Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
write black printer
چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
Other Matches
write black engine
موتور سیاه نویس
printer
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer
چاپگر
printer
چاپ کننده
printer
صاحب چاپخانه
printer
مطبعه
printer's d.
پادوی چای خانه
spark printer
چاپگر حرارتی که حروف را روی کاغذ حرارتی با جرقه الکتریکی تولید میکند
thermal printer
چاپگر حرارتی
serial printer
چاپگر سری
record printer
اشاره گر رکورد
printer's ink
مرکب چاپ
printer stand
پایه چاپگر
printer machine
دستگاه چاپ
nonimpact printer
چاپگر غیر تماسی
nonimpact printer
چاپگر غیربرخوردی
optical printer
چاپگر نوری
printer table
میزچاپگر
page printer
چاپگر صفحهای
parallel printer
چاپگر موازی
chain printer
چاپگر زنجیری
printer driver
برنامه راه انداز چاپگر
printer font
فونت چاپگر
printer font
قلم چاپگر
printer machine
ماشین چاپ
laser printer
چاپگر لیزری
bidirectional printer
چاپگر دو طرفه
barrel printer
نوعی چاپگر که حروف روی لوله چرهان آن قرار دارند
bar printer
چاپگری که در آن حروفی که روی بازو هستند به کاغذ می چسبند یا چاپ می شوند
bar printer
چاپگر میلهای
band printer
چاپگر نواری
ball printer
چاپگر توپی
ball printer
چاپگری که از توپ فلزی کوچک روی سط حی که حروف شکل می گیرند تشکیل شده است
xerographic printer
چاپگر
xerographic printer
که جوهر باردار جذب میشود به محل تصویر باردار
contact printer
اتصالچاپگر
line printer
چاپگر سطری
thimble printer
چاپگر کامپیوتری که از نوک چاپ مشابه wheel-daily استفاده میکند ولی به شکل انگشتانه است
line printer
وسیله چاپ اطلاعات با سرعت بالا خروجی به صورت خط در دقیقه است
line printer
چاپگر خطی
thimble printer
چاپگر انگشتانهای
barrel printer
چاپگر بشکهای
xerographic printer
چاپگر تصویربردار از عکس چاپگر تصویر بردار
wheel printer
چاپگر چرخ دوار
non impact printer
که حالت حرف ریبون روی کاغذ را گرم نمیکند
impact printer
چاپگرتماسی
impact printer
چاپگر برخوردی
image printer
چاپگر نقطه ماتریسی که قابلیت تولید خروجی متن وگرافیک با کیفیت بالا را دارد
character printer
چاپگرعلامتی
electrothermal printer
چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود
drum printer
چاپگر طبلهای
printer port
قسمتاتصالبهچاپگر
graphics printer
چاپگر گرافیکی
electrothermal printer
چاپگرحرارتی برقی
electrothermal printer
چاپگری با سرعت زیاد بااستفاده از عناصر گرمازا چاپگر حرارتی
electrostatic printer
چاپگر الکترواستاتیکی
electrosensitive printer
چاپگر حساس الکترونیکی چاپگر با حساسیت الکترونیکی
electronic printer
چاپگر الکترونیکی
drum printer
چاپگراستوانهای
impact printer
چاپگر ضربهای
drum printer
چاپگر طبله
magnetic printer
پرینتر
matrix printer
چاپگر ماتریسی
serial printer
چاپگر نوبتی
band printer
چاپگری که حروف آن روی قوپ فلزی متحرک قرار دارد
chain printer
چاپگرزنجیرهای
character printer
چاپگر دخشهای
character printer
چاپگر کاراکتری
non impact printer
چاپگر
color printer
چاپگر رنگی
console printer
چاپگر کنسول
magnetic printer
چاپگر مغناطیسی
tractor feed printer
چاپگر تغذیه شده تراکتوری
type bar printer
چاپگر میلهای تایپ
wire matrix printer
یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
daisy wheel printer
چاپگر اصلی ضربهای
daisy wheel printer
چاپگرچرخشی
daisy wheel printer
چاپگر چرخ دوار
dye sublimation printer
چاپگر رنگی باکیفیت بالا که تصاویری با پاشیدن قط عات رنگی روی کاغذ ایحاد میکند
ink ject printer
چاپگر با پرتاب مرکب
ink ject printer
چاپگرجوهری
ink ject printer
چاپگر با فوران جوهر
ink jet printer
دستگاه خروجی که بوسیله پاشیده شدن لایه نازکی ازجوهر چاپ میکند
letter quality printer
چاپگر با کیفیت حروف خوب چاپگر با کیفیت عالی
letter quality printer
چاپگرکیفیت حروف
line at a time printer
چاپگر خطی
postscript laser printer
چاپگر لیزری پست اسکریپت
line printer controller
کنترل کننده چاپگر خطی
high speed printer
چاپگر سریع
dot matrix printer
چاپگر یا ماتریس نقطهای
dot matrix printer
چاپگر با ماتریس نقطهای
hit on the fly printer
چاپگری که در ان کاغذ و یامکانیزم چاپ در حالت ثابتی هستند به نحوی که شروع وتوقفی مورد نیاز نمیباشد
pc write
IB و کامپیوتر سازگار با ان برنامه مشهور پردازش کلمه برای PC
to write off
به اسانی نوشتن
over write
جای نوشتن
over write
جای نوشت
write down
ثبت کردن
asking to write
استکتاب
to write off
قلم زدن
to write out
مفصلانوشتن
write
نوشتن
to write out
بتفضیل نوشتن
to write up
ستودن
to write off
زود نوشتن وفرستادن
write down
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
write-up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write-off
از دفتر خارج کردن
write up
ستودن
write off
قلم زدن
Please write it like this (this way).
