Dictiornary-Farsi | voltage balance | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
voltage balance	میزان ولتاژ
voltage balance	موازنه ولتاژ تعادل ولتاژ


Other Matches

balance	خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
balance	روش استفاده از همه ریشههای شبکه به یک اندازه
off balance <idiom>	فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
balance	تراز همیاری
balance	موازنه صورت وضعیت
balance	مدار الکتریکی که یک بار صحیح را روی خط ارتباطی قرار میدهد.
balance	احتمال رویداد خطا
balance	برای همه خطاها یکسان است
available balance	مانده موجود
to balance out	میزان کردن [تنظیم کردن ]
off-balance	فردیکهمتعادلنایستادهوهرلحظهامکانداردبرزمینبخورد
out of balance	نامتعادل
balance	قرار دادن متن و تصویر در یک صفحه به یک روش جذاب
balance	برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
balance	میزان
balance	مانده
balance	موازنه
balance	روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
balance	موازنه کردن تعادل
balance	توازن
balance	ترازو
balance	تراز
balance	موازنه تتمه حساب
balance	مانده برابرکردن
balance	متعادل کردن
balance	تعادل
balance	تراز شدن متعادل کردن ترازو
balance	هم وزن
balance	تراز کردن متعادل کردن بالانس
balance	بالانس کردن
balance	تتمه
balance	ترازش
debt balance	مانده بدهکار
demographic balance	توازن گروههای سنی
debit balance	سندبدهکاری
dymanic balance	تعادل پویا
dynamic balance	تعادل و توازن حرکتی
electric balance	تعادل الکتریکی
counting balance	ترازوی عقربه دار
decimal balance	ترازوی اعشاری
tip the balance <idiom>	تصمیم گرفتن ،نفوذ درتصمیم گیری
forearm balance	بالانس روی ساقهای دست
frog balance	بالانس قورباغهای
debit balance	مقدار بدهکاری
water balance	بیلان اب
budget balance	تعادل بودجه
burden balance	تعادل بار
load balance	تعادل بار
cash balance	مانده نقدی
cash balance	تراز نقدی
charge balance	موازنه بار
checks and balance	کنترل و مقابله
bank balance	پولموجود در حساببانکیفرد
Roberval's balance	ترازویبلوار
beam balance	ترازو
balance rail	ریلتوازن
counter balance	وزنه تعادلی
budget balance	توازن بودجه
counting balance	ترازوی نشان دهنده
crane balance	تعادل جرثقیل
credit balance	مانده بستانکار
hang in the balance <idiom>
hand balance	بالانس روی دست
heat balance	تعادل حرارتی
strike a balance	موازنه بدست اوردن
static balance	بالانس ایستا
static balance	توازن ایستا
spring balance	تعادل فنری
letter balance	ترازوی نامه کشی
line balance	تعادل خط
shoulder balance	بالانس شانه
scale of balance	کپه
roman balance	قپان
pressure balance	فشارسنج
precision balance	ترازوی دقیق
positive balance	مانده مثبت
phase balance	تعادل فازی
negative balance	مانده منفی
material balance	موازنه مواد
mass balance	موازنه جرم
swan balance	بالانس قو
system balance	تعادل سیستم
heat balance	توازن گرمایی
heavy balance	قپان
idle balance	مانده بیکار
idle balance	مانده راکد مانده غیرفعال
visible balance	تراز اشکار
visible balance	تراز مرئی
magnetic balance	تعادل مغناطیسی
trial balance	تراز ازمایشی
trial balance	ترازنامه ازمایشی
induction balance	تراز القا
trade balance	موازنه تجارتی
trade balance	موازنه تجاری
torsion balance	میزان ت_نش
torsion balance	ترازوی پیچشی
to strike a balance	موازنه دراوردن
tiger balance	بالانس ببر
magnetic balance	تعادل میدان
automatic balance	ترازوی خودکار
balance sheets	ترازنامه
aerodynamic balance	تعادل ایرودینامیکی
balance of payments	تراز پرداختها
balance of payments	ترازپرداختها
balance sheets	بیلان
balance control	ترازپای
balance due	مانده معوق
balance economy	اقتصاد متوازن
balance in hand	موجودی
balance sheet	تراز نامه
