English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (12 milliseconds)
English Persian
wall socket پریز دیواری
wall socket پریز روی دیوار
Search result with all words
point [wall socket] [British] پریز [الکترونیک یا مهندسی برق]
socket [wall socket] پریز [الکترونیک یا مهندسی برق]
point [wall socket] [British] پریز دیواری
socket [wall socket] پریز دیواری
point [wall socket] [British] پریز روی دیوار
socket [wall socket] پریز روی دیوار
Other Matches
socket مفصل
socket سوکت
socket موف
socket [سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند]
socket [وسیله با سوراخ هایی که ورودی در آن نصب میشود]
socket [در حدقه یا سرپیچ قرار دادن]
socket دو راهی لوله
socket حفره
socket پریز
socket سرپیچ
socket کاسه چشم
socket جای شمع
socket بوشن
socket گوده حدقه
socket کاسه
socket خانه
socket جا
socket [محل اتصال کابل]
socket کام [سقف دهان]
socket مادگی
socket بست لوله
socket محل اتصال برق
socket پریز برق
socket [سرپیچ خانه]
socket پایه
socket گوده
socket کاسه بندگاه
earth socket پریز زمین
network socket پریز شبکه [کامپیوتر]
network socket سوکت شبکه [کامپیوتر]
wafer socket [پریز صفحه ای]
drill socket [مخروطی سه نظام مته]
utensil socket [پریز دستگاه برقی]
plug socket پریز
spade socket [سوکت بیلی شکل]
flush socket [پریز زیر کار]
fuse socket سوکت فیوز
plug and socket دوشاخه و پریز
socket pipe لوله مفصلی
charging socket حفره جا شارژر
connecting socket [دوشاخه متصل کننده]
external socket پریز بیرونی
socket coupler پریز اتصال
power socket پریز برق
probe socket [سوکت پروب] [الکرونیک و کامپیوتر]
lamp socket سرپیچ
socket bayonet سرنیزه حفره دار
socket putty [بطانه دو راهی لوله]
input socket ساکت ورودی
three-pin socket [سرپیچ سه سر]
horn socket [وسیله ای که از آن برای صید ماهی استفاده می شود]
timer socket [پریز زمان سنج]
fuse socket پایه فیوز
The socket is broken. پریز برق شکسته است.
socket box جعبه پریز
angle socket سرپیچ عمودی
eye socket [خانه چشم]
bell socket تبدیلی
bulb socket سرپیچ لامپ
eye socket کاسه چشم
keyless lamp socket [سرپیچ بی کلید]
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
ball and socket joint مفصل ساچمه ای
numeric coprossor socket [پریز کمک پردازنده عددی]
ball and socket joint [مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
spigot and socket joint اتصال مفصلی
wall تیغه کشیدن دیوار
the wall پشت دیوارایستاده بودم
wall محصور کردن
wall حصار دار کردن
wall مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
wall-to-wall سرتاسری
wall-to-wall از دیوار به دیوار
wall-to-wall کامل
wall-to-wall فراگیر
wall دیواره
wall-to-wall همه جانبه
wall up رسیدن موج به حداکثر اوج
wall دیواری
wall دیوارکشیدن
wall-to-wall همگانی
wall محصورکردن
wall حصار
wall دیوار
to go to the wall درتنگی یافشارواقع شدن ورشکست شدن
wall جدار
wall-to-wall فرش کردن سرتاسری
to the wall <idiom> به آخر خط رسیدن
wall-to-wall [مفروش کردن کل اتاق توسط یک تخته فرش]
wall knot گره حصیری
wall tie بست دیواری
wall energy انرژی در واحد سطح مرزمشترک بین حوزههای مغناطیسی مختلف الجهت
wall lining پوشش دیوار
wall board تخته برای چوبکاری دیوار
wall opening روزنه دیوار
wall louse ترده
wall lining اندود دیوار
wailing wall دیوار قدیمی اورشلیم
wall louse موریانه
wing wall دیواره جانبی
town wall باروی شهر
wailing wall دیوارندبه
wall entrance عبور از داخل دیوار
wall painting نقاشی دیواری
wall insulator عایق دیوار
wall hanging تزئینات دیواری
wall paper کاغذ دیواری
wall pass پاس مستقیم
wall plate زیرسری
wall eye چشم سفید
wall eye چشم مات
wall knot گره تخت
wall rue سداب کهنه
wall paint رنگ دیوار
wall eye چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
tank wall دیوارهنانکر
wall tent چادردیوارهدار
wave wall دیوارموج
conservative wall دیوار باغچه
choir-wall [دیواره ی جداکننده جایگاه]
To drive someone up the wall. کسی رابتنگ آوردن (تحت فشار مالی )
climb the wall <idiom> از محیط خسته وعصبانی شدن
drive someone up a wall <idiom> از کوره در رفتن ،عصبانی شدن
handwriting on the wall <idiom>
hole in the wall <idiom>
the picture on the wall این عکس روی دیوار
batter of wall میل دیوار
fortified wall دیوارکناری
wall clock ساعت دیواری
wall sockets پریز های روی دیوار
wall sockets پریز های دیواری
wall stud تیرچوبدیواری
wall light چراغدیواری
back wall دیوارپشتی
brick wall آجردیوار
bund wall دیوارمرکب
cell wall دیوارهسلولی
monitor wall دیوارهصفحهنمایشگر
to lean against the wall به دیوار تکیه دادن
Qibla wall دیوارکیبلا
start wall دیوارهشروع
fruit-wall چفته
dwarf wall دیوار نیمه
curtain-wall تیغه
turning wall دیواربازگشت
wall and rails دیواروریلها
wall grille شبکهدیواری
wall lantern فانوسدیواری
wall sockets پریز ها
lining of the wall پوشش روی دیوار
front wall دیوار مقابل اسکواش
fresco a wall اب رنگ زدن
fresco a wall دیوار سفید کرده را
fire wall دیوار اتش بند
face wall دیوار بر
face wall ماسک
face wall نقاب
wall bracket طاقچه
enclosure wall دیوار بر
decorated wall دیوار تزیینی
cut off wall دیوار جداکننده
front wall دیوار جلو
fruit wall چفته
key wall دیوار اب بند
it sprang from the wall ازدیوار رویید
interior wall دیوار داخلی
insulated wall دیواره عایق
head wall دیواریکه در بالادست یک ابگیرساخته میشود
training wall دیواره راهنما
guide wall دیواره راهنما
gravity wall دیوار وزنی
gap in a wall شکاف دردیوار
gable wall دیوار لچکی
gable wall دیوار سنتوری
curtain wall تیغه
curtain wall دیوار پردهای
batter of a wall میل دیوار
base of wall روپی
banch wall دیواره محافظ
apron wall صفحه پیش بند
approach wall دیواره ورودی
an interstice in a wall ترک در دیوار
cavity wall دیوار دو جداره
cavity wall دیوارتوخالی
cavity wall دیوار صندوقهای
party wall دیوار مشترک
batter of a wall شیب دیوار
bearing wall دیوار باربر
cross wall دیوار پلهای عرضی
cross wall دیوار همبر
coping of a wall در پوش روی دیوار
coping of a wall قرنیس روی دیوار
common wall دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
common wall دیوار مشترک
clay wall دیوار چینه
box wall صندوقه
wall arcade طاقنما
bench wall دیوار تکیه گاه
bearing wall دیوار بارگیر
Wall Street مرکز بانکها و سرمایه داران نیویورک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com