Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
wall paint
رنگ دیوار
Search result with all words
to strip the paint off the wall
رنگ را از دیوار
[با خراش]
کندن
Other Matches
paint
رنگ نقاشی
pc paint
برنامه مشهور نقاشی وترسیم برای ریزکامپیوترها
paint
نگارگری کردن نقاشی کردن
to paint something
[with something]
چیزی را
[با چیزی]
رنگ زدن
paint
رنگ شدن
to paint out
بازدن رنگ پاک کردن
paint
رنگ کردن
paint
رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
paint
پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
paint
رنگ
paint gun
رنگ پاش
paint roller
غلطک رنگ کاری
paint remover
رنگ زدا
paint program
نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
paint progarm
برنامه نگارگری
to coat something
[with paint]
چیزی را با لایه ای
[از رنگ]
پوشاندن
coat of paint
اندود رنگ
cement paint
اندود کردن با دوغاب سیمان
bituminous paint
رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
bituminous paint
رنگ قیردار
bituminous paint
رنگ قیری
paint thinner
تینر یا رقیق کننده رنگ
enamel paint
رنگ لعابی
paint coat
روکش رنگ
paint spray
اسپریرنگ
lacquer paint
رنگ لاکی
lay on paint
رنگ زدن
grease paint
رنگ روعنی برای رنگ کردن صورت بازیگران
luminous paint
رنگ شب نما
luminous paint
رنگ نور
paint pot
گلفشان
gloss paint
رنگیکهوقتیخشکشدهباشد میدرخشد
fluorescent paint
رنگ فلورسنت
paint stripper
مادهایکهجهتازبینبردنرنگهایبرجاماندهازقدیماستفادهمیشود
flat paint
زمینه
luminous paint
شبرنگ
flat paint
رنگ مبنا
fireproof paint
رنگ نسوز
finishing paint
رنگ سازی اماده
poster paint
تقریبابیرنگ
paint brush
قلم موی نقاشی
paint cup
مخزنرنگ
paint thinner
رقیقگر رنگ
anticorrosive paint
ماده ضد زنگ
water paint
رنگ لعابی
priming paint
رنگ استر
surface paint
استر
smooth the paint
رنگ کردن و پرداخت کردن
oil paint
رنگ روغنی
skin paint
نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
priming paint
رنگ استری
to paint the lily
چیز زیبارا ارایش مصنوعی کردن
rustproof paint
رنگ ضد زنگ
oil paint
رنگ روغن
antirust paint
ضد زنگ
antirust paint
رنگ ضد زنگ
plastic paint
رنگ پلاستیکی
paint thinner
تینر رنگ
battery paint
رنگ باتری
paint work
رنگ کاری ساختمان
Paintbrush/Paint
windows برای تولید و ویرایش تصاویر atmap
war paint
نقاشی بدن برای رزم و پیکار
traffic paint
خط کشی راه
phosphorescent paint
رنگ تابنده
to paint the town red
مستی کردن اشوب کردن
to paint adoor green
دری را رنگ سبز زدن
to paint adoor green
رنگ سبز بدری زدن
to paint the town red
عربده کردن
paint the town red
<idiom>
اوقات خوشی داشتن
linseed oil paint
رنگ روغن برزک
heat fast paint
رنگ مقاوم گرما
anti flouing paint
رنگ ضد خزه
paint roller mill
غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان
paint spray gun
پیستوله رنگ
to paint a rosy picture of something
امیدوارانه به چیزی
[موضوعی]
نگاه کردن
acid resisting paint
رنگ ضد اسید
paint oneself into a corner
<idiom>
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
paint roller mill
دستگاه مالش رنگ بر روی دیوار
acid proof paint
رنگ ضد اسید
rust protection paint
رنگ ضد زنگ
paint spray gun
رنگ پاش
paint spraying equipment
تجهیزات رنگ پاشی
His fingers were stained with paint .
روی انگشتانش لکه های رنگ بود
You have rubbed your coat against some wet paint .
