English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
universal roll نورد یونیورسال
universal roll برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
Other Matches
universal اونیورسال
universal جامع
universal قضیه کلی یا عمومی قاعده کلی
universal 1UART- 2USRT- 3USART-
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
universal مدار مجتمع مجزا که تمام عملیات سری به موازی و واسط را انجام میدهد که بین کامپیوتر و خط وط ارسال لازم است
universal قطعهای که توسط CPU دستور می گیرد تا با رشتههای بیت سنکرون و آسنکرون یا خط وط ارسال لازم است
universal مجموعه کامل عناصر که یک مجموعه قوانین تشکیل میدهد
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
universal کانال ارتباطی که امکان انتقال سریع بلاکهای داده به رسانه جانبی فراهم میکند
universal آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
universal transmitter asynchronousreciver فرستنده /گیرنده ناهمزمان جامع
universal یونیورسال
universal میخ سبک کوهنوردی
universal سیستم کدگزاری میلهای چاپی استاندارد برای مشخص کردن محصولات در یک مغازه
universal کلی
universal عمومی
universal عالمگیر
universal جامع جهانی
universal همگانی
universal فراگیر
universal همه سمت گرد
universal همه منظوره
universal جهانی دنیایی
universal با چرخش ازاد
universal language زبان فراگیر
universal joints اتصالی گردان چهارشاخه گاردان اتصالی ازاد یا هرزگرد
universal motor موتور الکتریکی که با دی سی و هم ا سی کار میکند
universal joint مفصل چرخنده
universal legacy وصیت مطلق
universal legacy وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
universal motor موتور اونیورسال
universal joints قامه
universal joint قفل کاردان
universal agent وکیل مطلق الوکاله
universal agent وکیل تام الاختیار
universal applause تحسین
universal applause عموم
universal complex عقده همگانی
universal grid مختصات نقشهای جهانی شبکه بندی نقشهای جهانی
universal identifier معرف جامع
universal joint دو میله متصل بهم وفا دربچرخش
suffrage universal حق رای عمومی
universal motor موتور یونیورسال
universal motor موتوراونیورسال
universal time زمان که به گردش زمین بستگی داشته باشد و لذا بطورمطلق یکسان نمیباشد
universal time وقت جهانی وقت بین المللی
universal time ساعت جهانی
universal trait صفت همگانی
universal symbol نماد همگانی
universal set مجموعه جهانی
universal set مجموعه فراگیر
universal receiver گیرندهای که با دی سی و هم ا سی کار میکند و دارای وسایل محافظ متعددی است
universal receiver رادیو برق و باتری
universal provider سوداگری که در همه چیزیادرکالاهای گوناگون معامله میکند
universal time زمان عام
universal passenger steps پلههایعمومیمسافرین
universal character set مجموعه کاراکترهای جهانی
universal transverse mercator سیستم تصویر جهانی مرکاتور
law of universal gravitation قانون جاذبه عمومی
law of universal gravitation قانون گرانش عمومی
universal transverse mercator سیستم مختصات نقشهای قائم الزاویه
universal product code کد جامع محصول
universal drafting machine خط کش ناوبری
universal gas constant ثابت گازها
universal joint coupling اتصال قفل کاردان
universal output transformer مبدل صوتی عمومی
universal declaration of human rights اعلامیه جهانی حقوق بشر
roll out دویدن هواپیما روی باند
roll out سر خوردن هواپیما
roll out ازتختخواب بیرون امدن گسترده شدن
roll out از حافظه جمع کردن
roll on/roll off بارگیری- تخلیه
roll on roll off سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
roll on roll off روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll on roll off روش بارگیری مستقیم ناو
roll in در حافظه پهن کردن
roll چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
to roll on اسان رفتن
