Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 176 (8 milliseconds)
English
Persian
two stage sampling
نمونه گیری دو مرحلهای
Search result with all words
multi stage sampling
نمونه گیری چند مرحلهای
Other Matches
sampling
نمونه گیری برداشت نمونه
sampling
نمونه
sampling
نمونه برداری
sampling
نمونه برداری مزه کردن
sampling
نمونه گیری
acceptance sampling
نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
sampling equipment
دستگاه نمونه گیر
sampling distribution
توزیع نمونه گیری
sampling bias
سوداری نمونه گیری
random sampling
نمونه گیری تصادفی
quota sampling
نمونه گیری سهمیهای
cluster sampling
نمونه گیری خوشهای
biased sampling
نمونه برداری غیرتصادفی
behavior sampling
نمونه گیری از رفتار
sampling servo
دستگاه نمونه گیری خودکار
controlled sampling
نمونه گیری کنترل شده
area sampling
نمونه گیری منطقهای
area sampling
نمونه گیری منطقه یی
domal sampling
نمونه گیری خانواری
fractional sampling
نمونه گیری مکانیکی
activity sampling
نمونه گیری از فعالیت
accumulative sampling
نمونه گیری پیاپی
acceptance sampling
پذیرش کالاپس از نمونه برداری
sampling error
اشتباه نمونه گیری
sampling error
خطای نمونه گیری
time sampling
نمونه گیری زمانی
stratified sampling
نمونه گیری لایهای
double sampling
نمونه گیری چندگانه
sampling variability
تغییر پذیری نمونه گیری
sampling unit
واحد نمونه گیری
sampling theory
نظریه نمونه گیری
sampling tests
ازمایشهای نمونهای
sampling offer
عرضه ازمایشی
sampling test
ازمون نمونهای
sampling rate
نرخ نمونه برداری
sampling population
جامعه نمونه گیری
sampling in motion
نمونه برداری در حال انتقال
systematic random sampling
نمونه گیری تصادفی منظم
bed load sampling
نمونه برداری از بار کف
simple randon sampling
نمونه گیری تصادفی ساده
stratified random sampling
نمونه گیری لایهای تصادفی
behind the stage
<adj.>
<adv.>
خصوصی
[اصطلاح مجازی]
behind the stage
<adj.>
<adv.>
محرمانه
[اصطلاح مجازی]
at this stage
<adv.>
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
third stage
مرحلهسوم
first stage
مرحلهاول
zero stage
طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
to go on the stage
اکترشدن
to go on the stage
بازیگرشدن
stage
چوب بست
second stage
مرحلهدوم
not stage
مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
to go on stage
وارد صحنه
[نمایش]
شدن
stage
طبقه
stage
اشکوب
stage
نیمکت اویزان
stage
قراردادن اتومبیل در خط اغاز
stage
مقام
stage
منزل
stage
یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
stage
پایه وهله
stage
صحنه
stage
پرده گاه مرحله
stage
صحنه نمایش
stage
مراحل مختلف یک موشک
stage
درجه مرحله
stage
مرحله دار شدن اشکوب
stage
مرحله
stage
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage
اسکان دادن
stage
سکو
stage
در صحنه فاهرشدن
termination stage
مرحله پایانی
stage director
مدیر نمایش
stage direction
کاگردانی
stage set
تعویض سن
stage-managing
کارگردانی کردن
stage fever
کرم بازیگری یا اکتری
stage-struck
عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
stage payments
پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
stage race
مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
stage set
تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
speed stage
مرحله سرعت
stage-managing
اداره کردن
to put on the stage
بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
landing stage
حملباقایق
this play does not stage well
این داستان خوب در نمایش در نمیاید
To appear on the scene (stage).
روی صحنه ظاهر شدن
stage-manage
اداره کردن
stage manage
کارگردانی کردن
At that point
[stage]
, ...
وقتی که موقعش رسید...
speed stage
سطح سرعت
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
پشت پرده نمایش
[مخصوص اطاق رخت کن]
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
در پس پرده
stage manage
اداره کردن
stage managers
کارگردان نمایش
stage managers
مدیر نمایش
centre-stage
شرائطبسیار حساسو مهم
stage-manage
کارگردانی کردن
turbine stage
طبقه توربین
two stage experiment
ازمایش دو مرحلهای
stage-manages
کارگردانی کردن
stage-manages
اداره کردن
stage door
در عقب صحنه
stage doors
در عقب صحنه
stage whisper
نجوای روی صحنه
stage whispers
نجوای روی صحنه
stage-struck
شیفتهی بازیگری
stage-managed
کارگردانی کردن
mechanical stage
پایهمکانیکی
regulator first stage
صفحهنمایشنخستینرگلاتور
stage-managed
اداره کردن
stage clip
سطحنمایش
stage curtain
پردهنمایش
stage manager
کارگردان نمایش
killer stage
صافی رنگ
input stage
طبقه اولیه
larval stage
مرحله کرمی
macro stage
مرحله کلان
main stage
طبقه اصلی
main stage
عرشه اصلی
mixer stage
طبقه مخلوط کننده
modulator stage
طبقه مدولاسیون
multi stage
چند مرحلهای
multi stage
چند طبقه
input stage
طبقه ورودی
impluse stage
طبقه فشار مستقیم
converter stage
طبقه مبدل
developmental stage
مرحله تکوینی
developmental stage
مرحله پیشرفت
differential stage
مرحله تفاضلی
anal stage
مرحله مقعدی
energy stage
لایه انرژی
first audio stage
مرحله صوتی نخست
flood stage
تراز بحرانی طغیان
buffer stage
مرحله میانگیر
stage fright
صحنه هراسی
oedipal stage
مرحله ادیپی
output stage
مرحله خروجی
phallic stage
مرحله التی
oral stage
مرحله دهانی
stage manager
مدیر نمایش
initial stage
طبقه نخستین
stage fright
وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
single stage
یک طبقهای
single stage
یک طبقه
stage coach
دلیجان
stage craft
فن درست کردن نمایش
stage direction
مدیریت
quick stage
ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
frequency divider stage
طبقه مقسم فرکانس
power output stage
طبقه خروجی
push pull stage
طبقه پوش- پول
multi stage experiment
ازمایش چند مرحلهای
multi stage press
پرس چند طبقه
anal retentive stage
مرحله مقعدی ضبطی
high pressure stage
طبقه فشار قوی
anal expulsive stage
مرحله مقعدی دفعی
multi stage production
تولید چند مرحلهای
multi stage amplifier
امپلی فایر چند طبقه
multi stage amplifier
تقویت کننده چند طبقه
two stage least squares method
برای تخمین پارامترها در اقتصادسنجی
two stage least squares method
روش حداقل مربعات دومرحلهای
multi stage scaffolding
داربست چند طبقه
mechanical stage control
کنترلپایهمکانیکی
low power stage
طبقه کم قدرت
intermediate frequency stage
طبقه ی فرکانس میانی
three stage least squares method
روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
To stage political demonstrations.
تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
power amplifier stage
مرحله فزون ساز توان
It was stage –managed . It was trumped up.
صحنه سازی بود
bed building stage of river
تراز سطح متوسط اب رودخانه
Stage party ( films , movies ) .
میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
The stage was bare but for
[save for]
a couple of chairs.
صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com