English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
waste gate مکانیزم کنترلی برای توربین گازهای خروجی موتورهای دارای توربوشارژر
Other Matches
waste تضییع کردن اتلاف
waste تفریط
waste تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste تلف
waste هدر
waste افت
waste قراضه هرز
waste ضایع
waste بی مصرف
waste موات
waste پسماند
go to waste هرز رفتن
waste از دست رفتن
Waste کثافات
waste not want not <idiom> قناعت توانگر کند مرد را
waste اصراف کردن
waste بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
waste حرام کردن بیهوده تلف کردن
waste هرزدادن
waste باطله
waste زائد اتلاف
waste تلف کردن ضایع کردن
waste زباله
waste اشغال
waste انبار
waste صرف کردن
waste ضایع کردن
waste تلف کردن
waste نیازمندکردن
waste اشغال زباله
waste بیهوده
waste land زمین موات
waste land اراضی موات
waste lands اراضی موات
waste catchment ابخیز
waste material مصالح وازده
waste of manor اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
waste pipe لوله زهکش
waste product محصولات زائد
agricultral waste پسماند کشاورزی
waste product ضایعات
waste water فاضلاب
waste one's breath زبان خود را خسته کردن
waste instruction دستوری که عملی انجام نمیدهد.
lay waste ویران کردن
to lay waste ویران یا غارت کردن
voluntary waste تعدی و تفریط در عین مستاجره یا ملک موردتصرف
waste basket سبد کاغذ بیکاره
waste basket سبد
waste basket زنبیل
encroachment and waste تعدی و تفریط
waste basket مکثف
waste book دفتر باطله
economic waste اتلاف اقتصادی
do not waste your breath خودتان را بیخود خسته نکنید
waste heat گرمای تلف شده
cotton waste ضایعات پنبه
run to waste هرز رفتن
waste lime نخاله اهک
waste time تلف کردن زمان
waste time هدر دادن زمان
waste time وقت هدر دادن
waste of time وقت اتلاف شده
waste of time وقت هدر شده
lay waste <idiom> خراب کردن وویران نگه داشتن ،شکستن
waste time وقت تلف کردن
waste one's breath <idiom> بی نتیجه صحبت کردن
waste one's words زبان خود را خسته کردن
cotton-waste آشغال و ضایعات پنبه
napping waste ضایعات عمل خارزنی [این ضایعات در فرش های دستی بعد از پرداخت و یا در هنگام مقراض کاری بوجود آمده و در فرش های ماشینی پس از خار زدن سطح فرش بوسیله ماشین حاصل می شود.]
to give up [to waste] something ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
waste silk ابریشم گجین [ابریشمی که از تفاله پیله سوراخ شده بدست می آید و دارای طول های متغیر است و کیفیت مطلوبی ندارد.]
without impeachment of waste بدون تقبل مسئوولیت خرابیها
This is a sheer waste of time . این کار اتلاف وقت محض است
soil and waste stack کیسهخاکوفضولات
waste gas fule مجرای دود
haste makes waste تعجیل موجب تعطیل است
colour of waste water رنگ فاضلاب
domestic waste water فاضلاب خانگی
haste makes waste ادم دست پاچه که کارادوبارمیکند
cultivationg waste land احیاء موات
cultivation of waste land احیا اراضی موات
waste disposal unit مخزنآبزاید
sink with waste disposal unit فرفشوییبااجزافضولات
waste water purification plant تصفیه خانه فاضلاب
It is absolutely useless . It is a waste of time . بی نتیجه است
take out gate دریچه ابگیر ابیاری
gate دروازه
Gate ورودی به باند
nor gate دریچه نقیض یا
nor gate دریچه نایا
not and gate دریچه نا- و
not gate دریچه نا
not gate دریچه نقیض
not or gate دریچه نا- یا
or gate دریچه یا
saw gate چارچوب اره
or gate دریچه OR
and gate دریچه و دریچه ضرب منطقی
gate پیاده سازی الکترونیکی تابع EXOR
down gate راهگاه پایین دست
gate پیاده سازی الکترونیکی تابع NAND
gate دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gate مدار الکترونیکی که تابع NOR را انجام میدهد
