکود اقتصادی
slump	بازی ضعیف و باختن
slump	کسادی
slump	رکود
slump	کاهش فعالیت رکود
slump over	تکیه زدن
slump over	ولو شدن روی چیزی
normal slump	درازمایش افت مخروطی بتن حالتی است که بتن پس ازنشست شکل مخروطی ناقص خود را حفظ کند
slump test	ازمایش فرو نشستن
collapse slump	از هم پاشیدگی بتن را درازمایش افت بتن بوسیله مخروط ناقص گویند
There is a slump ( recession ) .	کاروکاسبی کساد است
true course	راه حقیقی
true course	heading true :syn
Is it true that. . . ?	راست است که ...؟
true course	سمت مسیر جغرافیایی
true <adj.>	مناسب
true <adj.>	صحیح
true <adj.>	درست
true mean	میانگین حقیقی
true <adj.>	شایسته
true value	مقدار حقیقی
true course	سمت حرکت جغرافیایی ناو یاهواپیما
true	خالصانه صحیح
true	فریور
true	راست
true	راستین
true	درست
true	حقیقی
true	وضعیت منط قی
true	حقیقی کردن
true	راستگو
true	پابرجا
true	ثابت کردن
true	ثابت
true	واقعی حقیقی
true meridian	نصف النهار واقعی
true life	مطابق زندگی روزمره
true life	حقیقی وصحیح
true heading	سمت جغرافیایی
true he is somewhat stingy....	راست است که اندکی خسیس است ولی ...
true horizon	افق حقیقی عکس یا افق پرسپکتیوی عکس هوایی
true hearted	بی ریا
true hearted	صمیمی
true life	واقعی
true heading	سمت حقیقی
true heading	course true
true origin	نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
true power	توان حقیقی
true [and accurate] <adj.>	از روی صدق وصفا
What you say is true in a sense .	گفته شما به معنایی صحیح است
true complement	متمم واقعی
true-blue	هوادار دو آتشه
true-blue	پیرو متعصب
true wind	سمت وزش باد
true wind	باد حقیقی
true vertical	قائم واقعی
true variance	پراکنش حقیقی
true track	تصویر زاویه بین شمال واقعی و مسیر هواپیما روی زمین
true score	نمره حقیقی
true power	توان واقعی
true power	توان متوسط
true pelvis	لگن زیرین
true form	فرم واقعی
accept as true	گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
true azimuth	سمت حقیقی گرای جغرافیایی
true azimuth	گرای حقیقی
true altitude	altitude observed
partially true	فی الجمله راست
ti is true in the rough	بطورکلی درست است
true north	شمال واقعی
partially true	تا یک اندازه راست
true resistance	مقدارمقاومت حقیقی
true resistance	مقدار مقاومت اهمی
accept as true	تبصره
it is true that he was sick	راست است که او ناخوش بود
it is not true that he is dead	اینکه میگویند مرده است حق ندارد
true copolymer	همبسپار حقیقی
accept as true	باورکردن
true to one's promise	خوش قول
true basic	تروبیسیک
true bearing	سمت جغرافیایی
true bill	اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
true complement	مکمل واقعی
true complement	متمم واقعی متمم مبنایی
true complement	مکمل صحیح
true convergence	انحراف جغرافیایی
true copy	رونوشت مطابق با اصل
true north	شمال حقیقی
true north	شمال جغرافیایی
true dip	شیب حقیقی
true complement	متمم مبنایی
true bred	با تربیت
true bred	اصیل
true born	حلال زاده اصیل اصل
true convergence	سیستم کنترل جغرافیایی یاسیستم مختصات جغرافیایی تقارب حقیقی نصف النهارات
true false questions	پرسشهای درست- نادرست
a true and accurate report	گزارشی درست و دقیق
negative true logic	سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
positive true logic	یک سیستم منطقی که در ان ولتاژ کم بیانگر بیت صفر وولتاژ بالا بیان کننده بیت یک میباشد
It doesnt ring true to me .	به گوشم درست نمی آید
show one's (true) colors <idiom>	نشان دادن چیزی که شخص واقعا دوست دارد
true false test	ازمایش درستی ونادرستی چیزی
true air speed	سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
true or sternal ribs	دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
true or real focus	کانون حقیقی
true air speed	سرعت نسبی هواپیما
Theres many a true word spoken in jest . <proverb>	در هر مزای یقایقى نهفته است .
Lets suppose the news is true .	حالا فرض کنیم که این خبر صحیح با شد