Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (8 milliseconds)
English
Persian
warm boot
شروع مجدد سیستم که معمولاگ سیستم عامل را هرباره بارمیکند ولی دیگر سخت افزار را بررسی نمیکند
warm boot
فرایند فریب دادن کامپیوتر بااین تفکر که برق ان با وجودروشن بودن خاموش شده است راه اندازی گرم
Other Matches
Please warm up this milk . warm and sincere greetings .
لطفا" این شیر را قدری گرم کنید
warm up
راه انداختن
warm-up
گرم کردن
warm-up
گرم شدن
warm-up
روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
warm
گرم
warm
با حرارت
warm up
اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
warm
غیور خونگرم
warm
صمیمی
warm up
قبل از بازی حرکت کردن وخود را گرم نمودن
warm up
گرم کردن
warm up
شروع کردن به کار
warm up
تشجیع کردن
warm down
تمرین سبک
warm
گرم کردن گرم شدن
warm up
<idiom>
گرم کردن (برای بازی)
warm up
دست گرمی بازی کردن
warm up
<idiom>
دوستانه برخورد کردن
to give a warm welcome
سخت مقاومت کردن با
warm bloodedness
خونگرمی
warm bloodedness
خونگرم با روح
warm blooded
خونگرم
to give a warm welcome
روی خوش نشان دادن به
warm bloodedness
مهربانی
warm blooded
با روح
warm link
پیوند گرم
warm to one's work
در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
warm start
شروع گرم
warm hearted
با محبت
warm corner
نبرد سخت
warm infusion
چیز دم کرده
he is warm with wine
کله اش گرم است
warm spot
اندامها و مراکزاحساس گرما در پوست
warm spot
نقطه گرماگیر
warm hearted
دلسوز
warm corner
جای خطرناک
warm standby
وسیله پشتیبان جانبی که قابل تنظیم برای روشن شدن است در یک لحظه کوتاه پس از خرابی سیستم
warm start
شروع مجدد برنامه که متوقف شده بود ولی بدون از دست دادن داده
warm blooded
خونگرمی مهربانی
warm up time
زمان اماده شدن
warm-hearted
بامحبت
warm climate
گرمسیر
warm-blooded
<adj.>
خونگرم
It was warm , but not hot .
هوا گرم بود ولی داغ نبود
warm up suit
گرمکن
I feel warm .
گرمم شده
warm-blooded
خون گرم
warm front
جبهه هوای گرم
warm fronts
جبهه هوای گرم
warm-ups
گرم شدن
Come and get warm by the fire .
بیا جلوی آتش که گرم بشوی
warm-hearted
دلسوز
She has a warm heart.
قلب گرم ومهربانی دارد
warm-ups
گرم کردن
warm-ups
روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
inner boot
چکمهداخلی
the boot
اخراج
to boot
<idiom>
همچنین ،به علاوه
boot out
<idiom>
اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
boot
بوت
boot
پوتین
boot
پوتین ساقه بلند
boot
خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
boot up
اجرای خودکار مجموعهای از دستورالعمل ها در ROM پس از روشن شدن کامپییوتر
boot
اجرای مجموعهای از دستورالعمل ها برای رسیدن به موقعیت مط لوب
boot
اولین شیار دیسک راه اندازی روی فلاپی دیسک سازگار IBM
boot
پوشش کمکی روی سم اسب
boot
دیسک خاصی که حاوی برنامه راه انداز ونرم افزار سیستم عامل است
boot
فایده
boot
اختلاف موجودبین قیمتها در مبادله دودارایی
boot
فضای ترانک
boot
کفش فوتبال
boot
چکمه
boot
اخراج چاره یافایده
boot
پوتین یاچکمه
to boot
فایده و سود داشتن
boot
سود
boot
روی یک دیسک سخت با بیشتر از یک بخش بخشی که حاوی برنامه راه انداز و سیستم عامل است
boot
خود راه اندازی
boot
لگدزدن باسرچکمه وپوتین زدن
boot
راه اندازی
warm-air outlet
مجرایخروجهوایگرم
warm-air baffle
خروجهوایگرم
warm-air outflow
خروجیهوایگرم
warm air outlet
خروجهوایگرم
A warm and soft bed .
رختخواب گرم ونرم
warm one's blood/heart
<idiom>
احساس راحتی کردن
upper warm front
جبهههوایبسیارگرم
warm substeppic zone
نوار نیمه جلگهای گرم
the room is nice and warm
اطاق خوب گرم است
warm gas thruster
جت پیش راننده متشکل از گازذخیره شده با فشار زیاد که قبل از بیرون رانده شدن ازنازل گرم شود
boot camp
اردوگاه تعلیمات نظامی نیروی دریایی
boot camps
اردوگاه تعلیمات نظامی نیروی دریایی
touring boot
چکمهسیاحتی
thigh-boot
چکمهبلند
hobnail boot
چکمهسنگین
hessian boot
چکمه بلند
boot
[British E]
صندوق چمدان
[خودرو]
shin boot
حافظساق
safety boot
چکمهیایمنی
top boot
چکمه سواری
boot lace
بند کفش
boot locke
قفل صندوق عقب
boot maile
میخ کفش
boot record
رکورد راه اندازی
boot topping
رنگ امیزی خط ابخور
boot tree
قالب چکمه یا پوتین
cold boot
روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
cold boot
راه اندازی سرد
elevator boot
منبع بالابر
half boot
نیم چکمه
hip boot
چکمه بلند ضد اب
iron boot
کفش اهنی تمرینی برای تقویت عضله پا
jack boot
چکمه ساق بلند
ski boot
چکمه اسکی
top boot
کروک اتومبیل
ski boot
کفس اسکی
snow boot
پوتین برف یا اسکی
boot hose
پای افزار
boot hose
زنگار
rubber boot
چکمهلاستیکی
mountaineering boot
چکمهکوهنوردی
knee boot
چکمهزانویی
jumping boot
کفشمخصوصپرش
boot and saddle
سوار شوید
football boot
کفشفوتبالی
coronet boot
چکمهقیفیشکل
boot blouse
گتر شلوار
boot jack
محلقرارگرفتنکفشبرایواکسزدن
ankle boot
نیمچکمه
boot band
کش مخصوص گتر شلوارنظامی
forced warm-air system
سیستمداخلیگرم کننده
master boot record
رکورد راه اندازی اصلی
knee boot suspender
بندچکمهزانویی
car boot sale
فروشاجزایکوچکاتومبیل
heavy duty boot
نیمچکمه
machine wash in warm water at a gentle setting
شستشوباماشیندرآبگرم وملایم
machine wash in warm water at a normal setting
شستشوباماشیندرآبگرم ونرمال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com