English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
vertical drop ابشار قائم
Other Matches
Drop by drop . I n drops. قطره قطره
vertical متن نمایش داده شده که بالا وپایین صفحه کامپیوتر حرکت میکند در هر لحظه یک خط
vertical تعداد خط وط که پیش از شروع چاپ مجدد باید رد کرد
vertical بررسی پرینتی روی هر حرف از بلاک دریافتی برای تشخیص خطا
vertical بررسی تشخیص خطا که بیتهای کلمه با کل آن مقایسه و جمع می شوند
vertical تنظیم فضا بین خط وط متن برای برقرارکردن یک متن در یک صفحه
vertical در زاویه راست نسبت به افق
vertical سیگنال بیان کننده انتهای آخرین شیاردر انتهای صفحه نمایش
vertical شاقولی
vertical تارکی راسی
vertical واقع در نوک
vertical نرم افزار کاربردی که برای استفاده خاص طراحی شده است و نه استفاده عمومی
vertical قائم
vertical شاغولی
near vertical تقریبا عمودی
vertical عمودی [ریاضی]
vertical عمودی
vertical بخشی از سیستم کنترلی چاپگر که قالب عمودی متن چاپ شده را کنترل میکند
vertical loom دار افقی [قالی]
vertical loom دار روستایی [قالی]
vertical loom دار عشایری [قالی]
vertical equity عدالت عمودی
vertical beam چوب [میله] طولی دار [قالی]
vertical beam راست رو
vertical force نیروی عمودی
vertical force نیروی قائم
vertical equity برابرسازی عمودی
vertical union اتحادیه صنعتی
vertical expansion گسترش عمودی
vertical force نیروی شاغولی
vertical interval فاصله عمودی
vertical pocket جیبعمودی
vertical speed سرعت صعود
vertical speed سرعت قائم
vertical stabilizer تیغه یا باله عمودی
vertical shaft میلهعمودی
vertical pupil مردمکعمودیچشم
vertical frame قالبعمودی
vertical synchronizing همزمانساز عمودی
vertical tab جدول بندی عمودی
true vertical قائم واقعی
vertical tail دم قائم
vertical take off and landing هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
vertical speed سرعت صعود عمودی هواپیما
vertical scrolling چرخش عمودی
vertical scale عقربه نشان دهنده میزان صعود هواپیما عقربه صعود مقیاس ارتفاع
vertical growth رشد عمودی
vertical integration ادغام عمودی
vertical merger ادغام عمودی
vertical interval اختلاف ارتفاع
vertical justification تطابق عمودی
vertical justification تنظیم عمودی
vertical mobility تحرک عمودی
vertical photograph عکس هوایی قائم
vertical photograph عکس قائم
vertical recording ضبق عمودی
vertical replenishment تجدید تدارکات از راه هوا صعود و فرود عمودی
vertical takeoff سرعت صعود اولیه هواپیما
vertical envelopement حرکت دورانی قائم
plain vertical خط افق
vertical combines ترکیب عمودی
vertical circle دایره عظیمه ماربر راس القدم و سمت القدم نافر
vertical circle دایره قائم
vertical axis محور عمودی
vertical bulking کمانش قائم
vertical axis محور قائم
vertical application برنامه کاربردی عمودی
vertical antenna انتن عمودی
vertical angles گوشههای روبروی تارک زوایای مقابل به راس
vertical adjustment تنظیم عمودی
plain vertical سطح افق
vertical control کنترل ارتفاع نقاط اندازه گیری تراز وارتفاع نقاط
vertical cliffs صخره های عمودی
vertical cut برش قائم
vertical deformation تغییر شکل قائم
vertical diagraph شکلی از سیستم رمز دو حرفی است که یک حرف بالا و یکی پایین نوشته میشود
vertical envelopement احاطه قائم
deflection of vertical اختلاف زاویهای در هر نقطه بین راستای شاقولی وراستای عمود بر کره مرجع
vertical curve خم طولی
vertical creep وارفتگی قائم
vertical curve منحنی در نیمرخ طولی
vertical curve قوس
local vertical قائم محلی
vertical pivoting window پنجرهگردانعمودی
vertical parity check مقابله توان عمدی
vertical lift bridge پل بالارو
prime vertical circle دایره قائم اصلی
vertical side band میلهعمودیطرفین
serrated vertical pulse ضربه عمودی دندانهای
vertical sand drainage زهکشهای قائم ماسهای چاه زهکش ماسهای زهکشهای ایستاده ماسهای
vertical pressure gradient تغییر فشار اتمسفری در واحدتغییر ارتفاع
vertical control operator متصدی اندازه گیری تراز وارتفاع
