English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
white hall هیئت حاکمه انگلیس
Other Matches
hall سرسرا
hall تالار
hall اتاق بزرگ دالان
hall عمارت
reception hall قسمتپذیرش
City Hall بلدیه
prayer hall قسمتنمازخواندن
machine hall راهرویماشین
music hall سالن موسیقی
music hall اطاق ساز ورقص
to hall over the couls سرزنش یا توبیخ کردن
hiring hall اژانس یا سازمان کاریابی
cloth-hall بازار
City Hall شهرداری
freemasons hall فراموش خانه
City Hall ساختمان شهرداری
arrival hall سالن ورود
mass hall سالن غذاخوری
mass hall سالن نهارخوری
hall of residence خوابگاهیااتاقمتعلقبهدانشگاه
judgement hall دادگاه
departure hall سالن ترک کردن
hall mark دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
hall mark نشان عیارکه ازطرف
hall effect شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
hall effect یچ الکترونیکی در حالت جامد که با میدن مغناطیسی کار میکند
hall effect اثر هال پدیده هال
arrival hall سالن ورود
guild hall عمارت شهرداری که اصناف یارسته هادران انجمن می کنند
cloth-hall محل داد و ستد
town hall تالار انجمن شهر
mess hall سالن غذا خوری سرباز خانه
The hall has three exits. سالن دارای سه خروجی است.
hypostyle hall [اتاق بزرگ با سقف صافی که ردیفی از ستون ها در آن قرار دارد.]
hall-house تالار باز
hall-church [کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
Egyptian hall [اتاق عمومی مستطیل شکل]
Egyptian hall سرسرا
town hall کاخ شهرداری
town hall تالار شهرداری یا فرمانداری
cyzicene hall [تالار بزرگ در خانه های یونان باستان]
town hall عمارت شهرداری
the hall seats one thousand تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
white سفید کردن
white سفید
white سفیدشدن
white پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
white چاپگر لیزری که اشعه لیزر را در نقاطی که چاپ نشده اند متمرکز میکند.
white سفیدی
white بازیگر نخست شطرنج
non-white فردغیراروپایی غیرسفید
white out انحراف افق به علت انعکاس نور خورشید روی برف خطای تشخیص محل افق
white a مرگ موش
off white رنگ زرد کمرنگ یا کرم نزدیک رنگ سفید
white f. پرچم سفید
off-white رنگ زرد کمرنگ یا کرم نزدیک رنگ سفید
white به رنگ برف
white سپیده
white lie دروغ مصلحت آمیز
white elephants هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
black and white سیاه و سفید
white elephants فیل سفید
black and white چاپ
white elephant گران و پر خرج و کم فایده
white elephants گران و پر خرج و کم فایده
white water ابشارهای کوتاه رودخانه
white elephant فیل سفید
white elephant هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
black and white دستنوشته
zinc white سفید اب روی
white winged سفید بال
white plague سل ریوی
white plague سل ریه
white phosphorous فسفر سفید
white phosphorous گلوله فسفر سفید
white pepper فلفل سفید
white paternoster دعای نگهداری ازشر روح پلید
white oak بلوط سفید
white noise نوفه سفید
white mulatto توت معمولی
white primary اخذ اراء مقدماتی حزبی
white propaganda تبلیغات سفید
white vitriol زاج روی یاروح توتیای روح
white tailed دم سفید
white supremacy تفوق سفید پوستان برنژادهای دیگر
white supremacist طرفدار تفوق نژادی سفیدپوستان
white space فاصله سفید
white slave استفاده از زن برای فحشاء تجارت ناموس
white noise نویز سفید
white sale فروش ملافه و اجناس ذرعی
white propaganda تبلیغاتی که هدف ان از پیش اعلام شده باشد
white mulatto توت
white lie دروغ سفید
white lies دروغ مصلحتآمیز
white coffee قهوه با شیر
white coffee شیرقهوه
egg-white سفیده تخم مرغ
white of an egg سفیده تخم مرغ
