English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 133 (7 milliseconds)
English Persian
wrong answers پاسخهای نادرست
Other Matches
answers : پاسخ دادن
answers حالتی از مودم که پاسخ ها را با استفاده از ارتباط با مودم اصلی ایجاد میکند
answers مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answers سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answers tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answers پاسخ دادن به یک سیگنال و ایجاد یک خط ارتباطی
answers پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers پاسخ به یک سوال
it answers to its name اسمی است بامسمی
answers زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answers پاسخ
answers ضمانت کردن
answers جواب دادن از عهده برامدن
answers دفاع کردن
answers جوابگو شدن
answers بکار امدن بکاررفتن
answers بدرد خوردن مطابق بودن
answers جواب احتیاج را دادن
answers : جواب پاسخ
answers دفاع
The dilemma has no simple answers. این مخمصه راه حل ساده ای ندارد.
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
what is wrong with that? مگراین چه عیبی دارد
to do something wrong در چیزی دو به هم زدن
to go wrong موفق نشدن
wrong un پرتاب توپ پیچ دار کریکت
to do something wrong شیطنت کردن در چیزی [شوخی]
to go wrong بد از آب در آمدن [داستانی]
to know right from wrong تشخیص دادن
to know right from wrong خوب را ازبد
to go wrong خراب شدن
to go wrong بدکارکردن
to be in the wrong مقصربودن
to be in the wrong حق نداشتن زورگفتن
to go wrong خراب شدن [موقعیتی]
You're on the wrong way. جاده را اشتباهی آمدید.
You're on the wrong way. راه را اشتباهی آمدید.
There is something wrong with the ... ... خراب است.
There is something wrong with the ... ... عیب دارد.
There is nothing wrong with you . You are all right . هیچیت نیست
to believe wrong اشتباه گمان کردن
to wrong بیعدالتی کردن
to wrong غیر منصفانه رفتار کردن
What's wrong? موضوع چه است؟
What's wrong? چه خبر است؟
Something is wrong. عیبی درکار [این موضوع] است.
in the wrong <idiom> اشتباه ،درستی حقیقت
wrong اشتباه
go wrong بد کار کردن
What has he done wrong? [مگر] او [مرد] چه خطایی [جرمی] کرده است؟
am i right or wrong ایامن درست میگویم یانه ایاحق بامن است یانه
wrong ناحق
wrong مخالف اخلاق یا قانون
wrong پیام غلط است
wrong خطا
wrong پیام صحیح نیست
wrong سهو
wrong بی احترامی کردن به
wrong غیر منصفانه رفتار کردن
wrong ناصحیح
wrong تقصیر و جرم غلط
go wrong خراب شدن
something is wrong with you یک کسالتی دارید
something is wrong with you یک چیزی تان هست
she went wrong گمراه شد پالانش کج شد
that is wrong غلط است
that is wrong درست نیست
she went wrong راه خطارفت
What's wrong? چی نگرانت می کند؟
What's wrong? چی ناراحتت می کند؟
What's wrong? چه باکت است؟
i took the wrong way راه خطا رفتم
What's wrong with it? از چه چیز این خوشت نمی آید؟
There is nothing wrong with it. این هیچ ایرادی ندارد.
to be in the wrong دراشتباه بودن
I haven't done anything wrong. من هیچ خطایی [جرمی] نکردم.
to take the wrong turn اشتباهی [با ماشین] پیچیدن
to read wrong اشتباه [ی] خواندن
According to his own lights , he was doing nothing wrong at all. آن طور که عقلش قد می داد اعمالش صحیح بنظرش می آمد
wrong-headed کجرو
queen can do no wrong ملکه نمیتواند خطا کند
you guessed wrong غلط حدس زدید
wrong-headed مصر
wrong-headed لجباز
wrong-headed سرسخت
wrong-headed کلهشق
you guessed wrong حدس شما خطا رفت
you guessed wrong درست حدس نزدید
queen can do no wrong بیان اصل عدم مسئوولیت ملکه یاپادشاه است در سیستم مشروطه
wrong information اطلاعات نادرست
to suffer wrong مظلوم واقع شدن
to suffer wrong بیعدالتی دیدن
to put one in the wrong کسیرا ثابت کردن
to put one in the wrong اشتباه
rub some one the wrong way کسی را عصبانی کردن
wrong-foot باعث بر هم خوردن تعادل حریف در یک بازی ورزشی شدن.
i am on the wrong side of 0 من بیش از 05 سال دارم
rub someone the wrong way <idiom> خشمگین کردن با چیزی که شخص میگوید یا انجام می دهد
civil wrong خطای مدنی
get off on the wrong foot <idiom> بد شروع کردن
he did me a great wrong بیعدالتی بزرگی نسبت به من کرد
he did me a great wrong خطای بزرگی .....
he did the wrong thing نبود
It was wrong of you to take the bicycle . کار غلطی کردی که دوچرخه را برداشتی
We got into the wrong bus . سوار اتوبوس غلطی ( اشتباهی ) شدیم
It is wrong to steal . دزدیدن (دزدی )کار غلطی است
he is on the wrong scent سر رشته کار را گم کرده است
to make r. for a wrong بی عدالتی یا خطایی را جبران کردن
he did the wrong thing کاری کرد که درست
he did the wrong thing کارغلطی کرد
What is wrong ? what is the snag ? عیب کار کجاست ؟
The wrong answer. جواب غلط
the wrong side outward پشت رو
bishop of the wrong colour فیل بد رنگ شطرنج
the wrong side outward وارونه
the wrong side of a blanket پشت پتو
wrong side of the tracks <idiom> قسمت فقیرنشین شهر
I made a mistake . I was wrong. من اشتباه کردم
You gave me the wrong key . کلیدی که به من دادی عوضی بود
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong. هر طور کردم غلط درآمد
To bark up the wrong tree. <idiom> [سوراخ دعا را گم کردن]
bet on the wrong horse <idiom> قضاوت اشتباه درموردچیزی
To be mistaken (wrong ,in error) دراشتباه بودن
to piss off the wrong people <idiom> آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
wrong side of a cloth پشت پارچه
get out of bed on the wrong side <idiom> ازدنده چپ بیدار شدن
backing up the wrong tree <idiom> [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
get up on the wrong side of the bed <idiom> از دنده چپ بلند شدن
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
I hate to rain on your parade, but all your plans are wrong. از اینکه کارت را مختل کنم بیزارم، اما برنامه هایت همگی اشتباه هستند.
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] اشتباه تایپ کردن صفحه [کلید یا تلفن]
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com