English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 61 (5 milliseconds)
English Persian
writer's cramp دست گرفتگی
Other Matches
cramp گرفتگی عضله
cramp پیچ دستی درودگری
cramp گرفتگی عضلانی
cramp جاتنگ کردن
cramp درقید گذاشتن
cramp محدودکردن
to cramp up درفشاریا جای تنگ گذاشتن
cramp چنگه
cramp چنگوک
cramp گرفتگی عضلات انقباض ماهیچه در اثر کارزیاد
cramp دردشکم
cramp محدودکننده حصار
cramp سیخدار کردن
writer نگارنده
writer راقم نگارنده
writer مصنف
writer مولف
writer نویسنده
I have a cramp in my leg پایم تیر می کشد
cramp one's style <idiom> محدودکردن صحبت یارفتارشخصی
cramp in the leg گرفتگی ساق پا [پزشکی]
cramp in the calf گرفتگی عضلات پا [پزشکی]
cramp of stomach درد معده
cramp iron بند
cramp iron عقربک
cramp in the leg گرفتگی عضله پشت ساق پا [پزشکی]
cramp in the calf گرفتگی عضله پشت ساق پا [پزشکی]
cramp in the leg گرفتگی عضلات پا [پزشکی]
cramp fish ماهی برق
cramp fish ماهی رعاد
cramp in the calf گرفتگی ساق پا [پزشکی]
the present writer مولف
the present writer این بنده این جانب
type writer ماشین تحرر
type writer حرف نگار
writer to the signet مشاور حقوقی اسکاتلندی
type writer ماشین تحریر
the present writer نویسنده
technical writer نویسنده فنی
ghost-writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
black writer چاپگری که در آن تونر به نقاط گرم شده توسط اشعه لیزر می چسبد برای اسکن کردن تصویر
gather writer تمرکز اطلاعات در داخل یک رکورد فیزیکی
ink writer در تلگراف مرکب نویس
letter writer کتاب
letter writer نامه نگاری
letter writer نامه نویس
sign writer تابلو نویس
sign writer لوحه نویس
report writer نویسنده گزارش
report writer گزارش نویسی
stroke writer ترمینال گرافیکی برداری که اشیاء را روی صفحه بوسیله یک سری خطوط نمایش میدهد
news writer خبرنگار
manifold writer ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
letter writer کاغذ نویس
cramp hand writing خط درهم و برهم
band street writer یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت BUNDSOFTWARE BROADER ساخته شده است
console type writer ماشین تحریر میز فرمان
He fabcies himself as a writer (author). به خیال خودش نویسنده است
to make good as a writer نویسنده موفقی شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com