a white elephant شیئی کم مصرف و جا تنگ کن اما گران قیمت
as white as a sheet <idiom> مثل برف
as white as a sheet <idiom> سفید مثل گچ دیوار
gray-white رنگ سفید-خاکستری
white wool پشم سفید
white wool پشم درجه یک
white wool [مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ]
yellowish-white رنگ شیری
yellowish-white رنگ شکری
yellowish-white بژ
White peacock طاووس سفید
in black and white <idiom> بصورت نوشتار
white sale <idiom> حراج حوله ،پارچه کتان
white lie <idiom> دروغ مصلحت آمیز
white lies دروغ سفید
white meat گوشت سفید
white meat فرآوردهی شیری پنیر
white meat کره
white meat لبنیات
white cabbage کلمسفید
white cap کلاهکسفید
white light چراغسفید
white square خانهسفید
white stone مهرهسفید
white tape نوارسفید
white Christmas روزکریسمسکهبرفباریدهباشد
white wedding عروسیکهدرکلیساصورتمیگیرد
Black and white. سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
Her face went white. صورتش سفید شد ( رنگه پرید )
A white lie . دروغ مصلحت آمیز
white elephant <idiom> ثروت یا مالکیت بیفایده
white spirit مایعشیمیاییحاصلازبنزینکهدررنگکاریکاربرددارد
white civilization تمدن نژاد سفید
the white house کاخ سفید
sow white سفید
snow white مثل برف سفید اسم خاص
snow white سفید یکدست
milk white شیری رنگ
snow-white سفید
lily white خیلی سفید
lily white سفید چون زنبق
large white خوک سفید انگلیسی
the white house کاخ یاقصرابیض
the white race نژادسفید
white cement سیمان سفید
white book ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
white book کتاب سفید
white body بدنه سفید
white bellebore کندش
white beard ریش سفید
white bear خرس سفید خرس قطبی
white ant موریانه
the white race نژادابیض
flake white سفیداب سرب
flake white سفیداب شیخ
dressed in white لباس سفیدپوشیده
White Papers کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
White Papers کتاب سفید
White Papers گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Paper کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
snow-white برفام
White Paper کتاب سفید
White Paper گزارش هیئت دولت نامه سفید
White House کاخ سفید
white hot دارای احساسات برانگیخته
dressed in white سفیدپوش
white liver نامردی
chinese white سینکا
white pigweed قازایاغی
white-collar کارمند دفتری
white-collar یقه سفید
white collar کارمند دفتری
white collar یقه سفید
white-hot دارای احساسات برانگیخته
snow-white سفید برفی
white matter ماده سفید
white flame شعله سفید
white headed سفیدبخت
white headed دارای موی سفید
white heat نور سفید التهاب
white hazard به کیسه انداختن گوی سفیدبیلیارد
white goshawk قوش طرلان
white goods حوله سفید ملافه
white goods پارچه سفید نخی
white gold الیاژی از طلا شبیه به پلاتین که از ترکیب نیکل یا سایرفلزات و طلا بدست می اید
white heat درجه حرارت زیادی که ازسرخی گذشته و برنگ سفید دراید
white heat دمای سفید
white magic جادو گری بوسیله فرا خواندن فرشتگان کیمیا
white livered بزدل ترسو کم جرات
white line خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود
white lily زنبق
white level تراز سفید
white lead سفیداب شیخ
white lead سفید اب شیخ
white horse whitecap
white hope بوکسور سفیدپوست درمقابل بوکسور سیاه پوست
white galbanum وشا
white flag پرچم سفید برای اعلام حضوراتومبیل امدادی یا داوردرمسیر یا در پایان خط بعلامت باقی ماندن یک دور ازمسابقه
white dwarf کوتوله سفید
white crow چیز ندیده چیز کمیاب
white face جانور پیشانی سفید
white crappie ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com