vertical probable error اشتباه احتمالی قائم
vertical probable error خطای اصابت قائم گلوله
vertical events numbering شماره گذاری عمودی وقایع
vertical redundancy check بررسی عمودی اشتباهات بررسی افزونگی عمودی
vertical retort tar قطران کورههای ایستاده قطران قرعهای ایستاده
adjustment for vertical-circle image تنظیم عمودی مرکز تصویر
vertical center line illusion خطای خط قائم مرکزی
vertical-axis wind turbine توربینبادیمحورعمودی
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
to let drop ول کردن
drop out از قلم افتادگی
to let drop انداختن
the very last drop اخرین قطره
to drop in سرزدن
to drop in اتفاقا دیدنی کردن
to drop on سرزنش یاتنبیه کردن
ir drop افت ای ار
drop دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
to let drop رهاکردن
drop out حذف تصادفی
drop قطره
drop ژیگ
drop افت سقوط
drop محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drop خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drop یک تکه کثیفی که روی سطح دیسک یا نوراقراردارد و اجازه ضبط داده در آن محل نمیدهد
drop نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
drop-out افت
drop-out ترک کننده
drop by بکسی سر زدن
drop behind عقب ماندن
drop behind عقب افتادن از
drop جرعه کمی
drop [نوعی طاق]
drop [تزئینات مخروطی شکل سر دیوار ساختمان های قدیمی]
drop-out ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
drop چکه سقوط
drop افت
drop انداختن قطع مراوده
drop رهاکردن
drop افتادن چکیدن
drop از قلم انداختن
drop اب نبات
drop نقل
drop چکه
drop سقوط
drop بار
drop پشت سر گذاشتن حریف دو
drop جاگذاشتن حریف
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop قطره سقوط کردن کم کنید
drop فرود
drop کم کردن
drop by مختصرکردن
drop by دیدن
drop out حذف شدن
drop by <idiom> بازدید از کسی با جایی
drop in اتفاقا دیدن کردن انداختن در
drop off دفاع بیرون از منطقه خود
drop off مردن
drop off بخواب رفتن
drop in سرزدن
drop in درج تصادفی
To drop in on someone . به کسی سرزدن
drop in <idiom> دیدار کوتاه
drop on سوزن دوراهی خط اهن
to drop someone off کسی را پیاده کرن
to drop something off [at someone's] چیزی را [به کسی ] تحویل دادن
drop out افت
the drop the veil توری یانقاب خودراپایین انداختن
crystal drop اشککریستالی
syphon well drop ابشار با چاهک و لوله
stepped drop شیبشکن پلکانی
drop earrings گوشوارهآویز
wing drop افت ناگهانی برا روی یک بال
Drop me just before you get to the turning. مرانرسیده ره سر پیچ پیاده کنید
the drop the veil روی خودراپوشیدن
voltage drop افت ولتاژ
drop repeat واگیره [تکرار یک نقش بصورت قرینه و در طول فرش]
voltage drop افت فشار الکتریکی
voltage drop افت ولت
drop-leaf لایهلولاییمیز
Drop me a line . برایم چند خط بنویس ( نامه بفرست )
Let's drop the subject. از این موضوع صرف نظر کنیم .
a drop in the ocean <idiom> قطره ای دردریا [بسیار نا چیز] [اصطلاح]
drop out (of school) <idiom> ترک مدرسه
drop-ornament تزئینات آویزان
drop-tracery تزئینات مشبک کاری
ear-drop گوشواره
ear-drop گل آویز
at the drop of a hat <idiom> بدون هیچ گونه معطلی
drop in the bucket <idiom> مقداری جزئی
Drop dead <idiom> کم کردن مزاحمت
drop by the wayside <idiom> قبل از اتمام کار ،ویران شدن
drop (someone) a line <idiom> چند خط(برای کسی)نوشتن
drop a hint <idiom> فاش کردن اتفاقی یک چیز خیلی جزئی
I just cant drop my work and go . نمی توانم کارم را ول کنم وبروم
To drop a brick . <idiom> دسته گل به آب دادن [افتضاح کردن]
drop back <idiom> عقب نشینی کردن
short drop دراپ کوتاه
drop test ازمایش سقوطی
drop out type دخشههای متضاد
drop of potential افت پتانسیل
drop mohawk چرخش از جلو بعقب و بعکس و برگشت روی پای اصلی
drop message لولههای خبر
drop master سرپرست پرش
drop master مدیر پرش
drop manhole دهانه ریزش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com