اینطور بنویسید
write off
<idiom>
تسویهحساب کردن
write off
<idiom>
پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
write up
<idiom>
مقامی را به حساب آوردن
write
سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان یک عمل نوشتن به همراه چندعمل خوا ندن روی فایل می دهد
write off
مستهلک کردن
write-in
شخصی که نام او در فهرست کاندیدها نیست ولی به او رایمیدهند
write-in
رای دادن به کسی که نامش در فهرست کاندیدها نیست
write-off
مستهلک کردن
write-up
به تفصیل نوشتن
write-up
ستودن
write up
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
write off
زود نوشتن
write up
به تفصیل نوشتن
write off
حذف کردن
write off
از دفتر خارج کردن
write-off
زود نوشتن
write-off
قلم زدن
write-off
حذف کردن
write this way
این جوربنویسید
write this way
اینطور بنویسید
write
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write
ثبت رای کتبی
write
سیستم ذخیره سازی دیسک نوری که امکان نوشتن به همراه چندین عمل خواندن روی فایل میدهد
write
رای دادن به کسی که نامش در لیست کاندیدهای حزبی نیست حذف
write
کسر کردن
write
وسیله ارسالی که میتواند داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
write
وسیله ارسالی که میتواندداده راسوی رسانه مغناطیسی بنویسد
write out
به تفصیل نوشتن
write
با اب وتاب شرح دادن
write
بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
write
تحریر کردن
write
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write down
تنزل دادن بهای اسمی سهام
write-in
وابسته به اینگونه رای
write
تالیف کردن
write
سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
write
انشاکردن
write
قراردادن متن یا داده روی دیسک یا نوار
write
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
multi strike printer ribbon
ریبون جوهری در چاپگر که بیشتر از یک بار قابل استفاده است
thermal wax transfer printer
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
i write an article
مقالهای مینویسم
to write up a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
ghost-write
کتاب مقاله یا سخنرانیکهبنام شخصدیگریارائهگردد
he dose not know how to write
نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
to write out a report
به تفصیل نوشتن گزارشی
to write an exam
امتحان کتبی نوشتن
Teach him how to write .
نوشتن را باو یاد بده
Please write down your new address .
لطفا" آدرس جدیدتان را بنویسید
I have some letters to write .
چند تا کاغذ باید بنویسم
He cant reade let alone write.
خواندن هم بلد نیست چه رسد به نوشتن
He can neither read nor write.
نه می تواند بخواند نه بنویسد
he cannot read or write
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
write-ups
ستودن
write-offs
قلم زدن
write-offs
حذف کردن
write-offs
مستهلک کردن
write-offs
از دفتر خارج کردن
to write in ink
بامرکب یاجوهرنوشتن
write once read many
چند باربخوان
write me the result
نتیجه را برای من بنویسید
to write up an accident
شرح واقعهای را بتفضیل نوشتن
write protect
قسنت کوچکی در فلاپی دیسک که حرکت داده شود مانع هر گونه نوشتن یا پاک کردن دیسک میشود
type write
ماشین کردن
write protect
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
type write
با ماشین تحریر نوشتن
write-offs
زود نوشتن
write once read many
چند بار بازیاب
write-ups
به تفصیل نوشتن
write-ups
به تاریخ روز رساندن بدیوارزدن
read/write
خواندن- نوشتن
write protect
شیوهای برای محافظت ازنوشته شدن اطلاعات روی دیسک یا نوار
write head
نوک نوشتن
write head
هد نوشتن
write me every week
هر هفته برای من نامه بنویسید
write off capital
مستهلک شدن سرمایه
write once read many
یکبار نویس
type write
ماشین نویسی کردن
write inhibit ring
حلقه ممانعت از نوشتن
write enable ring
حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
write permit ring
چرخ نوار مغناطیسی که امکان نوشتن مجدد یا پاک کردن به نوارمیدهد
direct read after write
خواندن مستقیم پس از نوشتن
write protect tab
حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
read write privilege
امتیاز خواندن- نوشتن
read/write file
فایل خواندنی / نوشتنی
Vote (write) against a proposallll.
بر ضد پیشنهادی رأی دادن ( مطلبی نوشتن )
Write on this side of the paper only.
فقط روی این طرف کاغذ بنویس
read/write head
نوک خواندن / نوشتن
read/write head
هدخواندن- نوشتن
Every one is supposed to know to read and write .
فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com