English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 100 (6 milliseconds)
English Persian
warp thread تارشیاری
Search result with all words
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
Other Matches
warp تار
warp نخ تار [در طول بافت]
warp طناب ریسمان
warp منحرف کردن تاب برداشتن
warp پیچ دادن
warp تاب دادن
warp جا به جا کردن ناو یا لنگر
warp تاب برداشتن
warp ریسمان پیچ و تاب
warp تاب دار کردن منحرف کردن
thick warp نخ تار کلفت
warp roller غلتکتار
word warp فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
warp and woof بنیان
warp and woof پایه واساس
warp and weft تار و پود
warp and woof تار و پود
warp beam سردار [قالی]
warp beam چوب افقی بالای دار [قالی]
warp winder چله پیچ
warp winder چله دوان
warp beam نورد بالا
warp tension کشش نخ های تار [میزان کشیدگی نخ های چله در دار که یکنواختی آن در بوجود آمدن فرشی یکنواخت و صاف امری ضروری است.]
warp set [تعداد تارها بر روی چله در واحدهای مشخص از سیستم اندازه گیری]
warp patterning طراحی با تار [گاه با استفاده از تارهای رنگی و یا تارهای با ظرافت متفاوت از تار جهت بوجود آمدن جلوه های متفاوت در فرش استفاده می شود.]
warp frame قاب چله
the warp and ther woof تاروپود
warp-loop fringe ریشه حلقوی [در قالی همدان]
warp-weighd loom دارهای وزنی [این نوع دار در گذشته بیشتر بکار میرفته و در آن انتهای نخ های تار به وزنه های سنگی یا فلزی گره زده می شد.]
high warp loom تارهایطولیبافندگی
low warp loom کارگاهبافندگیپیشپاافتاده
thread رزوه شیارداخل پیچ ومهره
thread برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
thread ساختاری که در آن هر گره اشاره گری به گره دیگر دارد
thread نخ
thread سیم
thread دندانه
thread پیچ کردن
thread دنده دار کردن مارپیچ
thread مثل نخ باریک شدن
thread رشته رشته شدن
thread رشته
thread ریسمان
thread قیطان
thread شیار برجستگی
thread رگه
thread نخ کردن
thread بند کشیدن
thread نخ کشیدن به
thread موجی کردن
thread دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
thread دنده پیچ
thread نخ یاقیطان
thread فایلی که یک ورودی آن حاوی آدرس و داده را دارد باشد.
thread زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد
thread fineness [ضریبی جهت تعیین کیفیت نخ]
english thread پیچ و مهره انگلیسی
thread fineness ظرافت نخ
thread count [تعداد رشته نخ تار یا پود در یک طول مشخص]
thread bare فرش کهنه
external thread دنده خارجی
silver thread نخ های زربفت یا نقره ای [این نوع نخ در بعضی قالیچه ها جهت تزئین در بافت فرش بکار می رود.]
sewing thread نخ خیاطی
direction of thread جهت پیچ
mercury thread مارپیچ جیوهای
death thread تهدید به مرگ
acme thread شیار ذوزنقه ای
air thread مخاط شیطان
angular thread پیچ وی شکل
thread fineness نمره نخ
angular thread پیچ تحت زاویه
butterss thread شیار اره
cut a thread پیچ تراشیدن
metallic thread نخ زربفت [اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
hang by a thread <idiom>
nut thread پیچ مهره
screw thread حدیده
air thread لعاب خورشید
screw thread پای پیچ
trapezoidal thread دندههای ذوزنقهای
stair thread کف پله
thread tap قلاویز
stepped thread پیچ ناقص کولاس
stepped thread کولاس پیچی ناقص
direction of thread سوی پیچش پیچ
inside thread مارپیچ داخلی
weft thread ریسمانتاریشکل
gold thread گلابتون زر
thread trimmer آرایندهنخ
thread take-up lever اهرم بالا-پائینبرندهنخ
thread guide راهنماینخ
rubber thread ریسمانلاستیکی
inside thread دنده داخلی قلاویز
thread the needle پاس دقیق از بین مدافعان
Our life is hanging by a thread . زندگی مابه تار مویی بند است
thread rubber separator میانگیر نخدار
left hand thread پیچ چپ گرد
To pick up (to lose) the thread of conversation. رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com