Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
white primary
اخذ اراء مقدماتی حزبی
Other Matches
primary
ابتدایی مقدماتی
primary
نخستین
primary
ورودی
primary
عمده
primary
اصلی
primary
خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
primary
مقدماتی نخستین
primary
ابتدایی
primary
اولیه
primary needs
نیازهای نخستین
primary
که برنامه جاری را ذخیره میکند 2-حافظه اصلی داخل سیستم کامپیوتری
primary
اولین یا ابتدایی یا بسیار مهم
primary
که کانالهای B جداگانه را که میتواند ارسال سیگنال و کنترل پاس چند کیلوبایت در ثانیه را که روی کانال D ارسال می کنند را پشتیبانی کند
primary
کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
primary
کلمه شناسایی یکتا که یک ورودی از پایگاه داده ها انتخاب میکند
primary
وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
primary
تنها ایستگاه در شبکه داده که میتواند مسیر انتخاب کند و ارسال کند
primary
1-حافظه کوچک با دستیابی سریع داخلی در سیستم کامپیوتری
primary
مقدماتی اصلی
primary cluster
تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
primary industries
صنایع اولیه
primary personality
شخصیت نخستین
primary motivation
انگیزش نخستین
primary mission
ماموریت اصلی
primary consumers
مصرف کنندگان نخستین
primary colors
رنگهای اصلی
primary colors
رنگهای نخستین
primary coil
پیچک راه انداز
primary cognizance
تحقیقات اولیه روی یک مسئله
primary cognizance
شناختهای اولیه
primary circuit
مدار ورودی
primary center
مرکز اولیه
primary center
مرکز عمده
primary cell
پیل ساده
primary current
جریان ورودی
primary drive
سائق نخستین
primary masses
نقاط مادی اولیه
primary key
[کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
primary investment
سرمایه گذاری اولیه
primary interest
هدف توجه اصلی
primary interest
مسئولیت اصلی
primary inputs
نهادههای اولیه
primary inputs
دادههای اولیه
primary hypertension
افزایش اولیه فشار خون
primary group
گروه نخستین
primary emission
صدور اولیه
primary electron
الکترون اولیه
primary carbon
کربن نوع اول
primary planets
سیارات کبار
primary structure
ساختمان اصلی
primary structure
ساختمان اولیه
primary tenses
زمانها یاصلی و گذشته وماضی قریب و ماضی بعید
primary track
شیار اولیه
primary track
شیار اصلی
primary treatment
تصفیه نخستین
primary winding
سیم پیچ ورودی
primary wire
سیم ورودی
primary zones
نواحی نخستین
primary colour
رنگهایاصلی-قرمز RedسبزGreen آبیBlue
primary root
ریشهاولیه
primary mirror
آئینهابتدائی
primary marshalling
راهاولیه
primary covert
پرهایاولیه
primary storage
حافظه اولیه
primary planets
سیارات عمده
primary treatment
پاکسازی نخستین
primary position
موضع اصلی
primary position
موضع ابتدایی
primary processes
فرایندهای نخستین
primary productivity
فراوردگی نخستین
primary products
محصولات اولیه
primary products
محصولات پایه
primary products
محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
primary reinforcement
تقویت نخستین
primary reinforcer
تقویت کننده نخستین
primary standard
استاندارد اولیه
primary storage
انباره اولیه
grounded primary
مدار ورودی زمینی
primary school
دبستان
primary memory
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
primary material
مواد اولیه فرش
[همچون نخ و رنگ]
primary schools
دبستان
primary colours
رنگهای اصلی
primary education
اموزش ابتدایی
primary carbon
کربن 1 درجه
primary accused
متهم اصلی
primary memory
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
primary alcohol
الکل نوع اول
primary alcohol
الکل 1 درجه
primary amentia
نقص عقل نخستین
primary anxiety
اضطراب نخستین
primary armament
جنگ افزار اصلی
primary gain
بهره اصلی بیماری
primary reciever
دریافت کننده توپ که هدف اصلی پاس است
primary body
جسم اولیه
primary cosmic rays
پرتو کیهانی
primary storage unit
واحد انبارش اولیه
primary process thinking
اندیشیدن در فرایند نخستین
to act through primary agents
به وسیله پاسخگویان اصلی عمل کردن
primary sensory area
ناحیه حسی نخستین
primary standard grade
خلوص استاندارد اولیه
primary mental deficiency
عقب ماندگی ذهنی نخستین
primary mental abilities
تواناییهای عقلی نخستین
net primary production
تولید خالص نخستین
primary projection area
ناحیه فرافکنی نخستین
middle primary covert
پرهایاولیهمیانی
primary consumers: herbivores
مصرفکنندهاولیه
primary consumers: herbivores
گیاهخواران
gross primary product
تولید ناخالص نخستین
primary diagonal
[matrix]
قطر اصلی
[ریاضی]
primary cosmic rays
تابش کیهانی
primary vowel sounds
صداهای اصلی
non-white
فردغیراروپایی غیرسفید
white
بازیگر نخست شطرنج
white
چاپگر لیزری که اشعه لیزر را در نقاطی که چاپ نشده اند متمرکز میکند.
