Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 65 (5 milliseconds)
English
Persian
works superintendent
مدیر کارخانه
Other Matches
superintendent
مباشر
superintendent
نافر مباشر
superintendent
سرپرست
superintendent
رئیس
superintendent
مدیر
superintendent registrar
سرپرست ثبت احوال یک ناحیه
sidewalk superintendent
نافر عملیات ساختمانی
district superintendent
رئیس یاسرپرست بخش
he works better
او بهتر کار میکند
ex works
یک از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را در محل خود به خریدار تحویل میدهد
in the works
<idiom>
درتدارک
ex works
تحویل در کنار کارگاه یاکارخانه
if it works
اگر بشه
works
کارخانه
if it works
اگر این کار با موفقیت انجام شود
plaster works
گچکاری
plaster works
گچبری
salt works
کارخانه نمک سازی
preliminary works
کارهای مقدماتی
poetical works
اثارمنظوم
poetical works
اثار شعری
poetical works
دیوان شعر
temporary works
کارهای موقت
sewage works
{sg}
تصفیه خانه فاضلاب
shoot the works
<idiom>
از هیچ تلاشی مضایقه نکردن
He always works best under pressure .
اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
Construction works .
عملیات ساختمانی
sewage works
استفادهازفاضلاببهعنوانکود
He works as engineer.
او
[مرد]
به عنوان مهندس کار می کند.
works inspector
بازرس کارگاه
works inspector
بازرس کارخانه
miscellaneous works
کارهای مختلف
apple works
اپل ورکس
clerk of the works
استادکار
clerk of the works
سرکارساختمانی
civil works
امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
public works
تاسیسات عام المنفعه
public works
امورعام المنفعه
public works
فواید عامه
brick works
اجر سازی
public works
کارهای ساختمانی همگانی
brick works
اجر پزی
dye works
کارخانه رنگ سازی
emergency works
کارهای اضطراری
engineering works
کارخانه ماشین سازی
microsoft works
مایکروسافت ورکس
lime works
اهکپزی
lead works
کارخانه سرب گدازی
works of art
کار هنری
incidental works
کارهای اتفاقی
works of art
اثرهنری
gas works
کارخانه تولید گاز
gas works
کارخانه گاز
The works include 4 volumes.
این کتاب چهار جلد است.
mintster of public works
وزیرکارهای عمومی
road works ahead
جادهدردستاحداثاست
balance earth works
یک اندازه بودن حجم خاک برداری با حجم خاک ریزی در یک کارگاه
He works in the production section .
درقسمت تولید کار می کند
civil engineering works
بناهای مهندسی ساختمانهای مهندسی ساز
gas works tar
قطران کارخانه گاز
iron and steel works
ذوی اهن و فولاد
mintster of public works
وزیر فوائدعامه
A series of city improvement works.
یکرشته کارهای عمرانی شهری
He works day and night (round the clock).
روز وشب کارمی کند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com