gate مدار الکترونیکی که تابع OR را انجام میدهد
gate تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
gate زمانی که یک دروازه خروجی تولید میکند پس از دریافت داده ورودی
gate پیاده سازی الکترونیکی تابع EXNOR
gate دروازهای که عمل AND منط قی را انجام میدهد
and gate مدار AND
and gate دریچه و
gate مدخل
gate سوزن اتصال به یک FET
gate یچ الکترونیکی منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت ورودی ها و نحوه پیاده سازی توابع منط قی دارد
gate دروازهای که یک خروجی منط قی تولید میکند که بستگی به موقعیت ورودی ها دارد
gate قط عات الکترونیکی که یک تابع منط قی را پیاده سازی می کنند
gate راه تغذیه لشعلث
gate گیت
gate فرمان استفاده ازموشک و راکت در جنگ هوایی
gate قسمت فنری قلاب کوهنوردی
gate در بزرگ
gate مدخل دریجه سد
gate وسایل ورود ورودیه
gate فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
gate دریچه تنظیم اب در مخزن سد
gate دریچه
gate محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه
gate دروازه شروع اسکی
discharge gate دریچه تخلیه
cow gate چراگاه گاو
complement gate دریچه متمم ساز
color gate دریچه پیام رنگی
caterpillar gate دریچه چرخ زنجیری
check gate دریچه تنظیم
bifurcation gate دریچهای که با دو مجراجریان را از خود عبور میدهد
blind gate دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
crash the gate <idiom> بی دعوت رفتن ،پابرهنه وسط پریدن
xor gate دریچه یای ضمنی
lich-gate راهرو سرپوشیده
He was approaching the gate. او [مرد] به دروازه نزدیک شد.
inclusive or gate دریچه یای شامل
gate keeper دروازه بان
gate money پولبلیطورودیه
wicket gate دهانهدریچه
upper gate دروازهبالایی
spillway gate درخروجآبسطحسد
ring gate دهانهحلقوی
lower gate دروازهپائینی
gate-leg پایهدروازهایشکل
burst gate لامپ پیام گذار
flood gate سد دریچهای
lich gate راهرو
lich gate سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
logic gate دروازه منطقی
majority gate دریجه اکثریت
nand gate دریچه نقیض و
nand gate دریچه ناو
nonequality gate دریچه نابرابری
gate vessel شناور درب حوض تعمیرات ناو
flood gate بندسیلگیر
flood gate ابگیره
flap gate دریچه یک طرفه
indicator gate دریچه شاخص
head gate دریچه بالادست سد
head gate دریچه فوقانی کانال
gate post تیرچارچوب دروازه باهویابازوی در
gate transition شیر فلکه تبدیل
gate tube لامپ دریچهای
gate valve شیر قطع جریان
gate valve شیر کشویی
gate meeting انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
gate leaf بدنه دریچه سد
gate hanger التی که دریچه سد را باز نگه میدارد
gate electrode الکترود دریچهای
gate crasher میهمان ناخوانده
exclusive or gate دریچه یای انحصاری
golden gate پرتابی در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 راباقی می گذارد
threshold gate دریچه استانهای
sluice gate دریچه
railroad gate درب ورودی راه اهن
roller gate دریچه غلطان
exjunction gate دریچه یای انحصاری
sluice gate ابگیره
tainter gate دریچه لولادار
tainter gate دریچه قطائی
starting gate دروازه شروع
exclusive nor gate دریچه نقیض یای انحصاری
equivalence gate دریچه معادل
elementary gate دریچه مقدماتی
pouring gate دریچه ریزش
elementary gate دریچه ابتدایی
equivalence gate دریچه هم ارزی
equal gate دریچه برابری
pouring gate تغذیه قالب
equality gate برابر سازی
proselte of the gate کسی که به دین یهود درایدولی ختنه نکند
sluice gate اب بند
master gate valve مدخلدریچهاصلی
gate operating platform سکوی مانور دریچه ها
gate operating deck سکوی مانور دریچه ها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com