roll out معرفی یک کالای تجارتی به بازار
roll up جمع کردن
to roll on صاف کردن
to roll on غلتیدن
to roll by صاف رفتن
to roll by غلتیدن
to roll by اسان رفتن
roll in <idiom> باقیمت بالایی رسیدن
roll up انباشتن
roll up رویهم جمع شدن
roll up جمع اوری کردن تاسیسات
roll up پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
roll up چرخیدن
roll around <idiom> برگشتن
roll طاقه
roll گردکردن
roll غلتک زدن
roll غل دادن
roll غلتاندن غلت دادن
roll نورد
roll غلتک
roll چرخش گردش
roll چیز پیچیده
roll up اندوختن
roll فهرست پیچیدن
roll ثبت
roll صورت
roll توپ
roll لوله
roll غلتیدن
roll غلت خوردن گشتن
roll نورد کردن
roll فهرست
roll چرخش توپ والیبال
roll انحراف به چپ یا راست
roll ناویدن
roll ناوش
roll دوران حول محور طولی غلطش
roll غلطیدن ناو
roll غلتش ناو
roll غلطیدن
roll تلاطم داشتن
roll تردادن
roll تراندن
roll طومار
roll-on/roll-off بارگیری- تخلیه
roll بدوران انداختن
hip-roll تیر چوبی نبش
roll of honour صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
edge-roll ابزار سه ربع گرد
angle-roll ابزار گرد
to call the roll حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
roll stand مقام نورد
to roll one's eyes <idiom> نشان دادن بی میلی [بی علاقگی] به انجام کاری [اصطلاح مجازی]
roll up one's sleeves <idiom> سخت تلاش کردن
blooming roll دستگاه نوردشمشه
blooming roll نورد شمشه
bed roll خاموت انکادره
bed roll رختخواب پیچ
bead roll صورت مردگانی که برای ارواح انها فاتحه یادعامیخوانند
backing roll غلطک پشت بند
back up roll غلطک پشت بند
to be on the pay roll مواجب یا مزد گرفتن
roll-call حاضر و غایب کردن
roll-calls حاضر و غایب کردن
crushing roll غلتکسنگشکن
drum roll تندزنی
drum roll ضربات مداوم
wire roll نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
western roll غلطیدن افقی از روی میله
rock'n'roll رقص راک اندرول
roll call شیپورجمع
rock and roll رقص راک اندرول
roll film فیلملولهای
roll of honour لیست افتخار
pancake roll کلوچهایکهباسبزیجاتچینی
To roll up ones sleeves. آستینهارابالازدن
To call the roll. Roll-call. حاضر غایب کردن
To roll up the map. , نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
toilet roll دستمالتوالت
spring roll مربوطبهغذایچینی
rock'n'roll رقص بحنبان وبچرخان
sausage roll نوعیغذاباسوسیس
pancake roll گوشتو...درستمیشود
rock and roll رقص بحنبان وبچرخان
to be on the pay roll جزوکارمندان یا مزدوران بودن
grooved roll نورد شیاردار
roll back عقب کشی
roll back عمل تنزل دادن
roll back به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
roll back کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
roll back عقبگرد
roll call حاضر و غایب
roll call حضور و غیاب
roll call نامیدن افراد
roll call حضور و غیاب سازمانی
roll call حاضر و غایب کردن افراد
roll forward تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
roll forward , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
roll housing پایه دستگاه نورد
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
roll kitchen اشپزخانه متحرک
roll back قیمت جنسی یاکالایی را بسطح اولیه پایین اوردن
roll back عقب کشیدن
roll axis محور غلطش
hot roll نورد کردن داغ
idle roll غلطک کور
jack roll چرخ چاه
jelly roll رولت
jelly roll نان شیرینی ژله دار ولوله کرده
giant roll تاب
grooved roll غلطک شیاردار
pay roll لیست حقوق
pay roll لیست پرداخت حقوق
muster roll دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
muster roll دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
period of roll دوره تناوب
period of roll زمان تناوب چرخش
pick and roll ایجاد سد و چرخش
pilger roll غلطک زائر
plate roll غستگاه نورد صفحه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com