white
سفید
white
سفیدی
white
سفیدشدن
white
سپیده
white
سفید کردن
white a
مرگ موش
white
به رنگ برف
off-white
رنگ زرد کمرنگ یا کرم نزدیک رنگ سفید
white out
انحراف افق به علت انعکاس نور خورشید روی برف خطای تشخیص محل افق
white f.
پرچم سفید
white
پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
off white
رنگ زرد کمرنگ یا کرم نزدیک رنگ سفید
white elephant
هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
white elephants
فیل سفید
white elephant
گران و پر خرج و کم فایده
white paternoster
دعای نگهداری ازشر روح پلید
white elephant
فیل سفید
black and white
سیاه و سفید
white elephants
گران و پر خرج و کم فایده
white oak
بلوط سفید
white lies
دروغ مصلحتآمیز
white lie
دروغ سفید
white matter
ماده سفید
white lie
دروغ مصلحت آمیز
white elephants
هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
white mulatto
توت معمولی
white noise
نوفه سفید
white noise
نویز سفید
black and white
چاپ
white pepper
فلفل سفید
white tailed
دم سفید
white vitriol
زاج روی یاروح توتیای روح
white supremacist
طرفدار تفوق نژادی سفیدپوستان
white propaganda
تبلیغاتی که هدف ان از پیش اعلام شده باشد
white space
فاصله سفید
white water
ابشارهای کوتاه رودخانه
white slave
استفاده از زن برای فحشاء تجارت ناموس
white sale
فروش ملافه و اجناس ذرعی
white propaganda
تبلیغات سفید
white plague
سل ریوی
white winged
سفید بال
white plague
سل ریه
white phosphorous
فسفر سفید
zinc white
سفید اب روی
white phosphorous
گلوله فسفر سفید
black and white
دستنوشته
white mulatto
توت
white supremacy
تفوق سفید پوستان برنژادهای دیگر
white lies
دروغ سفید
white wool
پشم درجه یک
gray-white
رنگ سفید-خاکستری
white wool
پشم سفید
as white as a sheet
<idiom>
سفید مثل گچ دیوار
as white as a sheet
<idiom>
مثل برف
a white elephant
شیئی کم مصرف و جا تنگ کن اما گران قیمت
white meat
فرآوردهی شیری پنیر
white of an egg
سفیده تخم مرغ
egg-white
سفیده تخم مرغ
white coffee
شیرقهوه
white coffee
قهوه با شیر
in black and white
<idiom>
بصورت نوشتار
white sale
<idiom>
حراج حوله ،پارچه کتان
white lie
<idiom>
دروغ مصلحت آمیز
white elephant
<idiom>
ثروت یا مالکیت بیفایده
Her face went white.
صورتش سفید شد ( رنگه پرید )
white wool
[مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ]
white meat
گوشت سفید
white meat
کره
white meat
لبنیات
white cabbage
کلمسفید
white cap
کلاهکسفید
white light
چراغسفید
white square
خانهسفید
white stone
مهرهسفید
white tape
نوارسفید
white Christmas
روزکریسمسکهبرفباریدهباشد
white spirit
مایعشیمیاییحاصلازبنزینکهدررنگکاریکاربرددارد
white wedding
عروسیکهدرکلیساصورتمیگیرد
Black and white.
سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
White peacock
طاووس سفید
yellowish-white
بژ
yellowish-white
رنگ شکری
yellowish-white
رنگ شیری
A white lie .
دروغ مصلحت آمیز
large white
خوک سفید انگلیسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com