کت ات را مالیده یی به رنگ ( رنگی کرده ای )
to go to the wall
درتنگی یافشارواقع شدن ورشکست شدن
wall up
رسیدن موج به حداکثر اوج
wall-to-wall
همه جانبه
wall-to-wall
همگانی
the wall
پشت دیوارایستاده بودم
wall-to-wall
سرتاسری
wall-to-wall
از دیوار به دیوار
wall
محصور کردن
wall-to-wall
کامل
wall-to-wall
فراگیر
to the wall
<idiom>
به آخر خط رسیدن
wall
دیواری
wall
مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
wall
دیواره
wall-to-wall
[مفروش کردن کل اتاق توسط یک تخته فرش]
wall
تیغه کشیدن دیوار
wall-to-wall
فرش کردن سرتاسری
wall
دیوار
wall
جدار
wall
دیوارکشیدن
wall
حصار دار کردن
wall
حصار
wall
محصورکردن
wall lining
اندود دیوار
wall knot
گره حصیری
wall knot
گره تخت
wall lining
پوشش دیوار
wall louse
موریانه
wall louse
ترده
wall opening
روزنه دیوار
fruit-wall
چفته
wall painting
نقاشی دیواری
wall paper
کاغذ دیواری
dwarf wall
دیوار نیمه
curtain-wall
تیغه
wall pass
پاس مستقیم
to lean against the wall
به دیوار تکیه دادن
to peck down a wall
دیواری را با الت نوک تیزخراب کردن
toe wall
دیوار پای خاکریز
wall eye
چشم مات
toe wall
دیوارضامن پادیوار
town wall
باروی شهر
wailing wall
دیوار قدیمی اورشلیم
wailing wall
دیوارندبه
wall board
تخته برای چوبکاری دیوار
wall energy
انرژی در واحد سطح مرزمشترک بین حوزههای مغناطیسی مختلف الجهت
wall entrance
عبور از داخل دیوار
wall eye
چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
wall eye
چشم سفید
wall hanging
تزئینات دیواری
wall insulator
عایق دیوار
to panel a wall
دیواری را تخته کوبی کردن
monitor wall
دیوارهصفحهنمایشگر
wall light
چراغدیواری
wall stud
تیرچوبدیواری
wall and rails
دیواروریلها
wall tent
چادردیوارهدار
wave wall
دیوارموج
To drive someone up the wall.
کسی رابتنگ آوردن (تحت فشار مالی )
wing wall
دیواره جانبی
climb the wall
<idiom>
از محیط خسته وعصبانی شدن
wall lantern
فانوسدیواری
wall grille
شبکهدیواری
turning wall
دیواربازگشت
fortified wall
دیوارکناری
cell wall
دیوارهسلولی
bund wall
دیوارمرکب
brick wall
آجردیوار
Qibla wall
دیوارکیبلا
start wall
دیوارهشروع
back wall
دیوارپشتی
tank wall
دیوارهنانکر
drive someone up a wall
<idiom>
از کوره در رفتن ،عصبانی شدن
handwriting on the wall
<idiom>
hole in the wall
<idiom>
wall tie
بست دیواری
wall socket
پریز روی دیوار
batter of wall
میل دیوار
wall socket
پریز دیواری
wall rue
سداب کهنه
choir-wall
[دیواره ی جداکننده جایگاه]
wall plate
زیرسری
wall clock
ساعت دیواری
wall sockets
پریز های روی دیوار
wall sockets
پریز های دیواری
the picture on the wall
این عکس روی دیوار
wall sockets
پریز ها
conservative wall
دیوار باغچه
interior wall
دیوار داخلی
flare wall
دیوار حائل خاکریز پل
fire wall
دیوار اتش بند
face wall
دیوار بر
face wall
ماسک
face wall
نقاب
wall bracket
طاقچه
enclosure wall
دیوار بر
decorated wall
دیوار تزیینی
cut off wall
دیوار جداکننده
curtain wall
تیغه
fresco a wall
دیوار سفید کرده را
fresco a wall
اب رنگ زدن
front wall
دیوار مقابل اسکواش
insulated wall
دیواره عایق
head wall
دیواریکه در بالادست یک ابگیرساخته میشود
training wall
دیواره راهنما
guide wall
دیواره راهنما
gravity wall
دیوار وزنی
gap in a wall
شکاف دردیوار
gable wall
دیوار لچکی
gable wall
دیوار سنتوری
fruit wall
چفته
front wall
دیوار جلو
curtain wall
دیوار پردهای
cross wall
دیوار پلهای عرضی
cross wall
دیوار همبر
banch wall
دیواره پشتیبان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com