analytical balance	ترازوی تجزیه
ampere balance	امپرسنج متوازن
balance sheet	ترازنامه
balance sheet	بیلان
accoutn balance	مانده حساب
analytical balance	تعادل تحلیلی
balance beam	چوب موازانه
balance climbing	صعود تعادلی
balance coil	پیچک تراز
adverse balance	موازنه منفی
balance sheets	تراز نامه
balance of trade	تراز بازرگانی
balance of trade	تراز تجاری
balance of trade	موازنه تجاری
balance of trade	ترازبازرگانی
balance of trade	تفاوت رقم واردات و صادرات کشور در زمان معین
balance of trade	تفاوت رقم صادرات و واردات دوکشور با هم
balance of account	مانده حساب
balance tab	بالچه تعادل
balance theory	نظریه توازن
balance wheel	رقاص ساعت
balance window	پنجره چرخان
balance of external	liabilities and claims مانده مطالبات و بدهیهای خارجی
balance of the amount	باقیمانده مبلغ
balance of power	توازن قوا
adverse balance	مانده منفی
balance of payments	موازنه پرداختها
balance indicator	ترازنما
balance of freight	پس کرایه
active balance	مانده مثبت
active balance	موازنه مثبت
active balance	مانده فعال
balance of power	تعادل قدرتها
acid base balance	توان اسیدی- بازی
trade balance deficit	کسری تراز تجاری
frog head balance	بالانس قورباغهای روی سر
governor balance weight	وزنه تعادل رگولاتور
anti balance tab	بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
real balance effect	اثر مانده واقعی
real balance effect	اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
white balance sensor	فلاش
unfavorable balance of trade	توازن نامطلوب تجارتی
trade balance surplus	مازاد تراز تجاری
single leg balance	حرکت تعادلی بدن ژیمناست روی یک پا
area weight balance	ترازوی مسطح
english hand balance	بالانس ژیمناست روی چوب موازنه
weight and balance sheet	برگ بازرسی تعادل وزن هواپیما
current account balance	تراز حساب جاری
balance earth works	یک اندازه بودن حجم خاک برداری با حجم خاک ریزی در یک کارگاه
passive trade balance	توازن تجارتی منفی
balance collective forces	نیروهای کلی متعادل
national balance sheet	ترازنامه ملی
favourble balance of trade	تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
favorable balance of trade	موازنه مساعد بازرگانی تراز مثبت تجاری
bank balance sheet	تراز نامه بانک
balance of foreign trade	تراز تجارت خارجی
The policy of balance of power.	سیاست موازنه قدرت
balance sheet account	حساب ترازنامه
balance on current account	مانده حساب جاری
passive trade balance	فزونی واردات بر صادرات
Libra the Balance (September 23)	برجمیزان
balance of international payments	تراز پرداختهای بین المللی
balance of international payment	موازنه پرداختهای بین المللی
international balance of payments	تراز پرداختهای بین المللی
voltage	نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
voltage	ولتاژ
useful voltage	ولتاژ موثر
y voltage	ولتاژ ستاره
voltage	فشار الکتریکی
voltage	نیروی الکتروحرکتی در واحد ولت
voltage	خیر زمانی دو وسیله که با هم تنظیم می شوند یا به علت اختلال در خط ایجاد میشود
voltage	ولتاژ تانسیون
voltage	وسیلهای که ولتاژ خروجی درست میکند در صورتی مقدار ورودی ها تغییر کند
rated voltage	ولتاژ اسمی
re striking voltage	ولتاژ بازگیری جرقه
main voltage	ولتاژ اصلی
mains voltage	ولتاژ شبکه
total voltage	ولتاژ کل
peak voltage	ولتاژ حداکثر
transient voltage	ولتاژ لحظهای
transformer voltage	ولتاژ ترانسفورماتور
peak voltage	ولتاژ اوج
peak voltage	ولتاژ پیک
voltage gradient	شیب ولت,
star voltage	ولتاژ ستاره
voltage gradient	گرادیان ولتاژ
voltage gradient	شیب پتانسیل
over voltage protection	وسیلهای که باعث میشود منبع تغذیه حد مط لوب را داشته باشد
threshold voltage	ولتاژ استانه
threshold voltage	اختلاف سطح استانهای