Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 150 (8 milliseconds)
English
Persian
weaving distance
طول تقاطع
weaving distance
طول تلاقی مسافت همبری
Other Matches
weaving
همبری چلیپایی
weaving
بافندگی
weaving
حرکت مارپیچی ناو
weaving
تلاقی
weaving
تقاطع
weaving
چلیپا
weaving section
منطقه همبری
weaving draft
نقشه فرش
weaving draft
نقشه بافت
weaving shed
[فضای خالی بین تارهای ضربی جهت عبور دادن پود.]
carpet weaving
بافتن فرش
the next process is weaving
عمل یا مرحله بعداز بافتن است
weaving section
منطقه تقاطع
diagram of weaving principle
تصویرطرزبافت
weaving pattern lever
اهرم مجموعهموجدار
weaving pattern brush
مجموعهبرسموجدار
to keep one's distance
دوری جستن
X distance
سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
mean distance
فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
known distance
فاصله معلوم
following distance
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
to keep one's distance
اشنایی نکردن
known distance
مسافت معلوم
to keep one's distance
کناره گیری کردن
out of distance
دور بودن شمشیرباز از حریف
in distance
نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
distance
مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله
distance
مسیر مسابقه
distance
برد سلاح
distance
دوری
distance
دورنگاهداشتن پشت سرگذاشتن
distance
تعدادکیلومترهای طی شده درشکار با اسب
distance
بعد
distance
فاصله
distance
مسافت
distance
بعد دورکردن
sight distance
مسافت دید
road distance
مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
sight distance
فاصله دید
safe distance
فاصله بی خطر
safe distance
مسافت امن اطراف مین
shouting distance
فاصله صدا رس
polar distance
فاصله قطبی
photo distance
مسافت اندازه گیری شده ازعکس هوایی مسافت روی عکس
distance man
دونده استقامت
offset distance
فاصله برون محوری
offset distance
مسافتی که نقطه صفر زمین از مرکز منطقه هدف دورباشد
internuclear distance
فاصله بین هستهای
interocular distance
فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
hyperfocal distance
مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
image distance
عرض تصویر
sight distance
طول دید
zenith distance
فاصله ارتفاع نافر
zenith distance
ارتفاع راس القدم
middle distance
فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
distance post
قرارگاهمحلمسابقه
distance travelled
مقدارطیشده
It can be seen from a distance of two kilometers .
از فاصله دو کیلومتری دیده می شود
It is some distance to the school .
تا مدرسه فاصله زیاد است
distance between two points
فاصله دو نقطه
[ریاضی]
[فیزیک]
unit distance
با فاصله واحد
training distance
مسافت تمرین
to step a distance
قدم کردن
signal distance
فاصله علامتی
skip distance
خیز موج
social distance
فاصله اجتماعی
supporting distance
مسافت پشتیبانی
supporting distance
بردپشتیبانی سلاحها
time distance
مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
time distance
زمان عبور ستون
distance scale
مقیاسمسافت
air distance
مسافت طی شده به وسیله هواپیما
distance light
نورافکن
long-distance
دارای مسافت دور
long-distance
با شعاع عمل زیاد طولانی
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
long-distance
دارای مسافت زیاد
distance between centers
طول دوران
distance line
طناب نگهدارنده ناوها
distance line
طناب تنظیم فاصله
distance runner
دونده استقامت
distance medley
دو استقامت امدادی شامل 004 008 0021 و 0061متر
distance meter
بعد سنج
countermining distance
فاصله مجاز بین دومین
countermining distance
فاصله ضد انفجار زنجیری مین
coherence distance
فاصله همدوسی
anchorage distance
فاصله تکیه گاهی
angular distance
فاصله زاویهای
air distance
مسافت هوایی
bond distance
طول پیوند
linear distance
خط هوایی
buffer distance
حاشیه امنیت
buffer distance
محوطه امنیت
long distance
راه دور
center distance
فاصله مرکزی
center distance
فاصله ازمرکز
code distance
فاصله رمز
distance meter
فاصله سنج
distance protection
وسیله حفافت فاصله
distance receptor
گیرنده دوربرد
f. distance or length
فاصله کانونی
long distance
با شعاع عمل زیاد طولانی
long distance
دارای مسافت زیاد
long-distance
از راه دور
long distance
ازراه دور تلفن کردن
long distance
دور برد مکالمات تلفنی از راه دور
facing distance
مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
focal distance
فاصله کانونی
frequency distance
فاصله فرکانس
haul distance
فاصله حمل
long distance
از راه دور
long distance
دارای مسافت دور
hyperfocal distance
نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
ecological distance
فاصله بوم شناختی
distance wadding
بوش داخل پوکه فشنگ
long-distance
راه دور
long-distance
ازراه دور تلفن کردن
distance vision
دید دوربرد
distance wadding
لایی
distance wadding
لایی جازم
long-distance
دور برد مکالمات تلفنی از راه دور
to distance
[dissociate]
oneself from
دوری
[قطع همکاری]
کردن از
The bus stop is no distance at all .
ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
half-distance line
خطنیمفاصله
fixed distance marking
خطمقطعثابت
long distance line
خط ارتباطی
hole center distance
فاصله مرکز سوراخ
overtaking sight distance
مسافت دید برای سبقت گرفتن
overtaking sight distance
طول دید
economic haul distance
فاصله اقتصادی حمل
miss distance scorer
دستگاه تعیین میزان خطای تیردستگاه خطایاب
middle distance race
دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
long distance supply
تغذیه مسافت دور
long distance reception
دریافت دور
long distance cable
کابل ارتباطی
limited distance modem
وسیله ارسال داده با محدوده کوتاه که داده دیجیتال خاص را ارسال میکند و نه به صورت تقسیم شده
overtaking sight distance
فاصله دیدبرای پیشدستی
overtaking sight distance
فاصله دیدپیش افتی
vehicle stopping distance
مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
total stopping distance
طول ایست کامل
critical anode distance
فاصله بحرانی اندی
telephone modal distance
مسافت مکالمه تلفنی
direct distance dialing
شماره گیری فاصله مستقیم
stopping sight distance
فاصله دید ایست
stopping sight distance
فاصله دید برای ایست
social distance scale
مقیاس فاصله اجتماعی
distance vector protocols
اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
bogardus social distance scale
مقیاس فاصله اجتماعی بوگاردوس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com